مشاعره با حرف ک

-FãTéMęH- · 26/6/24

moh@mad گفت:
کار دل رندان بلا دیده بود عشق
ای زاهد مغرور تو این کار چه دانی

نادیده ز خاک ره او کحل بصیرت
با بی بصری لـ*ـذت دیدار چه دانی

کِلکِ مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
بِبَرَد اجرِ دو صد بنده که آزاد کند

moh@mad · 26/6/24

-FãTéMęH- گفت:
کِلکِ مشکین تو روزی که ز ما یاد کند
بِبَرَد اجرِ دو صد بنده که آزاد کند

کس به چشمم در نمی آید که گویم مثل اوست
خودبه چشم عاشقان صورت نبندد مثل دوست

هر که با مستان نشیند ترک مستوری کند
آبروی نیکنامان در خرابات آب جوست

-FãTéMęH- · 30/6/24

moh@mad گفت:
کس به چشمم در نمی آید که گویم مثل اوست
خودبه چشم عاشقان صورت نبندد مثل دوست

هر که با مستان نشیند ترک مستوری کند
آبروی نیکنامان در خرابات آب جوست

کسی روز محشر نگردد خجل
که شبها به درگه برد سوز دل
اگر بندهای دست حاجت آر
و گر شرمسار آب حسرت ببار
سعدی

~MobinA~ · 5/7/24

-FãTéMęH- گفت:
کسی روز محشر نگردد خجل
که شبها به درگه برد سوز دل
اگر بندهای دست حاجت آر
و گر شرمسار آب حسرت ببار
سعدی

کم شود مهر ز دوری دگران را لیکن کم نشود مهر من از دوری و افزود بیا

اوحدی مراغه ای

-FãTéMęH- · 6/7/24

~MobinA~ گفت:
کم شود مهر ز دوری دگران را لیکن کم نشود مهر من از دوری و افزود بیا

اوحدی مراغه ای

کلید گنج سعادت قبول اهل دل است
مباد کس که درین نکته شک و ریب کند

moh@mad · 6/7/24

-FãTéMęH- گفت:
کلید گنج سعادت قبول اهل دل است
مباد کس که درین نکته شک و ریب کند

کرده‌ام طی صد بیابان را به شوق یک جنون
من از این دیوانه بازی ها فراوان کرده‌ام

-FãTéMęH- · 14/7/24

moh@mad گفت:
کرده‌ام طی صد بیابان را به شوق یک جنون
من از این دیوانه بازی ها فراوان کرده‌ام

کوه غم شد آب از فریاد عالم سوزِ من
کیست دیگر در دل شبها به فریادم رسد؟

صائب تبریزی

moh@mad · 17/7/24

-FãTéMęH- گفت:
کوه غم شد آب از فریاد عالم سوزِ من
کیست دیگر در دل شبها به فریادم رسد؟

صائب تبریزی

کس مشکل اسرار اجل را نگشاد
کس یک قدم از دایره بیرون ننهاد

من می‌نگرم ز مبتدی تا استاد
عجز است به دست هرکه از مادر زاد

-FãTéMęH- · 20/7/24

moh@mad گفت:
کس مشکل اسرار اجل را نگشاد
کس یک قدم از دایره بیرون ننهاد

من می‌نگرم ز مبتدی تا استاد
عجز است به دست هرکه از مادر زاد

کدامین فکر ما را شرط راه است
چرا گه طاعت و گاهی گنـ*ـاه است

(SINA) · 20/7/24

-FãTéMęH- گفت:
کدامین فکر ما را شرط راه است
چرا گه طاعت و گاهی گنـ*ـاه است

کرشمه‌ی تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

مدیر آزمایشی قلمرو خون آشام

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر ارشد رمان ۹۸

کاربر نیمه فعال

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین