- عضویت
- 26/7/18
- ارسال ها
- 1,087
- امتیاز واکنش
- 20,429
- امتیاز
- 368
- محل سکونت
- به تو چه من از کجام
- زمان حضور
- 15 روز 17 ساعت 38 دقیقه
نویسنده این موضوع
تعریف وقف و ابتدا
وقف و ابتدا، فن با ارزشی است که با شناخت آن، کیفیت ادای قرائت معلوم می شود، از این جهت که قاری در چه محل هایی باید وقف کند که معنا تمـام باشد، و از چـه جـاهایی باید شروع کند که معنا را مختل نسازد.
اهمیت وقف و ابتدا
در بیان اهمیت این بحث، بس است که بگوییم: خداوند، پیامبر اکرم(ص) را مأمور کرده که آیات قرآن کریم را با «ترتیل» بخواند: «وَرَتِّلِ القُرآنَ تَرتیلاً ». علی (ع) در بیان مراد خداوند در این آیه، فرمود:
« اَلتَّرتِیلُ مَعرِفَهُ الوُقُوفِ و تَجوِیدُ الحُرُوفِ؛ ترتیل، شناخت محل های وقف و نیکو ادا کردن حروف است.»
همچنین از ابن عباس نقل شده است که گفت:
«اَلوُقُوفُ مَنَازِلُ القُرآن؛ محلهای وقف، منزل های قرآن است). توضیح این که: در گذشته در بین راه ها، منزل هایی برای توقف کوتاه مدت مسافران تعبیه شده بود که مسافران در آن جا به استراحت و تجدید قوا می پرداختند، تا بتوانند بهتر به راه خود ادامه دهند. اگر مسافری در یکی از این منزل ها متوقف نمی شد، چه بسا توان آن را نداشت که تا منزل بعدی راه را ادامه دهد و مجبور می شد که بین دو منزل در جای نا مناسبی توقف کند. ابن عباس در این سخن خود، قرآن را به راه، و قاری را به مسافر، و موارد وقف را به منزل های بین راه تشبیه کرده است، به این معنا که در قرآن محل هایی مناسب وجود دارد که قاری می تواند در آن ها وقف کند و با تجدید نَفَس، به نیکویی به قرائت خود ادامه دهد.
اگر قاری این محل ها را به خوبی نشناسد و یا در آن ها وقف نکند، چه بسا مجبور می شود در جاهایی وقف کند که محل مناسبی نیستند و موجب اخلال در معنا می شود.
سُلَف صالح نیز به وقف و ابتدا اهمیت می دادند. سیوطی در این باره می گوید: اخبار صحیح، بلکه متواتر، حاکی از آن است که سُلَف صالح، از قبیل: ابو جعفر یزید بن قعقاع، یکی از شخصیت های برجسته تابعین، امام نافع، ابوعمرو، یعقوب، عاصم و پیشوایان دیگر، به آموزش این فن ، اهتمام زیادی داشته اند.
ابن انباری می گوید:
«شناخت قرآن، آن گاه به کمال رسد که شناخت وقف و ابتدایش حاصل شود.»
زکریا انصاری می گوید:
«محل های وقف، مانند منازلی است که مسافر در آن فرود می آید؛ همان طور که منازل بین راه از جهت خوش آب و هوا بودن و داشتن امکانات متفاوت است، منازل قرآن نیز متفاوت است؛ بعضی تام و بعضی کافی و برخی حسن است.»
و بالاخره آن که، این فن نزد بزرگان دانش قرائت تا این اندازه از اهمیت برخوردار است، که بسیاری از آن ها شرط کرده اند که تنها به کسی اجازه آموزش و تعلیم قرآن دهند که وقف و ابتدا را شناخته باشد؛ و ابو حاتم سجستانی گفته است:
«مَن لَم یَعرِفِ الوقفَ لَم یَعلَمِ القُرآنَ ؛ هرکس وقف را نشناسد، قرآن را نشناخته است.»
ضرورت وقف و ابتدا
ضرورت توجه قاری به وقف و ابتدا را می توان این گونه تبیین کرد:
اولاً: برای قاری ممکن نیست مقدار قابل توجهی از قرآن را با یک نَفَس و بدون وقف بخواند، پس لازم است برای تنفّس و استراحت هم که شده، جاهایی را انتخاب کند تا بر آن ها وقف نماید.
ثانیاً: بر فرض که کسی بتواند مقدار معینی از قرآن را با یک نفس بخواند، این امر، یعنی وصل همه کلمات به یکدیگر، گاهی ایجاد خلل در معنا می کند و معنایی را به ذهن شنونده می آورد که به طور حتم، مقصود خداوند نیست، مانند وصل «اَصحابُ النَّار» به «اَلَّذین یَحمِلُونَ العَرشَ»، در سوره غافر(۴۰) آیه ۶و۷:
«وَ کَذلِکَ حَقَّت کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا اَنَّهُم اَصحَابُ النَّارِ؛ اَلَّذِینَ یَحمِلُونَ العَرشَ وَ مَن حَولَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمدِ رَبِّهِم…»
که این توهم را ایجاد می کند که دوزخیان، عرش خدا را به دوش می کشند.
از دو امر فوق، این گونه نتیجه می گیریم که اولاً: در یک قرائت طولانی، وصل همه کلمات ممکن نیست، ثانیاً: بر فرض امکان، در همه جا وصل صحیح نیست؛ پس وقف بر بعضی از کلمات قرآن، امری اجتناب ناپذیر است.
حال اگر وقف بر هر کلمه ای از قرآن جایز باشد، هیچ مشکلی وجود ندارد و قاری می تواند هر جا نفسش به انتها رسید، بدون هیچ واهمه ای وقف کند، و در این صورت شناخت آن چه در علم وقف و ابتدا آمده، ضرورتی نمی یابد، اما چنین نیست، زیرا در بسیاری از موارد، وقف بر کلمه ای و یا ابتدا به کلمه ای، موجب فساد معنا می شود. شما تصور کنید کسی بر
«اِنَّ اللَّهَ لا یَهدِی» ، «اِنَّ اللَّهَ لاَ یَستَحیِی» ، «لاَالَهَ»، «مَامِن اِلَه» وقف کند و یا از «اِنِّی اِلَهٌ» ، «نَحنُ اَبنَاؤُاْ اللَّهِ» ، «اِنَّ اللَّهَ هُوَ الَمسیحُ» ، «اِنَّ اللَّهَ فَقِیرٌ وَ نَحنُ اَغنِیَاءُ» ، «اِتَّخَذَاللَّهُ وَلَداً»
شروع کند. این همه فساد معنا که در موارد بالا و موارد مشابه مشاهده می شود، ناشی از وقف و ابتدای نادرست است؛ پس نتیجه می گیریم که بر هر محلی نمی توان وقف کرد و از هرجایی نمی توان قرائت را آغاز کرد؛ لذا می گوییم: نه تنها وقف بر کلمات، امری اجتناب ناپذیر است، بلکه انتخاب موارد خاصی به عنوان وقف یا ابتدا ضروری است.
حال اگر کسی بگوید: باز هم بر قاری لازم نیست که علم وقف و ابتدا را بیاموزد، بلکه بر رأس آیات وقف میکند که سنت نیز میباشد، و همان طور که به اثبات رسیده، وقف بر رؤوس آیات، بیشتر از نوع تامّ یا کافی است، در جواب می گوییم:
اولاً: بسیاری از آیات، طولانی است و نوعاً قاری نمی تواند آنها را با یک نفس بخواند، به ویژه وقتی بخواهد آن را به صورت لحن و تحقیق، قرائت کند. پس در بسیاری از موارد، قاری ناچار می شود جهت تنفس، بین آیات توقف کند. حال اگر در جایی نامناسب توقف کند، باعث خلل و فساد در معنای آیه می شود.
فرض کنید کسی در سوره شوری(۴۲) آیه ۸ :
«وَلَو شَآءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ اُمَّهً وَاحِدَهً وَلَکِن یُدخِلُ مَن یَشَآءُ فِی رَحمَتِهِ وَ اَلظَّالِمُونَ مَالَهُم مِن وَلِیٍ وَلاَ نَصیِر»
، بر «الظَّالِمُونَ» وقف کند، در این صورت، این توهم ایجاد می شود که خداوند، ظالمان را نیز در رحمت خویش وارد می کند، و یا کسی در سوره رعد(۱۲) آیه ۳۵ :
«مَثَلُ الجَنَّهِ الَّتِی وُعِدَ المُتَّقُونَ تَجرِی مِن تَحتِهَا الاَنهَارُ اُکُلُهَا دَآئِمٌ وَ ظِلُّهَا تِلکَ عُقبَی الَّذیِنَ اتَّقَوا وَ عُقبَی الکَافِرِینَ النَّارُ» ، بر«عُقبَی الکَافِرِینَ» وقف کند، با این وقف، توهم می شود که جایگاه کافران نیز مانند پرهیزکاران، در بهشت است.
ثانیاً:بر فرض که قاری بتواند هر یک از آیات را با یک نفس بخواند، در بعضی از آیات، نکاتی وجود دارد که مستلزم وقف در بین آیات است و حداقل، وقف آن ها نیکوتر از وصل آن هاست، پس نیکو خواندن قرآن اقتضا می کند که بر آن موارد وقف شود، مانند موارد زیر:
نسبت چند فعل متوالی به موارد مختلف، با یکسان بودن آن ها ، مانند سوره فتح(۴۸) آیه ۹:
«لِتُؤمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُکرَهً وَ اَصِیلاً»
که مرجع ضمیر غایب در «تُعَزِّرُوهُ» و «تُوَقِّرُوهُ» ، پیامبر است، در حالی که مرجع ضمیر غایب در «تُسَبِّحُوهُ» خداوند است؛ پس برای این که کسی نپندارد که آن نیز به پیامبر بر می گردد، بهتر است بر «تُوَقِّرُوهُ» وقف شود.
خطاب به دو نفر در یک آیه، مانند سوره یوسف(۱۲) آیه ۲۹ :
«یُوسُفُ اَعرِض عَن هَذا وَ استَغفِرِی لِذَنبِکِ اِنَّکِ کُنتِ مِنَ الخَاطِئیَن»
که «اَعرِض عَن هَذَا» خطاب به یوسف و «اِستَغفِرِی لِذَنبِکِ» خطاب به زلیخاست؛ پس برای این که توهم نشود که هر دو، خطاب به یوسف است، نیکوست که بر کلمه «هَذَا» وقف شود.
نسبت دو چیزمختلف به دو موضوع، مانند سوره تحریم(۶۶) آیه ۴ :
«فَاِنَّ اللهَ هُوَ مَولَیهُ وَ جِبِریِلُ وَ صَالِحُ الُمؤمِنِیَن وَ المَلَئِکَهُ بَعدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ»
، که «مولا» بودن به خدا نسبت داده شده و «ظهیر» بودن به «جبرئیل» و «صَالِحُ الُمؤمِنِینَ» و «ملائکه» نسبت داده شده است. حال اگر بر کلمه «مَولیهُ» وقف نشود، ممکن است توهم شود که «جبریل» یا «ملائکه» نیز مولای او هستند.
وقف و ابتدا، فن با ارزشی است که با شناخت آن، کیفیت ادای قرائت معلوم می شود، از این جهت که قاری در چه محل هایی باید وقف کند که معنا تمـام باشد، و از چـه جـاهایی باید شروع کند که معنا را مختل نسازد.
اهمیت وقف و ابتدا
در بیان اهمیت این بحث، بس است که بگوییم: خداوند، پیامبر اکرم(ص) را مأمور کرده که آیات قرآن کریم را با «ترتیل» بخواند: «وَرَتِّلِ القُرآنَ تَرتیلاً ». علی (ع) در بیان مراد خداوند در این آیه، فرمود:
« اَلتَّرتِیلُ مَعرِفَهُ الوُقُوفِ و تَجوِیدُ الحُرُوفِ؛ ترتیل، شناخت محل های وقف و نیکو ادا کردن حروف است.»
همچنین از ابن عباس نقل شده است که گفت:
«اَلوُقُوفُ مَنَازِلُ القُرآن؛ محلهای وقف، منزل های قرآن است). توضیح این که: در گذشته در بین راه ها، منزل هایی برای توقف کوتاه مدت مسافران تعبیه شده بود که مسافران در آن جا به استراحت و تجدید قوا می پرداختند، تا بتوانند بهتر به راه خود ادامه دهند. اگر مسافری در یکی از این منزل ها متوقف نمی شد، چه بسا توان آن را نداشت که تا منزل بعدی راه را ادامه دهد و مجبور می شد که بین دو منزل در جای نا مناسبی توقف کند. ابن عباس در این سخن خود، قرآن را به راه، و قاری را به مسافر، و موارد وقف را به منزل های بین راه تشبیه کرده است، به این معنا که در قرآن محل هایی مناسب وجود دارد که قاری می تواند در آن ها وقف کند و با تجدید نَفَس، به نیکویی به قرائت خود ادامه دهد.
اگر قاری این محل ها را به خوبی نشناسد و یا در آن ها وقف نکند، چه بسا مجبور می شود در جاهایی وقف کند که محل مناسبی نیستند و موجب اخلال در معنا می شود.
سُلَف صالح نیز به وقف و ابتدا اهمیت می دادند. سیوطی در این باره می گوید: اخبار صحیح، بلکه متواتر، حاکی از آن است که سُلَف صالح، از قبیل: ابو جعفر یزید بن قعقاع، یکی از شخصیت های برجسته تابعین، امام نافع، ابوعمرو، یعقوب، عاصم و پیشوایان دیگر، به آموزش این فن ، اهتمام زیادی داشته اند.
ابن انباری می گوید:
«شناخت قرآن، آن گاه به کمال رسد که شناخت وقف و ابتدایش حاصل شود.»
زکریا انصاری می گوید:
«محل های وقف، مانند منازلی است که مسافر در آن فرود می آید؛ همان طور که منازل بین راه از جهت خوش آب و هوا بودن و داشتن امکانات متفاوت است، منازل قرآن نیز متفاوت است؛ بعضی تام و بعضی کافی و برخی حسن است.»
و بالاخره آن که، این فن نزد بزرگان دانش قرائت تا این اندازه از اهمیت برخوردار است، که بسیاری از آن ها شرط کرده اند که تنها به کسی اجازه آموزش و تعلیم قرآن دهند که وقف و ابتدا را شناخته باشد؛ و ابو حاتم سجستانی گفته است:
«مَن لَم یَعرِفِ الوقفَ لَم یَعلَمِ القُرآنَ ؛ هرکس وقف را نشناسد، قرآن را نشناخته است.»
ضرورت وقف و ابتدا
ضرورت توجه قاری به وقف و ابتدا را می توان این گونه تبیین کرد:
اولاً: برای قاری ممکن نیست مقدار قابل توجهی از قرآن را با یک نَفَس و بدون وقف بخواند، پس لازم است برای تنفّس و استراحت هم که شده، جاهایی را انتخاب کند تا بر آن ها وقف نماید.
ثانیاً: بر فرض که کسی بتواند مقدار معینی از قرآن را با یک نفس بخواند، این امر، یعنی وصل همه کلمات به یکدیگر، گاهی ایجاد خلل در معنا می کند و معنایی را به ذهن شنونده می آورد که به طور حتم، مقصود خداوند نیست، مانند وصل «اَصحابُ النَّار» به «اَلَّذین یَحمِلُونَ العَرشَ»، در سوره غافر(۴۰) آیه ۶و۷:
«وَ کَذلِکَ حَقَّت کَلِمَتُ رَبِّکَ عَلَی الَّذِینَ کَفَرُوا اَنَّهُم اَصحَابُ النَّارِ؛ اَلَّذِینَ یَحمِلُونَ العَرشَ وَ مَن حَولَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمدِ رَبِّهِم…»
که این توهم را ایجاد می کند که دوزخیان، عرش خدا را به دوش می کشند.
از دو امر فوق، این گونه نتیجه می گیریم که اولاً: در یک قرائت طولانی، وصل همه کلمات ممکن نیست، ثانیاً: بر فرض امکان، در همه جا وصل صحیح نیست؛ پس وقف بر بعضی از کلمات قرآن، امری اجتناب ناپذیر است.
حال اگر وقف بر هر کلمه ای از قرآن جایز باشد، هیچ مشکلی وجود ندارد و قاری می تواند هر جا نفسش به انتها رسید، بدون هیچ واهمه ای وقف کند، و در این صورت شناخت آن چه در علم وقف و ابتدا آمده، ضرورتی نمی یابد، اما چنین نیست، زیرا در بسیاری از موارد، وقف بر کلمه ای و یا ابتدا به کلمه ای، موجب فساد معنا می شود. شما تصور کنید کسی بر
«اِنَّ اللَّهَ لا یَهدِی» ، «اِنَّ اللَّهَ لاَ یَستَحیِی» ، «لاَالَهَ»، «مَامِن اِلَه» وقف کند و یا از «اِنِّی اِلَهٌ» ، «نَحنُ اَبنَاؤُاْ اللَّهِ» ، «اِنَّ اللَّهَ هُوَ الَمسیحُ» ، «اِنَّ اللَّهَ فَقِیرٌ وَ نَحنُ اَغنِیَاءُ» ، «اِتَّخَذَاللَّهُ وَلَداً»
شروع کند. این همه فساد معنا که در موارد بالا و موارد مشابه مشاهده می شود، ناشی از وقف و ابتدای نادرست است؛ پس نتیجه می گیریم که بر هر محلی نمی توان وقف کرد و از هرجایی نمی توان قرائت را آغاز کرد؛ لذا می گوییم: نه تنها وقف بر کلمات، امری اجتناب ناپذیر است، بلکه انتخاب موارد خاصی به عنوان وقف یا ابتدا ضروری است.
حال اگر کسی بگوید: باز هم بر قاری لازم نیست که علم وقف و ابتدا را بیاموزد، بلکه بر رأس آیات وقف میکند که سنت نیز میباشد، و همان طور که به اثبات رسیده، وقف بر رؤوس آیات، بیشتر از نوع تامّ یا کافی است، در جواب می گوییم:
اولاً: بسیاری از آیات، طولانی است و نوعاً قاری نمی تواند آنها را با یک نفس بخواند، به ویژه وقتی بخواهد آن را به صورت لحن و تحقیق، قرائت کند. پس در بسیاری از موارد، قاری ناچار می شود جهت تنفس، بین آیات توقف کند. حال اگر در جایی نامناسب توقف کند، باعث خلل و فساد در معنای آیه می شود.
فرض کنید کسی در سوره شوری(۴۲) آیه ۸ :
«وَلَو شَآءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ اُمَّهً وَاحِدَهً وَلَکِن یُدخِلُ مَن یَشَآءُ فِی رَحمَتِهِ وَ اَلظَّالِمُونَ مَالَهُم مِن وَلِیٍ وَلاَ نَصیِر»
، بر «الظَّالِمُونَ» وقف کند، در این صورت، این توهم ایجاد می شود که خداوند، ظالمان را نیز در رحمت خویش وارد می کند، و یا کسی در سوره رعد(۱۲) آیه ۳۵ :
«مَثَلُ الجَنَّهِ الَّتِی وُعِدَ المُتَّقُونَ تَجرِی مِن تَحتِهَا الاَنهَارُ اُکُلُهَا دَآئِمٌ وَ ظِلُّهَا تِلکَ عُقبَی الَّذیِنَ اتَّقَوا وَ عُقبَی الکَافِرِینَ النَّارُ» ، بر«عُقبَی الکَافِرِینَ» وقف کند، با این وقف، توهم می شود که جایگاه کافران نیز مانند پرهیزکاران، در بهشت است.
ثانیاً:بر فرض که قاری بتواند هر یک از آیات را با یک نفس بخواند، در بعضی از آیات، نکاتی وجود دارد که مستلزم وقف در بین آیات است و حداقل، وقف آن ها نیکوتر از وصل آن هاست، پس نیکو خواندن قرآن اقتضا می کند که بر آن موارد وقف شود، مانند موارد زیر:
نسبت چند فعل متوالی به موارد مختلف، با یکسان بودن آن ها ، مانند سوره فتح(۴۸) آیه ۹:
«لِتُؤمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُعَزِّرُوهُ وَ تُوَقِّرُوهُ وَ تُسَبِّحُوهُ بُکرَهً وَ اَصِیلاً»
که مرجع ضمیر غایب در «تُعَزِّرُوهُ» و «تُوَقِّرُوهُ» ، پیامبر است، در حالی که مرجع ضمیر غایب در «تُسَبِّحُوهُ» خداوند است؛ پس برای این که کسی نپندارد که آن نیز به پیامبر بر می گردد، بهتر است بر «تُوَقِّرُوهُ» وقف شود.
خطاب به دو نفر در یک آیه، مانند سوره یوسف(۱۲) آیه ۲۹ :
«یُوسُفُ اَعرِض عَن هَذا وَ استَغفِرِی لِذَنبِکِ اِنَّکِ کُنتِ مِنَ الخَاطِئیَن»
که «اَعرِض عَن هَذَا» خطاب به یوسف و «اِستَغفِرِی لِذَنبِکِ» خطاب به زلیخاست؛ پس برای این که توهم نشود که هر دو، خطاب به یوسف است، نیکوست که بر کلمه «هَذَا» وقف شود.
نسبت دو چیزمختلف به دو موضوع، مانند سوره تحریم(۶۶) آیه ۴ :
«فَاِنَّ اللهَ هُوَ مَولَیهُ وَ جِبِریِلُ وَ صَالِحُ الُمؤمِنِیَن وَ المَلَئِکَهُ بَعدَ ذَلِکَ ظَهِیرٌ»
، که «مولا» بودن به خدا نسبت داده شده و «ظهیر» بودن به «جبرئیل» و «صَالِحُ الُمؤمِنِینَ» و «ملائکه» نسبت داده شده است. حال اگر بر کلمه «مَولیهُ» وقف نشود، ممکن است توهم شود که «جبریل» یا «ملائکه» نیز مولای او هستند.
وقف و ابتدا
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com