- عضویت
- 25/7/20
- ارسال ها
- 42
- امتیاز واکنش
- 725
- امتیاز
- 153
- سن
- 21
- زمان حضور
- 4 روز 14 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
پست ۸
فلش بک
کفش هایم را در اوردم و وارد خانه شدم، بوی غذای مادر هوش از سرم برد به خصوص که قار وقور شکمم داشت بندری میزد؛ از همان جا گفتم
-مامان خانوم؟
سرش را از اشپزخانه بیرون اورد
-علیکم سلام نفس خانوم
جلو رفتم
-سلام عشق نفس چطوری؟
در حالی که سعی می کرد من را از خودش جدا کند گفت
-بسه نفس لوس نشو، برو لباساتو عوض کن
عقب کشیدم و دستم...
فلش بک
کفش هایم را در اوردم و وارد خانه شدم، بوی غذای مادر هوش از سرم برد به خصوص که قار وقور شکمم داشت بندری میزد؛ از همان جا گفتم
-مامان خانوم؟
سرش را از اشپزخانه بیرون اورد
-علیکم سلام نفس خانوم
جلو رفتم
-سلام عشق نفس چطوری؟
در حالی که سعی می کرد من را از خودش جدا کند گفت
-بسه نفس لوس نشو، برو لباساتو عوض کن
عقب کشیدم و دستم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان شاید او | سوفیا کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: