مشاعره با اشعار احمد شاملو

paeez81 · 13/7/21

دیریست عابری نگذشته ست ازین کنار

کز شمع او بتابد نوری ز روزن ام .

فکرم به جست و جوی سحر راه می کشد

اما سحر کجا!

moh@mad · 14/7/21

paeez81 گفت:
دیریست عابری نگذشته ست ازین کنار

کز شمع او بتابد نوری ز روزن ام .

فکرم به جست و جوی سحر راه می کشد

اما سحر کجا!

اشک آن شب لبخند عشقم بود
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی

نازپری احمدی · 16/7/21

یکی کودک بودن

آه!

یکی کودک بودن در لحظه غرش آن توپ آشتی

و گردش مبهوت سیب سرخ

بر آینه

یکی کودک بودن

در این دبستان بسته

وخش‌خش نخستین برف سنگین بار

بر آدمک سرد باغچه

در این روز بی امتیاز

تنها

مگر

یکی کودک بودن

شاملو

paeez81 · 17/7/21

نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه‌های تو را دریافته‌ام
با لبانت برای همه
لـ*ـب‌ها سخن گفته‌ام
و دست‌هایت
با دستان من آشناست.

moh@mad · 21/7/21

paeez81 گفت:
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه‌های تو را دریافته‌ام
با لبانت برای همه
لـ*ـب‌ها سخن گفته‌ام
و دست‌هایت
با دستان من آشناست.

ترانه یی بیهوده می خوانید
چرا که ترانه ی ما
ترانه ی بیهوده گی نیست
چرا که عشق
حرفی بیهوده نیست
حتی بگذار آفتاب نیز بر نیاید
به خاطر فردای ما اگر
بر ماش منتی ست

paeez81 · 21/7/21

ترانه یی بی هوده می خوانید . ــ

چرا که ترانه ی ما

ترانه ی بی هوده گی نیست

چرا که عشق

حرفی بیهوده نیست .

moh@mad · 27/7/21

paeez81 گفت:
ترانه یی بی هوده می خوانید . ــ

چرا که ترانه ی ما

ترانه ی بی هوده گی نیست

چرا که عشق

حرفی بیهوده نیست .

تو را دوست دارم
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته می کند

Alone.wolf · 27/7/21

moh@mad گفت:
تو را دوست دارم
و این دوست داشتن
حقیقتی است که مرا
به زندگی دلبسته می کند

دوست اش می دارم

چرا که می شناسمش

به دوستی و یگانگی

شهر

همه بیگانگی و عداوت است

moh@mad · 27/7/21

Alone.wolf گفت:
دوست اش می دارم

چرا که می شناسمش

به دوستی و یگانگی

شهر

همه بیگانگی و عداوت است

زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر
رنج جست و جوی قافیه نبرم
روزی که هر لـ*ـب ترانه یی ست
تا کمترین سرود، بـ*ـو*سه باشد

Alone.wolf · 27/7/21

moh@mad گفت:
زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر
رنج جست و جوی قافیه نبرم
روزی که هر لـ*ـب ترانه یی ست
تا کمترین سرود، بـ*ـو*سه باشد

در سکوت
آن که می‌اندیشد
به‌ناچار دَم فرو می‌بندد
اما آنگاه که زمانه
زخم‌خورده و معصوم
به شهادتش طلبد
به هزار زبان سخن خواهد گفت

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر ممتاز

اخراج شده

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر ممتاز

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر ممتاز

حامی انجمن رمان ۹۸

کاربر ممتاز

حامی انجمن رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین