خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
انسان:
مدت هاست...
در آینه خیره شدم...
اما چیزی نیافتم...
یعنی چیزی شبیه به انسان...
تنها یک مرده بی روح را در تصویر میدیدم...
نگاه عمیقی به تصویر انداختم...
سرم را به یک طرف خم کردم...
لبخندی به تصویر زدم...
که جوابم را داد...
نگاهش...
عشق را پمپاژ میکرد...
حال...
اندکی شبیه به انسان شده بود...
حال...
دوستش داشتم...
همدم تنهایایم را...


کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، SAEEDEH.T، Asal_Zinati و 2 نفر دیگر

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
موسیقی:
صدای موسیقی آرام...
بر گوش هایم طنین انداخت...
موسیقی...
این آوازه...
مورد علاقه تو بود...
دوستش دارم...
آوایش...
صدایش...
متنش...
همگی حالم را دگرگون میکردند...
بازهم...
همان لبخند همیشگی را بر لـ*ـب نهادم...
انعکاس آینه ام...
جواب لبخندم را داد...
گمانم...
اوهم از این موسیقی خوشش آمده...
نگاه دریاییش...
رضایت را نشانم میداد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، SAEEDEH.T، Asal_Zinati و 2 نفر دیگر

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
مهمانی:
صدای همهمه از بیرون می‌آمد...
صدایشان را دوست نداشتم...
حس زیبای تنهاییم را برهم میزدند...
آهی کشیدم...
سرم را به زیر انداختم...
یادم است...
آن روز ها...
عاشق مهمانی بودم...
عاشق همهمه صدای مهمان ها...
درست برعکس تو...
تو سکوت را دوست داشتی...
و من سر وصدارا...
حال...
من‌هم مانند تو شده ام...
سکوت را دوست دارم...
سکوت...
و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، SAEEDEH.T، Asal_Zinati و 2 نفر دیگر

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
الله اکبر:
چشمانم را گشودم...
نگاهم را به ساعت دوختم...
چهار و نیم بامداد...
صدای الله‌اکبر اذان بلند شده بود...
آه از نهادم بلند شد...
قلبم برای خدا...
پرمیکشید...
مدت ها بود...
نماز نه خوانده بودم...
دلم برای جا نمازم...
پرمیکشد...
برای آن تصبیح گلی امام حسین...
برای چادر سفید و گلگی ام...
چادر اما رضا بود...
به انعکاس آینه ام نگاه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Karkiz، SAEEDEH.T و 2 نفر دیگر

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
حوله سفید:
به حوله سفید و کوتاه در آینه خیره شدم...
حوله کوچک تر از دور گیسوانم باز کردم...
چک چک چک...
آب از موهایم میچکید...
چشم هایم را بستم...
و خاطراتت را در سر مرور کردم...
و باز هم...
همان لبخند همیشگی ام را...
به انعکاس آینه ام زدم...
روز هایم...
بیش از ظرفیتم...
یکنواخت شده اند...
قلبم...
در جایش بیقراری میکند...


کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Karkiz، SAEEDEH.T و 2 نفر دیگر

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
چای:
سر خم کردم...
کش و قوسی به تن خسته ام دادم...
جرعه ای از فنجان چای نوشیدنم...
چای...
تمام خستگیم را با خود میبرد...
خودم را در آ*غو*ش کشیدم...
دستانم محکم بر دور تنم پیچیدم...
و جرعه دیگری از چای را نوشیدم...
نگاه دخترک در آینه...
این روزها...
خوشحال نبود.....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Karkiz، SAEEDEH.T و 2 نفر دیگر

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای مادرم:
صدای مادرم را...
از آن سمت در میشندیم...
قلبم ضربان گرفته بود...
مدت هابود...
حتی صدای مادرم را هم با خود نداشتم...
من...
زمانی که تو رفتی...
من را با خود بردی...
و تنها...
یک جلد از من را بدون محتویات...
باقی گذاشتی...
تنها تورا با خود داشتم...
...
صدای دلنشین مادرم را با تمام قلبم...
به گوش های رنجیده ام هدیه کردم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Karkiz، SAEEDEH.T و 2 نفر دیگر

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
قاشق فلزی:
قاشق فلزی را در دهانم فرو کردم...
طعمش را دوست نداشتم...
مدت هاست...
که دیگر طعم هیچ غذایی را دوس ندارم...
تنها...
چای و قهوه...
اما...
چه کنم که هرروز به اجبار باید...
سم را در معده ام بفرستم...
چند قاشقی خوردم...
و سینی را به گوشه ای فرستادم...
بر روی عروسک بزرگ و پشمالو ام...
خوابیدم...
هدیه تو بود...
دوستش داشتم...
به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Karkiz، SAEEDEH.T و 2 نفر دیگر

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
نه من نه انعکاس آینه ام نه رویایت:

مدتیست...
دیگر دخترک در آینه...
به رویم لبخند نمی پاشد...
دیدی...
همدم‌تنهایایم هم...
مرا تنها گذاشته است...
نکه برود...
تماما غم شده است...
لبخند های دلگرم کننده اش دیگر...
روحم را آرام نمیکند...
غم عجیبی در دلم نشسته است...
دیگر...
نه لبخند های انعکاس آینه ام را دارم...
نه رویایت آرامم میکند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Karkiz، SAEEDEH.T و 2 نفر دیگر

Mahora

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/5/20
ارسال ها
372
امتیاز واکنش
2,592
امتیاز
228
محل سکونت
از دیار دور
زمان حضور
15 روز 5 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
خواب:
سرم را بر روی شانه های پهنش گذاشتم...
دستانش را دور کمرم حلقه کرد...
یکدم...
اسمم را زیر گوشم زمزمه میکرد...
و حالم را دگرگون...
حس شیرینی داشتم...
حسی مثله...
آرامش...
و عشق...
دستان ظریفم را...
بر روی دستان مردانه اش گذاشتم...
لبخند زیبایش را بر رویم پاشید...
نگاهم در نگاهش گره خورد...
سیاهی مثله شبه چشمان درشتش...
قلبم را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



کامل شده انعکاس آینه ام | mahora کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~ĤaŊaŊeĤ~، Karkiz، SAEEDEH.T و 2 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا