خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
چرا در قرآن داستان بني‏ اسرائيل بسيار تكرار شده است؟ قصص قرآني جهت پند و درس از حوادث گذشته بوده و در هر مورد كاملاً متناسب با آيات مطرح شده آن سوره است. البته درك اين ارتباط به جهت محتواي عميق و اسرار و رموز قرآن، جز با مطالعه و بررسي فراوان به دست نمي‏آيد. اما دليل بيان سرگذشت بني‏اسرائيل و حوادث تاريخي آن، در موارد متعددي از آيات قرآن، اين است كه: اولاً براي بني‏اسرائيل - كه همان فرزندان يعقوب‏ عليه السلام هستند پيامبران بسياري مبعوث شده‏اند؛ همانند يعقوب، يوسف، موسي و عيسي‏ عليه السلام و... بنابراين پيامبران زيادي در بين آنان مبعوث گشته و حوادث زيادي در تاريخ آنها به وقوع پيوسته است. ثانياً شباهت حوادث و تحولات پيش آمده براي بني ‏اسرائيل با امت اسلام است. در روايات آمده است: هر آنچه بر بني‏اسرائيل گذشت و براي آنان پيش آمد، دقيقاً براي مسلمانان نيز پيش خواهد آمد. بنابراين، ذكر تاريخ بني‏اسرائيل در موارد متعدد، بدون حكمت و جهت نيست. افزون بر آن تكرار داستان بني‏اسرائيل در سوره‏هاي مكي و مدني متفاوت است. در سوره‏هاي مكي، تأكيد بيشتر بر روي برخورد موسي‏عليه السلام با فرعون و اطرافيان او است؛ اما در سوره‏هاي مدني، عموماً از رابـ*ـطه موسي‏عليه السلام با بني‏اسرائيل و مشكلات اجتماعي و سياسي آنان صحبت شده است بنابراين تكرار آيات و برخي از داستان‏ها، بجا بوده و داراي حكمت خاصي است‏ر. ك: محمد هادي معرفت، تلخيص التمهيد، ج 2، ص 235، مؤسسه نشر اسلامي.. در پايان گفتني است قوم بني‏اسرائيل نمادي از يك جامعه بشري است كه بهانه‏جويي، نافرماني، راحت‏طلبي و... را به نمايش گذاشته و داستان آنها عبرت‏آموز است. از اين رو سرگذشت بني‏اسرائيل، نماد اتمام حجت بر بشريت است.

-------- در سوره «الرحمن» چرا آيه «فباىّ الاء ربكما تكذبان» تكرار شده است؟ در سوره «الرحمن» خداوند نعمت‏هاي گوناگون خود را - اعم از مادي و معنوي بيان كرده و بعد جن و انس را مخاطب قرار داده است كه: كدام يك از نعمت‏هاي پروردگارتان را تكذيب مي‏كنيد. اين پرسش، استفهام تقريري است كه در مقام اقرار ذكر مي‏شودهمان، ص 240.. از اين رو در روايتي آمده است كه بعد از اين جمله بگوييم: پروردگارا! ما هيچ يك از نعمت‏هاي تو را تكذيب نمي‏كنيم «لا بشي‏ء من الائك رب اكذب». انديشه و دقت در نعمت‏هاي الهي - با جزئيات و ريزه‏كاري‏ها و اسراري كه در هر يك از آنها نهفته است حس شكرگزاري را برمي‏انگيزد و انسان را به عرفان و شناخت مبدأ اين نعمت‏ها دعوت مي‏كند. به همين جهت خداوند از بندگانش، اقرار مي‏گيرد. اين تكرار نه تنها منافاتي با فصاحت و بلاغت ندارد، بلكه خود يكي از فنون فصاحت است. اين درست مانند آن است كه پدري فرزند فراموش كار خود را مخاطب ساخته، مي‏گويد: آيا فراموش كردي كودكي خرد و ناتوان بودي. من چه خون جگرها براي پرورش تو خوردم؟! آيا فراموش كردي هنگامي كه به مرحله جواني رسيدي و نياز به همسر داشتي، پاك‏ترين همسر را برايت انتخاب كردم؟! آيا فراموش كردي نياز به خانه و وسايل زندگي داشتي، برايت فراهم كردم؟ پس اين سركشي و بي‏مهري از چيست؟! خداوند مهربان نيز نعمت‏هاي گوناگونش را به اين بشر فراموش‏كار يادآور مي‏شود و به دنبال هر بخش از آنها، از او سؤال مي‏پرسد: «كدام يك از اينها را انكار مي‏كني؟!» پس اين نافرماني و طغيان براي چيست؟! در حالي كه اطاعت من نيز رمز تكامل و پيشرفت خود شما است و از آن چيزي عايد پروردگارتان نمي‏شودتفسير نمونه، ج 23، ص 113 115..


هر آن‌چه که از قرآن باید بدانید

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
علت اينكه در قرآن، موضوعات به صورت پراكنده بيان شده، چيست؟ اين تصور از آيات قرآن را نمي‏توان به كلي تأييد كرد. با توجه به اهداف خاص هدايتي قرآن، سوره‏ها به تدريج نازل مي‏شد و آيات، در سوره‏ها قرار مي‏گرفت. براي مثال در سوره «علق» (نخستين سوره نازل شده) پيامبر اكرم‏صلي الله عليه وآله مأمور مي‏شود تا مردم را به سوي پروردگار يگانه دعوت كرده و آنان را به اطاعت از او فرا خواند و در عين حال به آن حضرت توضيح داده مي‏شود كه: همه مردم چنين دعوتي را نخواهند پذيرفت؛ بلكه برخي با تو برخورد خواهند كرد! البته ما اين اشخاص را تنبيه خواهيم كرد و وظيفه تو تحت تأثير قرار نگرفتن از اين جريان طغيان و اطاعت محض از ما است. يا در سوره «قلم» (دومين سوره نازل شده در مكه) به اذيت صاحبان زر و زور اشاره و نسبت ديوانگي، به ساحت پيامبرصلي الله عليه وآله دفع مي‏شود. اين سوره علت اين نسبت را، تحليل و انگيزه‏هاي خاص صاحبان قدرت و ثروت مي‏داند و وظيفه پيامبرصلي الله عليه وآله را در برابر اين برخوردها روشن مي‏كند و وعده برخورد خداي متعال را با آنان مي‏دهد. البته اين تنوع، لطمه‏اي بر وحدت موضوعي سوره‏ها وارد نمي‏سازد؛ نظير اينكه در طبيعت شاهد فضاي طبيعي و جنگل‏ها و باغ‏ها يا فضاي وحش و محيطهاي شهري و يا روستايي هستيم و در عين حال كه در هر يك از آنها عناصري از ديگر فضاها وجود دارد، اما وجه غالب آنها روستا يا شهر يا جنگل و باغ است. به طور كلي زيبايي هر كدام از اين مكان‏ها، به تركيبي است كه از بخش‏ هاي ديگر در خود جاي مي‏دهند. شهر بدون درخت و حيوان و آب و... زيبا نيست و جنگل با كلبه‏ها و حيوانات وحش و پرندگان و... زيباتر مي‏شود؛ به خصوص كه اين امور پراكنده، تأثير مثبتي بر جنگل يا شهر مي‏گذارد. پس بايسته است پراكندگي موضوعات را با وحدت موضوع محوري و اصلي هر سوره مرتبط داشت و ذكر موضوعات متنوع را به مناسبت موضوع اصلي تحليل كرد. نكته ديگر آنكه قرآن، كتاب انسان‏سازي و جامعه سازي است. اين مقصد از راه پرداختن به تمام موضوعاتي كه به گونه‏اي با اين دو مقوله در ارتباطند، تأمين مي‏گردد. بخشي از مطالب در قرآن، ابتدا از ناحيه خدا مطرح شد و پاره‏اي از مطالب در پاسخ به سؤالات و شبهات مردم و به تبع حوادث و وقايع بوده است. قرآن با حفظ وحدت كلي مقاصد سوره‏ها، به اين موارد نيز پرداخته است و علت دستور پيامبرصلي الله عليه وآله مبني بر قرار دادن آيات جديد در بعضي از سوره‏ها، همين بوده است. در پايان گفتني است تنوع و گوناگوني آيات و روايات، علاوه بر آموزش مردم، براي جذب و تربيت آنان بوده است؛ يعني، آنان را شاد كند، بترساند، اميد بخشد، درمان كند و... اما تقسيم موضوعي مباحث به طور عمده، با هدف آموزشي هماهنگ است. در نتيجه روش قرآن در بيان مفاهيم و موضوعات، منحصر به فرد است؛ چرا كه نظام عملي و عقيدتي و اخلاقي را آميخته به يكديگر بيان مي‏كند. اين بهترين روش براي هدايت است؛ به طور مثال در جايي احكام را بيان مي‏كند و پس از بيان احكام، به موضوع قيامت و حسابرسي هم اشاره مي‏كند تا شنونده و خواننده، براي عمل تحريك شود. البته در قرآن مجيد سوره‏هاي موضوعي نيز وجود دارد؛ مثلاً برخي از سوره‏ها به يك داستان و قصه اختصاص يافته است (مانند سوره يوسف) و بعضي صرفاً به مسائل توحيدي پرداخته و برخي ديگر به موضوع قيامت. در عين حال در آياتي ديگر، همه مسائل را در سيستم و نظام واحدي تبيين كرده است. نكته مهم آنكه نبايد قرآن را كتابي بدانيم كه صرفاً براي بيان موضوعات نازل شده؛ بلكه كتابي است براي هدايت و به همين منظور مطابق با فطرت انساني و عواطف و احساسات و تعقّل او، خداوند اين روش را برگزيده است.

----------------- دليل وجود آيات متشابه در قرآن چيست؟ پيش از پاسخ، بايد به اين مقدمه ضروري توجه كرد كه راه تفهيم و تفاهم در ميان انسان‏ها، به كارگيري الفاظ است و انسان‏ها مقاصد و انديشه‏هاي دروني خويش را از اين راه به يكديگر منتقل مي‏كنند. خداي حكيم نيز كه پيامبر را از ميان مردم، براي هدايت ايشان برگزيده است؛ رهنمودهاي وحياني خويش را از همين راه و در قالب پيام‏ها و تعبيرهاي كلامي بليغ، به وسيله پيامبر به مردم ابلاغ كرده است. عوامل تشابه عبارت است از: . بلنداي مفاهيم و معاني‏ . اشتراك لفظ اشتراك لفظ مي‏تواند عامل ايجاد تشابه در آيات باشد؛ زيرا به سبب آن، كلام قابل حمل بر معناي غير مقصود مي‏شود. براي مثال در آيه «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ... إِذْ قالَ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً»؛ مريم (19)، آيه 44-41.. واژه «اب» مشترك بين چند معنا، از جمله پدر، جد و عمو مي‏باشد. اين اشتراك سبب تشابه آيه گرديده است، لذا برخي در فهم مراد آن دچار اشتباه شده و پدر حضرت ابراهيم را بت‏پرست و مشرك دانسته‏اند! . ايجاز يكي از عوامل تشابه، ايجاز (مختصر گويي) در آيات است؛ براي نمونه در آيه «وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا»؛ فجر (89)، آيه 22. . حذف كلمه «امر» كه از آيات ديگر (غافر، 88) فهميده مي‏شود، شبهه مكان داشتن و محدود بودن خداوند را القا مي‏كند. . مباحثي جدلي‏ برخي از آيات - كه اكنون از متشابهات به شمار مي‏آيد در آغاز متشابه نبوده و مسلمانان به دور از سابقه ذهني گمراه كننده و خلوص نيت، با آن برخورد مي‏كردند. بدين لحاظ به طور عموم معنا و مراد آن به خوبي درك مي‏شد و هيچ گونه شبهه‏اي ايجاد نمي‏گرديد. اما پس از به وجود آمدن مباحث جدلي و رايج شدن برخي از اصطلاحات به گونه ناپخته و نارس، بر چهره پاره‏اي از آيات، هاله‏اي از غبار ابهام نمودار شد. براي مثال آيه «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ. إِلي‏ رَبِّها ناظِرَةٌ»؛ قيامت، (75) آيه، 22-23.بر حسب استعمالات متعارف عرب، چشم داشتن به جايگاه بلند پروردگار را مي‏رساند، اما بعدها با بروز مباحث جدلي و تفسير به رأي، عده‏اي آن را به معناي «رؤيت با چشم» گرفتند. . تعريض‏ «تعريض» از جمله فنون بلاغي است كه قرآن كريم آن را به كار گرفته و از اين راه، مطالب خود را غير مستقيم، به مخاطبان خود القا كرده است. در تعريض از امر، نهي، تهديد، تعجب و... استفاده مي‏شود و در آن خطاب گوينده در ظاهر متوجه شخصي است و در واقع به غير او نظر دارد. براي نمونه مي‏فرمايد «اي پيامبر! اگر شرك آوري اعمالت حبط و نابود خواهد شد» ؛ در اينجا خطاب به پيامبرصلي الله عليه وآله است؛ اما چه بسا منظور اصلي مردمان ديگر باشند. از پنج عامل ياد شده، سبب اصلي تشابه در آيات، علو معاني و مفاهيم بلند قرآن است (عامل نخست)؛ زيرا از سويي لزوم ارايه معارف الهي بايسته است و از سوي ديگر كوتاهي لفظ و بلنداي معنا، به طور طبيعي باعث بروز اين تشابه است. قرآن پيچيده‏ترين روابط و عوالم وجود را به كلام كشيده است و چون موضوع پيچيده و بسيار بلند است، كلمات در همين حد مي‏توانند بيانگر آنها باشند. البته هيچ كلام غيرقابل فهمي در قرآن نيست و حتي آيات متشابه آن با رجوع به محكمات، قابل فهم است ؛ البته براي اهل فن و كساني كه ابزارهاي لازم علمي را براي رسيدن به آن فراهم سازندمنابع: الف. محمدهادي معرفت، علوم قرآني، (قم، مؤسسه فرهنگي انتشاراتي التمهيد، 1378، چاپ اول)، ص 289-271. ب. محمد باقر سعيدي روشن، علوم قرآني، (قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ اول)، ص 293..


×
رمان۹۸


هر آن‌چه که از قرآن باید بدانید

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
نسخ راتعريف وفلسفه‏آن رابيان‏كنيد وبگوييد چند آيه نسخ شده‏است؟ نسخ نزد پيشينيان، مفهومي گسترده داشت و عبارت بود از: هرگونه تغيير در حكم پيشين؛ در حالي كه نسخ در اصطلاح امروز، جايگزين كردن حكم جديد، به جاي حكم قديم است. به تعبير علامه طباطبايي نسخ ؛ يعني: «آشكار ساختن انتهاي مدت و زمان حكم و پايان عمل به آن». حكمت نسخ‏ حكمت نسخ، به شيوه وضع احكام و نزول قرآن بر مي‏گردد. حكمت اساسي تدريج در تشريع و نزول آيات، تعليم و تربيت مخاطبان بوده است. خداي متعال براي تثبيت معارف و نظام‏هاي ارزشي جاودانه اسلام، شرايط عيني و واقعيت‏هاي خارجي معرفتي و توان علمي و عملي مخاطبان را در نظر گرفته است. بنابر مصالح مورد نظر، احكام الهي همه يكسان و يكنواخت نيست. برخي احكام به حسب شرايط و موقعيت اجتماعي عصر نزول، داراي مصلحت موقت بوده و در نتيجه حكم خاص آن موارد از همان آغاز نيز در نزد خداوند، قلمروي محدود داشت؛ ولي بنا بر حكمت‏هايي از مردم پوشيده داشته شده است‏محمد باقر سعيدي روشن، علوم قرآن، ص 304.. تعداد آيات نسخ‏ برخي در اين باره نظر افراطي داشته و آيات زيادي را منسوخ دانسته‏اند: اما با ضابطه‏مند شدن تعريف نسخ و شرايط آن از سوي قرآن‏شناسان، دايره نسخ محدود گرديده است و تعداد آن از نظر بيشتر محققان از ده آيه بی احترامی نمي‏كند. آياتي كه تقريباً بر نسخ آنها اتفاق شده عبارت است از: آيه نجوا، آيه جزاي فاحشه، آيه توارث از طريق ايمان (انفال 8 آيه 72) و...حسين جوان آراسته، درسنامه علوم قرآني، ص 429. .

------ اوصاف مجيد و كريم از سوي چه كسي براي قرآن نهاده شده است؟ اين اسامي و اوصاف را خود خداوند به قرآن داده است: . «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ»؛ بروج (85)، آيه 132.. . «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ»؛ واقعه (56)، آيه 77.. . «وَ لَقَدْ آتَيْناكَ سَبْعاً مِنَ الْمَثانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ»؛ حجر (15)، آيه 87..

------- چرا سوره‏هاي «يس» و «الرحمن» به قلب و عروس قرآن‏معروف‏اند؟ سوره «ياسين» مشتمل بر پايه‏ها و اركان عقيدتي و نيز اصول برنامه‏هاي پيامبران است؛ به ويژه آخرين آيه آن كه شامل معارف بلندي است «فَسُبْحانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»؛ يس (36)، آيه 83.از اين رو آن را در روايات «قلب قرآن» ناميده‏اند. سوره «الرحمن» نيز به دليل زيبايي فوق‏العاده آياتش، «عروس قرآن» ناميده شده است.

------ سوره‏هاي قرآن به دست چه كسي و بر اساس چه معياري، نام‏گذاري شده است؟ برخي از مفسران در رابـ*ـطه با نام‏گذاري سوره‏هاي قرآني، معيارهاي زير را ارائه داده‏اند: . نام سوره گاهي با عنواني كه در آن سوره واقع شده يا با موضوعي كه در آن سوره از آن بحث شده، انتخاب مي‏شود. براي مثال: نام‏گذاري سوره «نساء» به اعتبار بيان احكام زنان، سوره «مائده» به لحاظ سخن رفتن از مائده آسماني، سوره «انعام» به جهت سخن از چهار پايان، سوره «نحل» به علت تكيه بر زنبور عسل و سوره «نمل» به جهت به ميان آمدن نام مورچگان در آن است. در قرآن‏هاي قديمي، ابتداي سوره مي‏نويسند: «سورةٌ تُذكر فيها البقرة»؛ «سوره‏اي كه در آن گاو ذكر مي‏گردد» و «سورةٌ يذكر فيها آل عمران»؛ «سوره‏اي كه در آن از آل عمران سخن به ميان مي‏آيد». . گاهي جمله‏اي از اول سوره را معرف و نام آن سوره قرار مي‏دهند، چنان كه گفته مي‏شود: سوره «اقرا بسم ربك»، «انا انزلناه»، «لم يكن» و نظاير آنها. . گاهي با وصفي كه سوره دارد، به معرفي آن مي‏پردازند. براي مثال سوره حمد به مناسبت اينكه در اول قرآن آمده، «فاتحة الكتاب» و به مناسبت هفت آيه بودنش «سبع المثاني» ناميده مي‏شود و يا سوره «قل هوالله» به لحاظ اينكه مشتمل بر توحيد خالص است «سوره اخلاص» ناميده مي‏شود. . گاهي تسميه سوره به لحاظ نوع حروف مقطعه موجود در آن است مانند: سوره ق، ص، حم، عسق و... . حاصل سخن اينكه اين عمل به صورت طبيعي، شكل گرفته و نمي‏توان گفت به دستور رسول اكرم‏صلي الله عليه وآله بوده است. به همين دليل بسياري از سوره‏ها، بيش از يك اسم دارند؛ مانند بقره، آل عمران، نحل، توبه، غاشيه و...ر.ك: الف. محمد حسين طباطبايي، قرآن در اسلام، ص 218، (انتشارات دارالكتب الاسلاميه)؛ ب. زركشي، البرهان في علوم القرآن، ج 1 ص 339، (انتشارات دارالكتب العلميه). . اما براساس نظريه ديگري - كه نام‏گذاري را توقيفي مي‏داند هر سوره‏اي در قرآن كريم، هم زمان با حيات رسول اكرم‏صلي الله عليه وآله داراي نام و عنوان يا نام‏ها و عناويني است كه از طريق وحي معين و مشخص شده بود. در نظريه سومي؛ علاوه بر معين بودن اسامي سوره‏ها در زمان حيات پيامبرصلي الله عليه وآله پس از وفات آن حضرت نيز هر سوره‏اي حتي بسياري از آيات به جهت خصوصيات و مزايا و يا جهت مشتمل شدنشان بر موضوع خاصي داراي عناوين و اسامي ديگري از جانب علما گرديدر.ك: الف. سيد محمد باقر حجتي، پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1376، چاپ دوازدهم)، ص 98؛ ب. محمد هادي معرفت، تاريخ قرآن، (تهران، سمت، 1357، چاپ اول)، ص 77..

--- . نام دوم سوره‏هايي مانند (انسان، دهر هم ناميده مي‏شود يا غافر، مؤمن) را بنويسيد. بسياري از سوره‏ها علاوه بر نام هاي متداول و معروف به نام‏هاي ديگري نيز ناميده مي‏شوند كه برخي از آنها كه به نام‏هاي ديگر نيز معروفند را ذيلاً مي‏آوريم: . الفاتحه حمد، سبع المثاني‏ . بقره و آل‏عمران زهروان‏ . توبه برائت‏ . اسراء بني‏اسرائيل‏ . السجده الم سجده‏ . فاطر ملائكه‏ . غافر مؤمن‏ . فصلت حم سجده‏ . شوري حم عسق‏ . النباء عم‏ . انسان دهر، هل اتي‏ . تكوير كورت‏ . الشرح انشراح و الم نشرح‏ . قريش ايلاف‏ . الكافرون جحد . اخلاص توحيد، نسبت، قل هواللَّه‏ . فلق و ناس معوذتين‏


هر آن‌چه که از قرآن باید بدانید

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
علت تعدد سوره‏ها و تقسيم بندي آيات قرآن چيست؟
قرآن پژوهان درباره حكمت تقسيم قرآن به سوره‏هاي مختلف، نظرهاي گوناگوني را بيان كرده‏اند. برخي در اين باره گفته‏ اند: حكمت تقسيم قرآن به سوره‏ها براي اثبات اين مسئله است كه هر سوره‏اي از قرآن - حتي در حداقل آيات آن معجزه و آيتي از نشانه‏هاي الهي است. همچنين اشاره به آن است كه هر سوره، داراي روش و سبك مستقل و مخصوص به خود است. براي مثال سوره «
يوسف» از داستان يوسف و سوره «برائت» از احوال و اسرار منافقان صحبت مي‏كند.بدرالدين محمد بن عبدالله زركشي، البرهان في علوم القرآن، ج 1، نشر دار المعرفه، ص 264.به علاوه هر سوره داراي حداقل يك هدف اصلي و پيام ويژه‏اي مي‏باشد كه آيات سوره بر محور آن دور مي‏زند.ر.ك: اهداف و مقاصد سوره‏هاي قرآني، محمود شماته، ترجمه محمد باقر حجتي.برخي نيز به
حكمت‏هاي ديگري اشاره كرده‏اند؛ از جمله: تفصيل قرآن به آيات و سوره‏هاي مختلف به سبب به هم پيوستن اشكال و نظاير و متناسب بودن آنها با يكديگر است كه موجب ملاحظه و شناخته شدن معاني و نظم آنها مي‏گردد.جلال الدين عبدالرحمن سيوطي، الاتقان في علوم القرآن، ج 1، (نشر دار ابن كثير)، ص 207 و 208؛ سيد محمدباقر حجتي، پژوهشي در تاريخ قرآن كريم، نشر دفتر نشر
فرهنگ اسلامي، ص 107.
در پايان لازم است به دو نكته اشاره شود:
يكم. تقسيم قرآن به سوره‏ها به دستور خدا بوده و در زمان پيامبرصلي الله عليه وآله تعيين شده است. هر سوره با «بسم‏اللَّه الرحمن الرحيم»شروع و با تكرار نزول آن، سوره پيشين ختم مي‏شود.
دوم. تقسيم قرآن به سوره‏ها، اختصاص به اين كتاب آسماني ندارد؛ زيرا كتاب‏هاي آسماني پيشين (مانند تورات و انجيل) هم به شكل تبويب و سوره‏بندي نازل شده است؛ چنان كه زمخشري بدين موضوع اشاره كرده است.الاتقان، ج 1، ص 208.
-----
علت تقسيم‏ بندي قرآن به 30 جزء و 120 حزب چه بوده است؟
تقسيم بندي قرآن به صورت 30 جزء و 120 حزب، به جهت آسان‏سازي حفظ و يا تقسيم در تلاوت بوده و از طريق علمي جهت آسان كردن كار دانش‏آموزان مدارس براي يادگيري، به اين صورت شايع شده است. از اين رو روايت يا حديثي از پيامبرصلي الله عليه وآله يا ائمه معصومين‏عليهم السلام در زمينه اين نوع تقسيم‏بندي وجود ندارد. البته در برخي از كشورها هر جزء به دو حزب
تقسيم مي‏شود و در مجموع قرآن را داراي 60 حزب مي‏دانند.
-------------

سجده واجب يا مستحبي در بعضي از آيات قرآن به چه علتي است؟

معمولاً در آياتي از قرآن - كه سخن از سجده موجودات و يا سجده و خضوع بندگان مقرب خداوند در برابر عظمت آفريدگار هستي به ميان آمده دستور سجده بعد از خواندن اين آيات وارد شده است. وجوب و استحباب آن نيز با توجه به معنا و مضمون آيات سجده و با استفاده از احاديث پيامبرصلي الله عليه وآله و امامان‏عليهم السلام مشخص مي‏شود.

------

چرا اصلاً بايد وحي و نزول وحيي باشد؟ در تاريخ اديان توحيدي، پس از نام مقدس خداوند هيچ كلمه‏اي به اهميت و شگرفي «وحي» نيست؛ اگر وحي نبود: . خداوند با غنا و استغناي كامل ذات و ذاتي‏اش، از كل آفرينش در پرده غيب الغيوب باقي مي‏ماند و در آن صورت كار انسان، زار و عرصه بر او تنگ بود و كل بشريت با يك پاي چوبين (عقل عدد انديش) تنها مي‏ماند.سيد محمدحسين طباطبايي، قرآن در اسلام، (دفتر انتشارات اسلامي، قم، چاپ هفتم، 1374 ش) صص 91 - 92. . هر چند وجود جهان ماوراي طبيعت و عالم ملكوت و مراتب مافوق تا حدودي قابل درك بوده و ضرورت قيامت و جهان پس از مرگ از راه تفكر و برهان و استدلال قابل اثبات است‏مرتضي مطهري، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5. ؛ اما شناخت بسياري از ويژگي‏ها و جزئيات هستي فراتر از دسترسي دانش و تجربه بشري است. . اگر خداوند خود را از طريق وحي بر انسان‏ها آشكار نمي‏كرد، چه بسا آنان ناچار بودند درباره وجود خداوند، فقط حدس بزنند و يا حداقل به دو گروه تقسيم مي‏شدند: عده‏اي حدس مي‏زدند كه خدا هست و مبدئي هست؛ هم جهان غيبي و هم غيب جهاني دارد. عده‏اي نيز حدس مي‏زدند كه هر چه هست در همين دنيا است و نه پيش از آفرينش، خداوندي در كار بوده است و نه پس از پايان طبيعي جهان. سپس از حدس هم فراتر مي‏رفتند چنانكه در تاريخ فكر و فلسفه استدلال به عدم مبدأ كرده‏اند!!بهاءالدين خرمشاهي، قرآن شناخت طرح نو، تهران چاپ سوم 1375 ش صص 45 46. . آدمي در پرتو وجود و جاودانگي روح، براي شناخت حقايق جهان پس از مرگ هيچ منبع اطلاعاتي نداشت و نمي‏توانست هيچ گونه پيش‏بيني خاصي درباره نيازهاي ضروري اين سفر طولاني و بي‏بازگشت ارائه كند. . اگر وحي نبود، بسياري از اختلافات موجود ميان بشر از بين نمي‏رفت و انسان با ترديدهاي جدي در مسائل معرفتي - نظير شناخت انسان، هدف خلقت و زندگي اجتماعي آغاز و فرجام طبيعت، وظايف انسان در قبال خدا، جامعه، طبيعت خود روبه رو مي‏شد. . اگر وحي نبود، بسياري از ظرفيت‏هاي فطري و عقلاني انسان شناخته نمي‏شد و يا به درستي شكوفا نمي‏گشت. وحي الهي قله‏هاي والايي از حقايق را در برابر انسان مي‏نهد و او را به انديشه و تأمل در آنها دعوت مي‏كند و از اين طريق به شكوفايي عقل و فطرت او كمك مي‏نمايد. . انسان تصوير شفاف و روشني از كمال و سعادت خود ندارد و سرگذشت ديرين انديشه بشر، نشان مي‏دهد كه بدون تلقّي روشن و شفاف از كمال و سعادت، شاهد سردرگمي‏ها، كژروي‏ها و از بين رفتن سرمايه‏هاي اساسي بوده‏ايم! اين نقص به ضعف دستگاه معرفتي انسان بر مي‏گردد. وحي الهي ضمن تعريف روشن آفريدگار، جهان هستي، انسان و ظرفيت‏هاي او، راهكار شكوفايي متوازن، متعادل و هماهنگ انسان را تشريح و مسير رسيدن او را به سعادت دائمي بيان مي‏كند. . وحي الهي را نبايد در محدوده رسولان و كتاب‏هاي آسماني خلاصه كرد. اين وحي به تصريح قرآن شامل الهامات ويژه به اولياي خدا نيز مي‏گردد. براساس روايات، در طول تاريخ حدود 124 هزار پيامبر ظهور كرده‏اند كه تنها گروهي اندك وظيفه ابلاغ پيام‏هاي الهي را به مردم داشته‏اند. اما گروه بيشتري براي به كمال رساندن ظرفيت‏هاي عقلي و فطري خود، هدايت‏هاي ويژه دريافت مي‏كردند و در محيط اجتماعي آلوده، مسير سلامت را مي‏پيمودند. در قرآن آمده است كه مادر حضرت موسي‏عليه السلام به مدد وحي الهي، فرزند خود را در سبد گذاشت و به دريا انداخت: «وَ أَوْحَيْنا إِلي‏ أُمِّ مُوسي‏ أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَ لا تَخافِي وَ لا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَ جاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ»؛ قصص (28)، آيه 7.؛ «و به مادر موسي الها م كرديم كه او را شير بده و چون بر او بيمناك شدي، او را در [جعبه‏اي‏] به دريا بيفكن و مترس و غم مخور، [چرا كه‏] ما برگرداننده او به سوي تو و گرداننده او از پيامبران هستيم». همچنين عناياتي به حضرت مريم‏عليها السلام شد و ملائكه با او به گفت و گو پرداختند: «وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ يا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلي‏ نِساءِ الْعالَمِينَ. يا مَرْيَمُ اقْنُتِي لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِي وَ ارْكَعِي مَعَ الرَّاكِعِينَ»؛ آل عمران (3)، آيه 42 و 43.؛ «و ياد كن [زماني كه‏] فرشتگان گفتند: اي مريم! خداوند تو را برگزيده و پاكيزه داشته و بر زنان جهانيان برتري داده است. اي مريم! پروردگارت را اطاعت كن و سجده بر و همراه نمازگزاران نماز بگزار». البته «وحي رسالي» جايگاه ويژه‏اي دارد و در اين ميان نقش قرآن بسيار ممتاز است، به طوري كه قرآن كريم بيش از كتابهاي آسماني پيشين، براي تنظيم جذب و دفع و تعديل میل و غضب و تصحيح محبت و عداوت انسان‏ها، بشير و نذير است.فصلت (41)، آيات 2 و 4 ؛ مريم (19)، آيه 97. ليك گر واقف شوي زين آب پاك كه كلام ايزد است و روحناك‏ نيست گردد وسوسه كلي ز جان دل بيابد ره به سوي گلستان‏ ز آنكه در باغي و در جويي پرد هر كه از سر صحف بويي برد مثنوي، 4/3470 - 3472. بدون قرآن چه بسا آدمي در غفلت بود و عمر خود را به غفلت سپري مي‏كرد؛ زيرا تنها نگاه خود را محدود به دنياي مادي مي‏ساخت و آن را چون سراي حقيقت مي‏انگاشت و از اين رو، جهان براي او معنايي ورا و بالاتر از خود نداشت؛ بلكه هر چه را مي‏ديد و مي‏نگريست، تنها موجودات تقطيع شده‏اي مي‏پنداشت كه فارغ از مبدأ و غايت است و نه «از جايي است» و نه «رو به جايي» دارد. اما آيات قرآن انسان را به تدبر واداشته و او را از اين غفلت بيدار مي‏سازدص (38)، آيه 29 ؛ محمد (47)، آيه 24. .براي آگاهي بيشتر در اين باب نكا: مقالات، استاد محمد شجاعي (سروش، چاپ دوم 1371 ش، ج اول)، صص 89 98. به هر روي دليل نزول قرآن، نياز آدمي است و تا زماني كه اين نياز هست - كه تا ابد خواهد بود - بايد قرآن باشد

×
رمان۹۸


هر آن‌چه که از قرآن باید بدانید

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
گوته، شاعر و نويسنده معروف آلمانى مى‏گويد:

ساليان دراز کشيشان از خدا بى خبر، ما را از پى بردن به حقايق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن دور نگه داشتند؛ امّا هر قدر که ما قدم در جاده علم و دانش نهاديم و پرده تعصب را دريديم، عظمت احکام مقدس قرآن، بهت و حيرت عجيبى در ما ايجاد نمود. به زودى اين کتاب توصيف‏ناپذير، محور افکار مردم جهان مى‏گردد!

آلبرت انيشتاين که نيازى به معرفى ندارد، مى‏گويد:

قرآن کتاب جبر يا هندسه نيست؛ مجموعه‏اى از قوانين است که بشر را به راه صحيح، راهى که بزرگ‏ترين فلاسفه و دانشمندان دنيا از تعريف و تعيين آن عاجزند، هدايت مى‏کند.

ويل دورانت، دانشمند امريکايى شرق‏شناس، مى‏گويد:

در قرآن، قانون و اخلاق يکى است. رفتار دينى در قرآن، شامل رفتار دنيوى هم مى‏شود و همه امور آن از جانب خداوند و به طريق وحى آمده است. قرآن در جان‏هاى ساده عقايدى آسان و دور از ابهام پديد مى‏آورد که از رسوم و تشريفات ناروا آزاد است.

پروفسور آرتور آربرى که يکى از مترجمان مشهور قرآن به زبان انگليسى است، مى‏گويد:

زمانى که به پايان ترجمه قرآن نزديک مى‏شدم، سخت در پريشانى به سر مى‏بردم؛ اما قرآن آنچنان آرامش خاطرى به من مى‏بخشيد که براى هميشه به خاطر خواهم داشت. من در حالى که مسلمان نيستم، قرآن را خواندم تا آن را درک کنم و به تلاوت آن گوش دادم تا مجذوب آهنگ‏هاى نافذ و مرتعش کننده‏اش شوم و تحت تأثير آهنگش قرار گيرم و به کيفيتى که مسلمانان واقعى و نخستين داشتند، نزديک گردم تا آن را بفهمم .

لئوتولستوى، نويسنده معروف روسى مى‏گويد:

هر کس که بخواهد سادگى و بى پيرايگى اسلام را دريابد، بايد قرآن مجيد را مورد مطالعه قرار دهد. در قرآن قوانين و تعليمات حقيقى و احکام آسان و ساده براى عموم بيان شده است. آيات قرآن به خوبى بر مقام عالى اسلام و پاکى روح آورنده‏اش گواهى مى‏دهد.

دکتر هانرى کُربن، اسلام شناس معروف فرانسوى، سخن جالبى درباره قرآن دارد. وى مى‏گويد:

اگر قرآن خرافى بود و از جانب خداوند نبود، هرگز جرأت نمى‏کرد که بشر را به علم و تعقل و تفکر دعوت کند. هيچ انديشه‏اى به اندازه قرآن محمّد(ص) انسان را به دانش فرا نخوانده است تاآن جا که نزديک به نه صد و پنجاه بار در قرآن، از علم و عقل و فکر سخن رفته است.

ارنست رنان، فيلسوف معروف فرانسوى مى‏گويد:

در کتابخانه من هزاران جلد کتاب سياسى ،اجتماعى، ادبى و... وجود دارد که هر کدام را بيش از يک بار نخوانده‏ام؛ اما يک جلد کتاب هست که هميشه مونس من است و هر وقت خسته مى‏شوم و مى‏خواهم درهايى از معانى و کمال به رويم باز شود، آن را مطالعه مى‏کنم. اين کتاب، قرآن - کتاب آسمانى مسلمانان - است.

ناپلئون بناپارت، امپراطور فرانسه مى‏گويد:

اميدوارم آن زمان دور نباشد که من بتوانم همه دانشمندان جهان را با يکديگر متحد کنم تا نظامى يکنواخت، فقط براساس اصول قرآن مجيد که اصالت و حقيقت دارد و مى‏تواند مردم را به سعادت برساند، ترسيم کنم. قرآن به تنهايى عهده دار سعادت بشر است.

مهاتما گاندى، رهبر فقيد هند هم اعتقاد داشت:

از راه آموختن علم قرآنى، هر کس به اسرار وحى و حکمت‏هاى دين، بدون داشتن هيچ خصوصيت ساختگى ديگرى پى مى‏برد. در قرآن هيچ اجبارى براى تغيير دين و مذهب انسان‏ها ديده نمى‏شود. قرآن به راحتى مى‏گويد: هيچ زور و اکراهى در دين وجود ندارد.

ژان ژاک روسو، متفکر و روان شناس مشهور فرانسوى، برداشت منحصر به فردى از قرآن دارد؛ او مى‏گويد:

بعضى از مردم بعد از آن که مقدار کمى عربى ياد گرفتند، قرآن را خوانده، امّا درست درک نمى‏کنند. اگر مى‏شنيدند که محمّد(ص) با آن کلام فصيح و آهنگ رساى عربى آن را مى‏خواند، هر آينه به سجده مى‏افتادند و ندا مى‏کردند: اى محمّد عظيم! دست ما را بگير و به شرف و افتخار برسان. ما به خاطر يارى تو حاضريم که جان خويش را فدا سازيم.

دکتر گرينيه، خاورشناس و پژوهشگر فرانسوي که تلاش‌ها و تحقيقات فراواني در زمينة علوم اسلامي و قرآن دارد مي‌گويد:

من آيات قرآن را که به علوم پزشکي و بهداشتي و طبيعي ارتباط داشت دنبال کردم و از کودکي آنها را فراگرفتم و کاملاً به آن آگاه بودم. بنابراين دريافتم که اين آيات از هر نظر با معارف و علوم جهاني منطبق است... . هرکس دست‌اندرکار هنر يا علم باشد و آيات قرآن را با هنر و علمي که آموخته است به همان صورت که من مقايسه کردم مقايسه کند بدون ترديد به اسلام خواهد گرويد، البته اگر صاحب عقلي سليم و بي‌غرض باشد.

تنورد، خاورشناس و محقق و انديشمند آلماني که در زمينة مسائل قرآني و اسلامي تحقيقات زيادي داشته است، مي‌گويد:

قرآن با نيروي برهان خود شنونده را مجذوب و شيفتة خود مي‌سازد و قلوب را تسخير مي‌کند. همين قرآن بود که ملت وحشي عرب را معلم جهانيان کرد.

×
رمان۹۸


هر آن‌چه که از قرآن باید بدانید

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
گوته شاعر و نويسنده بزرگ آلماني که در زمينة اسلام و قرآن کريم و مضامين آن مطالعاتي داشته است، مي‌گويد:

ما اول، از قرآن رويگردان بوديم، ولي طولي نکشيد که اين کتاب توجه ما را به خود جلب نمود و به حيرت درآورد و بالاخره مجبور شديم اصول و قواعد آن را بزرگ بشماريم و در مطابقت الفاظ با معاني بکوشيم. مرام و مقصد اين کتاب بي‌اندازه قوي و محکم و مباني آن بلند است و از اين نظر ما را بيشتر به اهميت و علو مقام خود جذب مي‌نمايد. با اين وصف به زودي بزرگترين تأثير خود را در تمام جهان نموده، نتيجة مهمي از خود به جا خواهد گذاشت.

راکستون، خاورشناس و محقق اسکاتلندي که در زمينة مسائل قرآني مطالعاتي داشته است، مي‌نويسد:

ساليان درازي در جستجوي حقيقت بودم تا اينکه حقيقت را در اسلام يافتم. پس قرآن مقدس را ديدم و شروع به خواندن آن کردم. او بود که تمام سؤالات مرا جواب گفت. قرآن ابهت و ترس در انسان ايجاد مي‌کند و با اين روش ثابت مي‌کند که هر چه مي‌فرمايد راست است.

بانو واگليري، خاورشناس، دانشمند ايتاليايي و پرفسور ادبيات عرب و استاد تاريخ تمدن اسلام در دانشگاه ناپل ايتاليا که فعاليت‌ها و تحقيقات فراواني در زمينه دين مبين اسلام و مفاهيم و مضامين قرآن کريم داشته است، مي‌گويد: با اينکه قرآن در سراسر جهان اسلام بارها خوانده مي‌شود، خواندن آن با اين همه تکرار در پيروانش ايجاد خستگي نمي‌کند بلکه به عکس در ضمن خواندن مکرر هر روز عزيزتر مي‌شود. در خواندن يا شنيدن قرآن در ذهن خواننده يا شنونده حس تعظيم و تکريم برمي‌انگيزد. متن قرآن در طول اعصار و قرون تاريخ نزول آن تا امروز به همان صورت باقي مانده و تا وقتي که خدا بخواهد و تا جهان ادامه داشته باشد باقي خواهد ماند.

دکتر گوستاولوبون، عالم فرانسوي و استاد متتبع علوم و آثار شرقي در تاريخ اسلامي مي‌گويد:

قرآن که کتاب آسماني مسلمين است تنها منحصر به تعاليم و دستورهاي مذهبي نيست بلکه دستورهاي سياسي و اجتماعي مسلمانان نيز در آن درج شده است. تعليمات اخلاقي قرآن به مراتب بالاتر از تعليمات اخلاقي انجيل است.

بانو ستان راني تنس هلندي مي‌گويد:

محتواي اين کتاب آسماني کاملاً با عقل و خرد و فطرت بشري مطابقت دارد و از مطالب زننده و خلاف عقل به کلي پاک است. قرآن دربارة زنان، قضاوتي عادلانه دارد و برخلاف بعضي از مرام‌ها و اديان که جنس زن را تا به سر حد بردگي تنزل داده‌اند و ارزشي براي او قائل نيستند، وي را از مزايا و حقوق انساني برخوردار ساخته و مقام شامخي براي او منظور داشته است.

نولدکه، دانشمند و خاورشناس مشهور آلماني که در زبان سامي و لغات شرقي تخصص يافته و شهرت کسب کرده است و مهمترين اثر او تاريخ قرآن است که بعد از تأليف آن به دريافت جايزه آکادمي فرانسه نائل شد. مي‌نويسد: قرآن با منطق علمي و روش اطمينان‌بخش و قانع‌کننده‌اي که دارد دل‌هاي شنوندگان خود را به سوي خويش توجه داده و آنها را طرف خطاب قرار مي‌دهد. همواره بر دل‌هاي کساني که از دور با آن مخالفت مي‌ورزند تسلط يافته و آنها را به خود مي‌پيوندد. فضيلت قرآن با داشتن سادگي و بلاغت خاص خود به اوج کمال رسيده است. اين کتاب توانست از مردمي وحشي و بي‌تربيت،‌ ملتي متمدن ايجاد کند که تعليم و تربيت دنياي خويش را بر عهده گرفتند.

پرنس ژاپني بورگيز، مورخ و تاريخ نويس ايتاليايي که پيرامون مسائل تاريخي، تحقيقات زيادي داشته است مي‌نويسد: مسلمين همين که در پيروي قرآن و خواندن آن و عمل به قوانين و احکامش سستي نشان دادند، نيروي سعادت و فرشته سيادت نيز با اين بي‌اعتنايي از آنها دور شد و آن همه عزت و قدرت و خرسندي و عظمت از افق حيات آنها رخت بربست و به جايش اهريمن اسارت و بندگي جانشين شد. دشمنان از اين فرصت استفاده کردند و بر آنها تاختند و حلقه‌وار چون ميکرب‌هاي اجتماع آنها را در ميان گرفتند و آنها را به روزگار کنوني اسير و مقيد ساختند. آري اين همه بدبختي‌ها و تيره‌روزي‌هاي مسلمين از مراعات نکردن قوانين قرآن بوده. در اين امر بزرگ هيچ گناهي متوجه اسلام (قرآن) نيست. آيا حقيقتاً چه ايرادي را مي‌شود بر آيين پاک گرفت.

بانو دکتر لورا واکيسا واگليري، پرفسور ادبيات عرب و استاد تاريخ تمدن اسلام در دانشگاه ناپل ايتاليا رساله‌اي به نام پيشرفت سريع تعاليم اسلام نوشته که در قسمتي از آن چنين آمده است:در اين کتاب(قرآن) گنجينه‌هايي از دانش را مي‌بينيم که مافوق استعداد و ظرفيت باهوش‌ترين اشخاص و بزرگترين فيلسوفان و قوي‌ترين رجال سياسي است.

بانو واگليري، دانشمند و محقق ايتاليايي که در زمينة قرآن کريم نيز مطالعاتي داشته است مي‌نويسد:

کتاب آسماني اسلام، نمونه‌اي از اعجاز است. قرآن، کتابي است که نمي‌توان از آن تقليد کرد. نمونه سبک و اسلوب قرآن در ادبيات عرب سابقه ندارد. تأثيري که سبک قرآن در روح انسان ايجاد مي‌کند ناشي از امتيازات و برتري‌هاي آن مي‌باشد. چطور ممکن است اين قرآن کار محمد(ص) باشد و حال آنکه معتقديم محمد(ص) يک مرد عرب و درس نخوانده بود. ما در اين قرآن ذخاير و اندوخته‌هايي از علوم مي‌بينيم که مافوق استعداد و ظرفيت باهوش‌ترين و متفکرترين اشخاص است و ... قويترين سياست بايد در مقابل قرآن زانوي ناتواني به زمين بزند.

کارلتون اس گون دانشمند معروف آنتروپولوژي (انسان شناسي)، استاد دانشگاه ايالت پنسيلوانيا آمريکايي در کتاب خود به نام کاروان مي‌نويسد: بلاغت يکي از مزاياي عظيم قرآن است. قرآن هنگامي که درست تلاوت شود چه شنونده به لغت عرب آشنايي داشته باشد و آن را بفهمد يا آشنايي نداشته و آن را نفهمد، تأثير شديد و عميقي در او گذاشته و در ذهنش جاگير مي‌شود. اين مزيت بلاغتي قرآن ترجمه‌شدني نيست.

گيبون، مي‌گويد:

از اقيانوس اطلس تا کنار رود گنگ، قرآن نه فقط قانون فقهي شناخته شده است، بلکه قانون اساسي، شامل رويه قضايي و نظامات مدني، جزايي و حاوي قوانيني است که تمام عمليات و امور مالي بشر را اداره مي‌کند و همة اين امور که به موجب احکام ثابت و لايتغيري انجام مي‌شود ناشي از اراده خدا است و به عبارت ديگر، قرآن دستور عمومي و قانون اساسي مسلمانان است. دستوري است شامل مجموعه قوانين ديني و اجتماعي و مدني و تجاري و نظامي و قضايي و جنايي و جزايي. همين مجموعه قوانين از تکاليف زندگي روزانه تا تشريفات ديني از تزکيه نفس، تا حفظ بدن و بهداشت و از حقوق عمومي تا حقوق فردي و از منافع فردي تا منافع عمومي و از اخلاقيات تا جنايات و از عذاب تا مکافات اين جهان و جهان آينده همه را در بر دارد.

×
رمان۹۸


هر آن‌چه که از قرآن باید بدانید

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
۞عبد الباسط محمد عبد الصمد۞

ولادت و نسب : استاد عبدالباسط محمد عبد الصمد در سال 1927 در روستاى المزاعزه يكى از توابع شهر اَرمنت در استان قنا در جنوب مصر متولد شد، او در مكانى پاك كه به امر قرآن كريم از حيث حفظ و تجويد اهتمام مىشد متولد شد،جدّ او استاد عبدالصمد از مردان با تقوا و از حافظان قرآن كه از نظر حفظ قرآن كريم و تجويد و احكام آن مردى متمكّن بود،و پدر بزرگِ مادرى او عارف بالله استادِ جليل ابو داود صاحب مقام مشهور و معروف در شهر ارمنت، مى باشد ، اما پدرش استادعبدالصمد يكى از مدرّسين حفظ و تجويد قرآن كريم بود، 2 برادر او محمود و عبدالحميد در آموزشگاه (مكتب) قرآن را حفظ مى كردند و برادر كوچك آنها عبدالباسط هم در سن 6 سالگى به ايشان ملحق گرديد. اين كودك با استعداد به مكتب استاد امير در ارمنت ملحق شد و استاد به بهترين وجه از او استقبال كرد چرا كه آثار مهارتهاى قرآنى را (كه با شنيدنِ تلاوت قرآن در شب و روز و صبح وشام براى او حاصل شده بود) دراو ديده بود، استاد امير جمله اى از امتيازات و استعدادها را در شاگرد مستعدّش مى ديد كه او را از سايرين ممتاز مى ساخت مانند سرعت فراگيرى ، هوش و ولع شديد در تبعيّت از استاد ، و دقت در خوب اداء كردن مَخارج الفاظ و وقف و ابتداء و صوت زيبائى كه گوشها را با شنيدن و يا گوش دادن به آن مى نواخت…

استاد عبدالباسط در گفتگوهاى خود گفته است: (( سنّم 10 سال بود كه حفظ قرآن كريم را در خلال اين مدّت به پايان بردم و مانند نهرى روان از زبانم جارى مى شد، پدرم كارمندى در وزارت نقل و انتقال وپدر بزرگم از علماء بود … من از ايشان راهنمائى خواستم كه قرائتها راچگونه فرا گيرم و آنها مرابه شهر طنطا درشمال مصررا هنمائى كردند تا به دست استاد محمد سليم علوم قرآن و قرائات را فرا گيرم اما مسافت ميان ارمنت كه يكى از شهرهاى جنوب مصر است تا طنطا درشمال بسيار دور بود ولى موضوع ، موضوع آينده و برنامه ريزى براى آن بود، اين بود كه براى سفر آماده شدم اما يك روز مانده به رفتنم به سوى طنطا از آمدن استاد محمد سليم به ارمنت مطلع شديم، او آمده بود تاكلاسى براى آموزش قرائات در مدرسه دينى ارمنت بر پا كند اهالى ارمنت استقبال شايسته اى از او كردند و پيرامونش حلقه زدند چرا كه ايشان مى دانستند اين مرد كيست و قدرت او در علم و قرآن را مى دانستند و گوئى قضا و قدر او را در زمان مناسب به سوى ما روانه كرده بود اهل بلاد گروهى را با عنوان (اصفون المطاعنه) براى حفظ قرآن، تشكيل دادند بنابراين استاد ، علو م قرآن و قرائات را آموزش مى داد و قرآن كريم را تحفيظ مى نمود ، من به آنجارفته و قرآن را نزد او دوباره مُرور كردم و متن شاطبيه كه متنى مخصوص به علم قرائات هفتگانه است را حفظ كردم.))

پس از اينكه استاد عبد الباسط به سن 12 سالگى رسيد از هر شهر و روستا در استان قنا و مخصوصاً از جانب اصفون المطاعنه به كمك استاد سليم ـ كه از عبدالباسط به هر جا كه مى رفت تعريف، مىكرد ـ دعوتهائى به سوى او روانه شد ، چراكه گواهى استاد سليم نقطه اطمينان همه مردم بود. زيارت ازمَزار بانوزينب (س): در سال 1950 به زيارت آل بيت رسول الله (ص) و عترت طاهرينش رفت ،آنچه باعث اين امر شد محفلى بود كه به مناسبت ولادت زينب كبرى (س) بر پا شده بود،بانيان اين محفل جمعى از بزرگانى از مشاهير قاريان مانند استاد عبدالفتاح الشعشاعى،استاد مصطفى اسماعيل ،استاد عبدالعظيم زاهر و استاد ابو العينين شُعيشَع و غير ايشان ازنخستين قُرّاء راديو بودند…پس از گذشت نيمى از شب و در حالى كه مسجد زينبيه از گروهِ انبوه محبين آل البيت (ع) كه از هر نقطه آمده بودند موج مى زد،يكىاز نزديكان عبدالباسط از مسئولين مجلس اجازه خواست تا اين جوان با استعداد 10 دقيقه اى را به تلاوت بپردازد ، او اجازه داد وقارى جوان از سوره احزاب در ميان جمعيتى با اين كثرت شروع كرد…سكوت همه جاى مسجد را فرا گرفت و همه ديده ها يه اين قارى كوچك جلب شد كه با جرأت در جايگاه قاريان بزرگ نشسته است…اما سكوت دقائقى بيش طول نكشيد و تبديل به فريادهائى شد كه مسجد را مىلرزاند،(الله اكبر) (ربنا يفتح عليك)… الخ كه اين فريادها مستقيماً از دل برمى خواست،و به جاى 10 دقيقه قرائت به يك ساعت و نيم ادامه پيدا كرد ،حضّار تصور مى كردند كه ستونها و ديوارهاى مسجد هم با آنها هم صدا شده اند و گوئى كه صداى سنگها را مى شنيدند كه تنزيه و تسبيح مى گفتند.

معرفى عبدالباسط به راديو: با پايان يافتن سال 1951 استاد ضباع از عبدالباسط خواست تا براى قرائت در راديو اقدام كندولى عبدالباسط با توجه به ارتباطش با مردم صَعيد و نيز به جهت اينكه راديو يك برنامه خاص و منظّمى را مى طلبد مايل بود كه اين قضيه را به آينده واگذار كند امّا از آنجا كه خواست وبرنامه هاى الهى مافوق همه اراده ها وبرنامه ها است استاد ضباع نوارى را كه عبدالباسط در روز ولادت زينب كبرى (س) خوانده بود ،كه بسيار اعجاب برانگيز هم بود، به هيئت داوران راديو داد و همگان از اداء قوى و صوت عالى او تعجب كردند …و به هر حال در سال 1951 عبدالباسط به راديو راه يافت تايكى از ستارگان درخشنده در آسمان تلاوت باشد،پس از به دست آوردن اين شهرت در طول چند ماه ، عبدالباسط ناچار بود كه سر پناهى در قاهره بر پا كند و همراه با خانواده اش كه ايشان را از صعيد منتقل كرده بود در جوار فرزند رسول خدا زينب (س) اقامت كند بانوئى كه مسبّب شهرت و ملحق شدنش به راديو شده بود و به قول ميليونها نفر از مردم او را چون موهبتى به اسلام و مسلمانان هديه كرده بود ، با ملحق شدن اوبه راديو اقبال مردم براى خريد گيرنده هاى راديوئى زياد شد و در اكثر خانه ها گسترش يافت و هر كس دريك روستا يا يك منطقه راديوئى داشت، صداى آن را بلند مى كرد تا همسايگان هم صداى او را بشنوند بالاخص در روزهاى شنبه مضافابه اينكه محافل خارجى او هم مستقيم بر امواج راديو پخش مى شد.

ديدار از كشورها: از سال 1952در ماه مبارك رمضان و يا غير رمضان مسافرتهاى او به دورترين نقاط عالم شروع شد، حتى بعضى از دعوتهائى كه از او مى شد به مناسبت برگزارى يك محفل نبود بلكه از اودعوت مى شد تا در آن كشور حضور داشته باشد و هنگامى كه سوال مى شد به چه مناسبتى از استاد دعوت كرده ايد ؟ مى گفتند: كه محفل به خاطر ايشان برگزار شده است چرا كه هنگامى كه استاد در يك محفلى حضور دارد فضائى از سُرور و شادى در آن مكان حاكم مى گردد … اين قضيه از استقبال كشورهاى مختلف جهان از او در چهار چوب استقبالهاى رسمى و دولتى و يا مردمى معلوم مى شود … رئيس جمهور كشور پاكستان در فرودگاه به استقبال او آمد او را ملاقات كرده و با او مصافحه نمود، در جاكارتا در كشور اندونزى در بزرگترين مساجد آنجا به تلاوت قرآن كريم پرداخت در حالى كه هر گوشه مسجد ازحاضرين پر شده بود و جمعيت با مسافت يك كيلومترمربع به خارج مسجد كشيده شده بود ودر ميدانِ مقابل مسجد بيش از 250 هزار مسلمان تا صبح در حالى كه سر پا ايستاده بودند به صداى او گوش مى داند…از ميان كشورهائى كه عبدالباسط به آنجا سفرنمود هند است ، او به مسافرت به كشورهاى عربى و اسلامى بسنده نكرد ، بلكه شرق و غرب و شمال و جنوب عالم را پيمود تا در همه نقاط به مسلمانان دست پيدا كند… ازمشهورترين مساجدى كه در آن به تلاوت پرداخته است ، مسجدالحرام در مكه ،مسجد نبوى (ص) در مدينه منوره ، مسجد الاقصى در قُدس ، مسجد ابراهيمى (ع) در فلسطين و مسجد اَموى در دمشق و مساجد مشهورآسيا ، آفريقا، ايالات متحده، فرانسه ، لندن، هند و اكثر كشورهاى جهان بوده است هيچ روزنامه رسمى و يا غير رسمى از عكس و نوشته هائى كه بر اسطوره بودن او دلالت دارد و مستحق تقدير و احترم است، خالى نيست.

بيمارى و وفات: مرض قند در اوشدت گرفت ،اما او با تناول غذاها و نوشيدنى هاى مختلف با اين بيمارى به مبارزه مىپرداخت، ولى با اضافه شدن التهاب كَبدى، ديگر توان مقاومت در برابر اين دو مرض را نداشت، او را به بيمارستان دكتر بدران در جيزه بردند ، اما اطبّاء به او توصيه كردند كه براى معالجه به لندن برود ، او به آنجا رفت اما پس از اقامت يك هفته اى در آنجا از پسرش ابن طارق كه همراه او بود خواست كه او را به مصر برگرداند و گوئى كه احساس كرده بود كه روزگار عمر سپرى شده است و وقت لقاء خداوند نزديك شده و براستى زندگى جز ساعتى نيست كه به زودى مى گذرد ، روز وفات او به مثابه صاعقه اى بود كه بر قلوب ميليونها مسلمان در هر مكانى از دنيا واردآمد، هزاران نفر از دوستداران صدا، اداء، و شخصيت او با تمام اختلاف زبان و … جنازه اورا تشعيع كردند ، در اين تشعيع همه سُفراء كشورهاى جهان به نيابت مردمشان حضور داشتند،و چون عبدالباسط سبب پيوند و علاقه در بين بسيارى از مردم در كشورهاى مختلف بود روز 30 فبريه در هر سال روز تكريم از اين قارى بزرگ اعلام شد تا مسلمين به يادِ روزِ 30/11/1988 ياد او را گرامىداشته باشندروزى كه او ازميان ما رفت واز زندگى اين دنيا به زندگى جاودانى پيوست.


×


هر آن‌چه که از قرآن باید بدانید

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
۞راغب مصطفى غلوش۞

ولادت: استاد راغب مصطفى غلوش قارى مسجد دسوقى در دسوق به روز 5 جولاى 1938 ميلادى در روستاى (برما) مركز طنطا در استان غربى متولد شد …پدرش مى خواست كه وى را به تحصيل علوم ابتدائى بفرستد تا صاحب پست بزرگى شود ولى تدبير امور به دست خالق متعال است در روستا مكتب هاى زيادى بودند و گرايش ورويكرد به آنها كاملا محسوس و و ملموس بود و مردم در آنزمان از آنجا كه كلمه (عالم ) جز به رجل دينى مخصوصا امام مسجد كه خطبه نماز جمعه را مى خواند اطلاق نمى شد به حفظ قرآن كريم توسط فرزندانشان همت مىگماشتند تا آنها عالم شوند . بخاطر مصلحتى كه فقط خداوند از آن آگاه است يكى از نزديكان به پدر او حاج مصطفى غلوش راهنمائى مى كند كه فرزندش راغب را به يكى از اساتيد حفظ بسپارد تا حفظ قرآن را به او بياموزد و به خاطر اشتياق و عرق دينى شديدى كه در دل اهل روستا مانند حاج مصطفى وجود داشت او با اين نظر موافقت كرد و راغب را گوشزد نمود كه هر روز پس از درس به مكتب برود… و اما موهبت الهى خودش را نشان داد و كودك 8 ساله موضوع گفتگوى اهل روستا مخصوصا اساتيد حفظ و حفاظ شد به خاطر صداى زيبايش تاثير به سزائى در شدت اهتمام استادمان به او و خير خواهى و مراقبت دائمى از او داشت چرا كه آثار خوبى را در چهره او مى ديد و آينده روشنى در ميان مشاهير قاريان را از وى متوقع بود وهمين مسئله باعث شد كه راغب تاقبل از 10 سالگى موفق به حفظ قرآن كريم گردد و بعد از حفظ كامل قرآن، نيكو دانستن احكام آن بدست شيخ عبدالغنى شرقاوى در روستاى برما.

درسن 14 سالگى ذكر خيرش به روستاهاى همجوار رسيد و پيشرفت تا به شهر طنطا جايگاه عالمان هم رسيد در رمضان سال 1953 دعوتهائى پشت سر هم از روستاها و شهرهاى نزديك به روستا به او رسيد در سن 15 سالگى به روستاى (محلة القصب) در استان كفر الشيخ دعوت شد اين مهم در ابتداء كار سختى بود در ميان فضائى كه امواج رقابت در بين خبرگان كرسى تلاوت در اين منطقه مخصوصا استان غربى موج مى زند چگونه بدين جايگاه بلند نائل گردد. قارى جوان وجوانمرد و جسور به آنچه مى ديد و يا مى شنيد كه رقابتها و مسابقاتى كه آتش آنرا قارى يگانه استاد مصطفى اسماعيل بر افروخته بود به اوج خود مى رسد اعتنائى نمىكرد بر او لازم بود كه بدنبال عواملى بگردد كه او را براى وقوف بر اين سرزمين سخت كمك كند و نيز قواعدى استوار كه از ميان آنها بتواند به دعوتى كه احيانا از طرف يكى از ايشان به او برمى خورد پاسخ گويد . او به درستى دريافت كه بزرگوارى و عظمت از جانب خود او سر نخواهد زد وهمانا بر طالب آن لازم است كه با كوشش ومداومت به سويش سعى كند، بنابراين استادى استوار و متين در علوم قرآن را جستجو نمود تا علم تجويد و قرائات را از او فرا گيرد او متوجه قبله علوم قرآن شهر طنطا شد و به مؤسسه و آكادمى قرائات در مسجد احمدى ملحق شد و مرحوم استاد ابراهيم طبليهى متولى امور او شد ، استاد راغب مى گويد: ((…و من موفق شدم كه در منطقه خودمان يك نمونه عالى از استاد مصطفى اسماعيل قرار بدهم من در صدد تقليد او بر آمدم و به شهر طنطا رفته و بدنبال عالم قرائاتى مى گشتم تا اينكه يكى از معروفين مرا به مردى در مؤسسه احمدى راهنمايى كرد كه نامش مرحوم شيخ ابراهيم طبليهى بود كه به من تجويد و احكام درست را آموخت و من در نزد او قرائت كردم و او مرا ترغيب كرد تا هر روز در مقام احمدى قرائت كنم ، مخصوصا ما بين اذن و اقامه عصر، بسيارى اطراف مرا پر مى كردند و به لطف خداوند دردل بسيارى از مردم راه پيدا كردم بالاخص به جهت اينكه من از استاد مصطفى در اداء اعجاب بر انگيز و محبوبش در نزد مردم تقليد مىكردم ، من به روستاهاى استان غربى دعوت شده و در استانهاى همجوار هم شناخته شدم از چيزهائى كه مرا كاملا به خودم مطمئن مى ساخت كوشش و مقاومت و حرص زياد و شديد من بر قرآن كريم و تلاوت همراه با تعهد و تقواى آن بود))

قارى جوان راغب مصطفى غلوش توانست در سن كوچكى و قبل از 18 سالگى براى خود مجد و عظمتى بيافريند ،با اينكه حق دفاع از وطن بر عهده او قرار گرفت و براى سربازى و اداء خدمت خوانده شد چيزى كه چاره و گريزى از آن نبود، در سال 1958م در حاليكه 20 سال داشت سربازى را شروع كرد و به مركز آموزش اداره امنيت مركزى فرستاده شد او مى گويد : ((…وبا توجه به اينكه من به نيروهاى امنيت مركزى ملحق شده بودم دائما به مسجد امام حسين عليه السلام تردد مىكردم و خبر مىگرفتم تا اينكه اگر شده حتى يك آيه در بزرگترين و مشهورترين مساجد مصر و قاهره قرائت كنم و بر اين امر حريص بودم كه خود را به مسئولين مسجد عرضه كنم تا شايد برايم فرصتى پيش آيد تا ده آيه اى قرائت كنم يا در اين مسجد بزرگ اذان بگويم به شيخ مسجد حسينى شيخ حلمى عرفه معرفى شدم و آنچه مقدور بود از قرآن در نزدش خوانده و او بسيار از من خوشش آمد …و روزى به آنچه در درونم بود تصريح كرده و از او خواستم كه بزرگوارى كرده و به من براى اذان و قرائت يك عشر قبل از اقامه نماز اجازه دهد ، او به من گفت: راغب اگر شيخ طه فشنى تاخير كرد فرصتى براى تو خواهد بود ، من از ته قلب از خداوند خواستم كه شيخ طه فشنى تاخير كند و گوئى كه درهاى آسمان بتمامى باز گشته بود و خداوند دعوت مرا اجابت فرمود و شيخ فشنى تاخير كرد و موعد اذان نزديك شد و شيخ حلمى به من گفت: آماده باش و به مسئول مسجد گفت: بگذار راغب اذان بگويد پس اجازه داد و مرا در كنار شيخ محمد غزالى (رحمه الله ) نگه داشت تا وقتى كه با فرارسيدن وقت نماز عصر از درس فارغ گردد ، شيخ مصطفى اسماعيل عبارتى را در آخر اذان اضافه مى كرد و مى گفت: ((…الصلاة و السلام عليك يا نبى الرحمة يا ناشرالهدى يا سيدى يا رسول الله )) من هم همچنانكه استاد مصطفى اذان مى گفت اذان گفتم اين در حالى بود كه من لباس سربازى به تن داشتم كه نظر مردم را به من جلب مى كرد اين موضوع در ماه رمضان اتفاق افتاد و صدا در حال روزه خوب و كشيده و زيبا مى شود ومن 10 آيه را خواندم و از سوره الحاقة هم شروع كردم و جو مسجد منقلب شد تا آنجا كه من شبيه خيمه اى در وسط ميدانى شدم و در قرائت فرو رفتم چرا كه مردم با گفتن الله يفتح عليك، يبارك فيك، تانى الآية، به من شجاعت مى بخشيدند ومن آيات را بنا به خواست افراد موجود در مسجد بيش از يكبار خواندم و زمان تلاوت به بيش از نيم ساعت رسيد ، من به پادگان برگشتم در حاليكه شادى ام وصف ناشدنى و اعتماد به نفسم از اينكه مسجد پادگان را در طول مدت خدمتم به من واگذار كرده بودند زياد شده بود به من براى خروج در هر زمانى اجازه مى دادند و من به مسجد امام حسين عليه السلام زياد رفت و آمد مىكردم و به واسطه اين مسجد شهرت پيدا كردم و با اين مسئله من خيلى خوشحال شدم چرا كه در مسجدى قرائت مى كردم كه مرحوم شيخ محمود خليل حصرى در آن سوره مى خواند و مرحوم شيخ طه فشنى در آن اذان مى گفت و مرحوم دانشمند بزرگوار استاد غزالى در آن درس مى داد و خطبه مى خواند اين شرف عظيمى بود كه هر كس در سن من و هر حافظ قرآنى آنرا آرزو داشت ))

از مسجد حسينى تا راديو: و در مسجد امام حسين (ع) شروع به جدا شدن به سمت چيزى كه خوابش را مى ديدم شدم به بزرگان مسئولان دولتى شناسانده شده و به ايشان نزديك شدم و ايشان مرا بر قرائت پيش روى جماعت تشجيع كردند و سبب از بين رفتن ترس و وحشت در وجود من شدند و عامل نيرومندى بودند در رابـ*ـطه با دعوتهائى (براى احياء مجالس حزن و ماتم در قاهره) كه به من متوجه مى شد در آن مجالس با مشاهير قاريان راديو مانند استاد مصطفى استاد عبدالباسط استاد حصرى و غير ايشان از مشاهير همراه مى شدم ، از ميان كسانى كه به مسجد حسينى مى آمدند استاد محمد امين حماد مدير راديو در آنوقت بود حاضرين به او گفتند استاد، به راغب كارتى بدهيد تا بتواند به راديو بيايد و تقاضانامه ملحق شدن به راديو را پر كند و تقديم دارد او همانجابه من كارت را داد و گفت: فردا در دفترمن در ساختمان راديو در شريفين نزد من باش ، من به مسجد امام حسين (عليه السلام)رفتم وشيخ حلمى عرفه، سرهنگصلاح الالفى و سرهنگ محمد الشماع را ديدم و هر 3 با آمدن با من براى رفتن پيش مدير راديو موافقت كردند مدير بخاطر بودن من با آنها با من حسن استقبال داشت و من تقاضا نامه را نوشتم … بنابر تاريخ اعلام شده به راديو رفتم با امتحان را نزد هيات داوران به اتمام برسانم آنجا در اطرافم 160 قارى ديدم، ايشان به من گفتند: تو در ضمن نگهبانى هستى ؟ -من لباس سربازى به تن داشتم- من گفتم من هم همراه شما هستم و براى امتحان آمده ام ايشان تعجب كردند و بعضى از آنها براى من آرزوى موفقيت كردند …هيات داوران 2 قسم بود قسمتى براى صوت و قسمتى براى قرآن به من گفتند از اين قسمت بخوان((من جاء بالحسنة فله عشر امثالها و من جاء بالسيئة فلا يجزى الا مثلها و هم لا يظلمون ))الخ به لطف خدا موفق بودم اعضاء هيات برايم درود فرستادند و به محافظت صدا توصيه ام كردند …

گروهبان وقارى راديو: از مدت سربازى ام 20 روز مانده بود و من در صدد گرفتن گواهى پايا ن خدمت بودم و قبل از 2 يا 3 ماه انتظار معلوم شدن نتيجه را نداشتم پس از گرفتن گواهى پايا ن خدمت به شهر خودم (برما) رفتم و با چيزى كه انتظار نداشتم مواجه شدم اهل روستا استقبال غير منتظره اى از من كردند و مى گفتند: هزار بارك الله راغب مرا بـ*ـغل كردند و نزديك بود روى گردن قرارم داده و ببرند گفتم قضيه چيست ؟ گفتند: مگر اين خبر را نشنيده اى؟ گفتم: كدام خبر؟ گفتند اسم و عكس تو با تيتر درشت در همه روزنامه ها درج شده كه (گروهبان قارى) خداى را سپاس كه به من صبر و تحملى داد تا اين خبر سعيد را تحمل كنم خبرى كه عقل و صبر نياز داشت تا كسى در خوشحالى افراط نكند.

سفر به دول مختلف دنيا: استاد راغب بيش از 30 سال متوالى براى قرائت كتاب الله مجيد به كشورهاى جهان من جمله ايران سفر كرد و به اين نكته ايمان داشت كه اين ماموريت و رسالت سنگينى است كه به نحو شايسته بايد آنرا اداء كرد … در سالهاى اخير ماندن در مصر را ترجيح مى دهد تا ميليونها نفر از تلاوت قرآن بامدادى و روزهاى جمعه و مناسبتهاى مختلف او بهره مند شوند و نيز موقعيتى براى سفر دوستان او يعنى مشاهير قاريان به دولتهاى مختلف فراهم شود . ايام مى گذرد و فضائل نيز همچنان با او مىگردد فضيلتى كه او و گروهى از بزرگان عرصه قرآن از قرآن كريم بدست آورده اند .

×
رمان۹۸


هر آن‌چه که از قرآن باید بدانید

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
۞شحات محمد اَنور۞

ولادت: استاد شحّات محمد اَنور قارى مسجد امام رفاهى در روز 1 ژوئيه 1950ميلادى در روستاى كفر الوزير كه مركزى دور افتاده در استان قهليه است در يك خانواده كم جمعيّت متولد شد بيش از 3 ماه از ولادت او نگذشته بود كه پدرش وفات يافت و كودك خردسال نتوانست خوبىهاى پدرداشتن را بچشد، پدرى كه او را در سن كودكى ترك كرده و در حالىكه طفل خردسال و يتيمى بود با امواج زندگى و گردش روزگار با همه شيرينىها و تلخى هايش مواجه ساخت. و چون هيچ مهر وعطوفتى مانند مهرمادرى نيست، مادرش فرزند كوچك را به دامن گرفته و براى اقامت در منزل پدرش رهسپارشد تا با دائى هاى او زندگى كند چرا كه دائى او وى را همچون پسر خود در برمىگرفت و بهترين امانت دار اوبود، او به يادگيرى و حفظ قرآن اقدام كرد و اينكه در خانه قرآن نشأت گرفت و رشد و نمو نمود تأثير زيادى در تمام كردن حفظ قرآن كريم (در حالىكه 8 ساله بود) داشت و بواسطه دائى اش استاد حلمى محمد مصطفى بارها به قرآن رجوع مىكرد ، وقتى به سن 10 سالگى رسيد دائى اش او را به يكى از روستاهاى مجاور (كفر المقام ) برد تا تجويد قرآن را به دست مرحوم استاد سيد احمد فرارحى كه سرپرستى او را مىكرد و رعايت واهتمام خاصى به او داشت فراگيرد چراكه استعدادى كه او را شايسته مى ساخت تا يكى از مشهورترين قاريان مصر بلكه همه جهان باشد را در خود داشت.

استاد شحّات خاطرات ايّام كودكى را به ياد مى آورد : ((در آن دوره من با حفظ كردن قرآن كريم سعادتى وصف ناشدنى يافتم مخصوصاپس از اتمام حفظ قرآن و در اثناء يادگيرى تجويد آن، و بخاطراينكه صداى زيبائى داشتم واداءلحن من شبيه اداء قاريان بزرگ بود بر هم دوره اى هايم پيشى گرفته ودر ميان آنان به استاد كوچك شناخته مىشدم واين موضوع ايشان را خوشنود مى ساخت، هم كلاسى هايم د ر مكتب به دنبال فرصت بودند كه استاد مشغول كارى شود تا از من بخواهند كه با تجويد، آيات قرآن را برايشان بخوانم و چنان مرا تشوق مى كردند كه گوئى من قارى بزرگى هستم ، و يكبار استاد از دور صداى مرا شنيد و ايستاد و به من گوش مى داد تااينكه از تلاوت فارغ شدم و از آن پس اهتمام بيشترى به من مى كرد و تمركز بيشترى به من داشت چرا كه آينده خوب و روشنى را از من متوقع بود به ياد مى آورم كه در ضمن يادگيرى قرآن كريم براى همكلاسى هايم زياد تلاوت مىكردم روزى يكى از ايشان فكرى كرد، او يك قوطى كبريت تهيه كرد و جعبه آن را توسط يك نخ بلند به كشو آن متصل كرد،من يك قسمت را در مقابل دهانم مى گرفتم و مىخواندم گوئى كه ميكرفون است و هر يك از دوستانم قسمت ديگر را به گوش مى چسباندند تا طنين صدا را از آن بشنوندكه زيبا و قوىّ مىشد… همه اينها راه و هدفم را در حالى كه طفلِ خردسالى بودم مشخص كرد و باعث شد كه من هر راه و هر وسيله اى را كه بواسطه آن از قرآن كريم متمكّن مىگرديدم را جستجو كنم كه از دستم نرود، بالاخص پس از آنكه جوانى شدم و بعد از وفات دائى ام كه سرپرستى خانواده را به عهده داشت من بايد به خود ومادر و پدر بزرگم تكيه مىكردم، هر گاه مى شنيدم يكى از بزرگان فوت كرده است و از يكى از مشاهير قرّاء براى احياء مجلس عزاء دعوت به عمل آمده من در حاليكه طفل 12 الى 15 ساله اى بودم به مكان عزاء مى رفتم تا به قرآن گوش فرا دهم و از قارى چيزى ياد بگيرم و در فضاى آن مناسبت قرار بگيرم تا اينكه اگر به چنين مجلسى دعوت شدم مثل همين مشاهير باشم.))

رقابت: استاد جوده ابو السعود و السعيد عبدالصمد الزناتى و الشيخ جمدى الزامل كسانى بودند كه با حضورشان آتش رقابت را درمنطقه شعله ور كردند، ولى حقيقت اين است كه استعداد اين جوان مستعدّ ناگهان درخشيد و در آن ميان او را منحصر به فرد كرد و به مقامى انكار ناشدنى رسيد و على رغم سنّ كمش مانند يك قارى بزرگ كه تمامى سر انگشتان به او نشانه رفته است، درخشيد و اينها همه قبل از 20 سالگى بود. ابتداىكاراستاد شحّات با هر ميزانىكه بسنجيم ابتداى سختى بود دگرگونى هاى زندگى به كودكى كه هنوز نياز داشت تا كسى دستش را بگيرد و سفره مهربانى برايش بگسترد و حصار عطوفت اطرافش بكشد به او رحم نكرد بلكه به جاى اينها بى خوابى و شب بيدارى را راه رسيدن دانست و به راستى چگونه چشمان او آرام بگيرد و بخوابد در حاليكه بايد به يك خانواده كامل خرجى بدهد، بنابر اين شروع به پاسخگويى دعوتهايى مىكرد كه از هر جا به سمت او روان شده بود اين در حالى بود كه پسرى 15 ساله بود قرآن كريم را درهمه روستاهاى شمال مصر با دستمزد كمى در آن موقع مىخواند دستمزدى كه از سه چهارم يك جُنيه بی احترامی نمىكرد، چرا كه مَحفل در مركز (ميت غمر) بود كه به ماشين نياز داشت و گاهى (اگر لازم مى شد كه ماشينى از هر نوع كه مى خواهد باشد اجاره شود) به 7 جُنيه مى رسيد بنابراين از آنجا كه باز مى گشت باقيمانده دستمزدش را به جدّ و مادرش تقديم مىكرد، دعوتها پياپى به او مى رسيد دعوتهايى كه او را برتحمل سختيهايى كه در راه رسيدن به زندگى با شرافت و كرامتى كه تاج عزّت و كرامتِ تلاوت قرآن كريم برفرق آن مىدرخشيد شجاع و صبور مىساخت. استاد شحّات توانست درزمان بسيار اندكى از خود يك شخصيت قوى بسازد و در اين امر آنچه خداوند در او از بلند نظرى و عزت نفس و روشن بينى و هوشقوى و محافظت بر سرو وضعش و…به وديعت گذارده بود او را كمك مى كرد.

ملحق شدن به راديو: اينچنين جوانى كه مرتبّاً مى درخشيد و قرآن كريم از حنجره او مانند آب جارى در آب راه، جريان داشت و شهرت او بر سنّ او بسيار سبقت گرفته بود شايسته بود تا رئيس مركز شهر (ميت غمر ) در سبعينات دعوت نامه اى به او بفرستد كه اورا به يكى از مناسبتهاى دينىكه مرحوم دكتر كامل البوهى اولين رئيس راديو در آن حضور داشت فرامىخواند و اين در سال 1975 بود استاد شحات مىگويد: ((من دوستِ كارمندى در مجلس شهرِ ميت غمر داشتم او به من گفت : رئيس مركز براى مراسم افتتاحيّه يك محفل دينى تو را دعوت كرده است كه مسؤولين بلند پايه و رئيس راديو در آن حضور دارند و محفل در مسجد زنفلى در شهر ميت غمر برگزار خواهد شد من قبول كردم و رفتم، وقتى مرحوم دكتر البوهى صداى مرا شنيدگفت: شما با اين استعداد چرا اقدام نمىكنى كه در راديوقرائت كنى ؟ و مرا تشجيع كرد…من رفتم و تقاضانامه اى نوشتم و… نامه اى با تاريخ آزمون برايم آمد، طبق تاريخ رفتم ولى هيئت داوران على رغم اعجاب شديدشان نسبت به خواندن من گفتند: تو بايد يك مدّت براى فراگيرى نغمه ها ودستگاه ها كلاس ببينى من از استاد محمود كامل و استاد احمد صدقى از چگونگى كار سوال كردم ايشان مرا به آموزشگاه موسيقى راهنمائىكردند من 2 سال رفتم و همه مَقامات موسيقى را با كيفيّت عالى فرا گرفتم ودر 1979 تقاضانامه را دوباره نوشتم …سرانجام موفّق شده و برنامه اىبراى تلاوت هايم به من داده شد و از آن پس به راديو راه يافتم.))

سفر به كشورها: پس از آنكه پايه شهرت خود را بنا نهاد بر او تكيه زد تا آزادانه بَناى خود را چيده و با رفتن و جُستنِ مجد و عظمت بيشتر در سراسر دنيا آنرا بپوشاند، هيچ قارّه اى از دنيا نبود مگر اينكه در ماه مبارك رمضان از سال 1985 تا1996 به آنها مسافرت كرد بارها از طرف وزارت اوقاف مصر و بسيارى از اوقات به دعوتهاى خصوصىِ ميليونها نفر از دوستداران قرآن كريم در خارج مصر(لندن ،لوس آنجلس ، آرژانتين، اسپانيا ،فرانسه، برزيل ،دولتهاى خليج عربى ،نيجريه،زَئير ،كامرون و بسيارى از دولتهاى آسيائى مخصوصاً ايران)كه به او وابسته شده اند، به آن كشورها سفر كرد و به قول خودش در همه اين مسافرتها جُز رضاى خداوند وبهروزى مسلمين با استماع آيات كتاب الله مجيد را در نيّت نداشته ام.


×


هر آن‌چه که از قرآن باید بدانید

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و SAEEDEH.T

*KhatKhati*

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/20
ارسال ها
2,693
امتیاز واکنش
9,215
امتیاز
233
محل سکونت
گلنمکستان
زمان حضور
63 روز 21 ساعت 58 دقیقه
نویسنده این موضوع
۞ابوالعينين‌شعيشع‌۞

ابوالعينين‌ شعيشع‌در سال‌1343ه.ق‌در"بيلا" از استان‌"كفرشيخ‌" متعلق‌به‌مصر عليابه‌دنيا آمد. او مراحل‌اوليه‌قرائات‌را تحت‌آموزش‌برادر بزرگش‌"احمد شعيشع‌" فراگرفت‌و پس‌از آن‌در كنار اساتيد فن‌ قرائات‌ به ‌تكميل ‌اين ‌علم ‌پرداخت‌. او تنها قاري‌ عصر خود است‌ كه‌ به ‌روش ‌استاد كل ‌قرائات ‌و نابغه‌زمان‌، مرحوم‌ رفعت‌، به‌ تلاوت‌ مي‌پردازد. به‌ همين ‌سبب‌ از مشاهير عصر خود به‌شمار مي‌رود و همواره ‌مشتاقان ‌قرآن ‌كريم‌از قرائت‌ او بهره‌ مي‌گيرند. استاد شعيشع‌ از استادان ‌و نام‌آوران ‌بزرگ‌ علم‌ قرائت‌ مي‌باشد. وي ‌در تلاوت ‌قرآن ‌كريم ‌صوتي‌ گرم ‌و لحني ‌دلنشين ‌دارد. آن‌ چنان ‌كه ‌شنونده ‌را شيفته ‌و مجذوب ‌حلاوت‌ صوت‌ خويش‌ مي‌سازد. وي ‌قــرآن‌را در سن‌ّ هفــت ‌سالگي ‌فرا گرفت ‌و قرائت‌ قرآن‌ را در راديو قاهره ‌براي ‌اولين‌ بار در سن ‌هفده ‌سالگي ‌در 1360 ه.ق ‌آغاز كرد. او در آن ‌زمان ‌كوچكترين ‌قاري ‌در راديو بود. استاد در حال ‌حاضر رئيس‌ اتحاديه‌قراءمصر، عضو مجلس‌عالي‌امور اسلامي‌،عضو كميته‌عالي‌قرآن‌در وزارت‌اوقاف‌مصر، رئيس‌مركز بين‌المللي‌قرآن‌كريم‌وعضو كميته‌ساختمان‌مساجد در استان‌قاهره‌و قاري‌مسجد سيده‌زينب‌در مصرمي‌باشد. از ويژگيهاي ‌ممتاز تلاوت ‌استاد شعيشع‌ وزين ‌و با وقار بودن‌ صوت‌ و دقت‌ در اداي ‌كلمات ‌و بيان ‌رسا و تلفظ ‌قوي‌ مي‌باشد. او تمامي‌ موفقيتهاي ‌خويش ‌را در اين ‌زمينه‌ مرهون ‌مساعدت‌هاي ‌مرحوم‌ شيخ ‌عبدالله ‌عفيفي‌ شاعر و مؤلف ‌داستان ‌پيامبر بزرگ‌(ص) مي‌داند.

استاد به ‌كشورهاي ‌بسياري ‌از جمله‌، فرانسه‌، انگليس‌، تركيه‌، يوگسلاوي‌، سومالي‌، اردن‌، سوريه‌، كويت‌، ايران ‌و تمامي‌ كشورهاي ‌عربي‌ مسافرت‌ كرده‌، در اين‌ كشورها به‌ تلاوت ‌قرآن ‌پرداخته‌ است‌. تلاوتهاي‌ استاد بطور متوالي‌ از كلية ‌راديوهاي ‌كشورهاي ‌عربي‌ و اسلامي‌ پخش‌ مي‌شود؛ همچنان‌ كه ‌راديو قرآن ‌جمهوري‌ اسلامي ‌ايران ‌نيز همه ‌هفته ‌به ‌پخش‌تلاوتهايي‌از اين‌استاد مبادرت‌ مي‌ورزد.

وي‌ در پانزدهمين ‌دوره ‌مسابقات ‌بين‌المللي‌ قرآن ‌كريم ‌كه‌در ايران‌برگزار شدبه‌عنوان‌رئيس‌هيأت‌داوران‌حضورداشت‌. استاد درباره‌دستاورد سفرهايش‌به‌كشورهاي‌مختلف‌مي‌گويد: "در اين‌مسافرتها به‌اين‌نتيجه‌دست‌يافته‌ام‌كه‌آداب‌و سنت‌ها ورسمهاي‌اسلامي‌در ميان‌همه‌مسلمانان‌جهان‌همانند و يكسان‌است‌." ايشان ‌معتقدند كه ‌قرآن‌ بدون ‌موسيقي‌ زيباست‌، يك ‌نوع ‌موسيقي‌ خدايي‌ در آن‌ وجود دارد. ولي ‌قاري ‌هنگامي ‌كه ‌تلاوت ‌مي‌كند، معني‌ آنچه‌را كه‌مي‌خواند بايد با صدايش‌نشان‌بدهد. بايد تغيير معاني‌كلمات‌را بداندتا با صدايش‌آنچه‌را در معاني‌ وجود دارد، به ‌ديگران ‌انتقال ‌دهد. در قرائت ‌قرآن ‌بايد خشوع‌ در برابر خدا ديده‌ شود و قاري ‌بايد پايبند به ‌خشوع‌ باشد. ايشان‌به‌عنوان‌سفارش‌به‌قاريان‌ايراني‌بيان‌مي‌كنند كه‌: "قاريان‌نخست‌بايد سلامتي‌خودرا حفظ‌كنند. من‌به‌جوانان‌ايراني‌نصيحت‌مي‌كنم‌در سن‌بلوغ‌(در بين‌نوجواني‌و جواني‌) به‌مدت‌يك‌سال‌از قرائت‌خودداري‌كنند. در اين‌دوره‌،حنجره‌بايد استراحت‌كند قاري‌بايداز غذاي‌خوب‌استفاده‌كند، به‌خواب‌خود اهميت‌دهد و ورزش‌كند تا نفس‌او تقويت ‌شود. قاري‌بايد به‌علم‌تجويد آگاهي ‌همه‌ جانبه داشته ‌باشد. مطلب ديگري ‌كه‌براي‌قاريان‌ايراني‌اهميت‌دارد، حفظ ‌قرآن‌ است‌ به‌ گونه‌اي ‌كه‌ هنگام‌ قرائت‌، قرآن‌ را از حفظ ‌تلاوت ‌كنند كه ‌اينها از اصول‌ قرائت ‌است‌. يادگيري ‌تواشيح‌ ديني ‌نيز براي ‌قاري ‌مهم ‌است‌ قاري‌ بايد دستگاههاي ‌موسيقي‌ را آموزش‌ ببيند تا هنگام ‌قرائت ‌با آهنگ ‌موزون‌ به ‌تلاوت‌ بپردازد و دستگاهها را در آن‌رعايت‌ كند." و در مورد قاريان ‌ايراني‌ عنوان ‌مي‌كنند كه‌:"قاريان ‌ايراني ‌در زيبايي‌صدا و تلاوت ‌خوب‌، كم ‌نظيرند. اگر بخواهم‌ دقيق‌تر بيان ‌كنم ‌قاريان‌ مصري‌ در مرتبه‌نخست ‌قرار دارند و قاريان‌ ايراني‌ پس‌ از آنان ‌قرار مي‌گيرند. ازلحاظ‌ تعداد قاريان ‌و زيبايي‌صدا بي‌نظيرند و در هيچ‌كشور اسلامي‌ مانند ندارند. ايران ‌و مصر در دو موضوع‌ با هم‌ رقابت‌ مي‌كنند. نخست ‌عشق‌ به ‌اهل‌بيت‌(ع) و دوم‌تلاوت‌قرآن‌". "اين‌نهضت‌بزرگ‌قرآني‌كه‌درايران‌به‌وجود آمده‌، مرهون ‌انقـــلاب‌اسلامي‌است‌. من‌اين‌شورو اشتياق‌را پيش‌از انقلاب‌نديدم‌ و اين‌از رهبران‌بزرگ‌كشور ايران‌است‌كه‌پرچم‌قرآني‌را برپاداشته‌اند." استاد راز موفقيت‌خود را در ترس‌از خدا و رعايت‌و پايبندي‌به‌قرآن‌مي‌داند و مي‌گويد: "هميشه‌از خدا خواسته‌ام‌تازنده‌ام‌، مرا از خدمت‌به‌كتاب‌ خدامحروم‌نكند."

×
رمان۹۸


هر آن‌چه که از قرآن باید بدانید

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و SAEEDEH.T
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا