خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
این تعارض، به ویژه در خلال دوران پیروزى که قحطى سختى بر ایران مستولى شده بود، شدّت گرفت و مى توان اندیشید که تکاپوهاى اقتصادى زرسالاران یهودى در آن سال هاى سخت، باعث برانگیخته شدنِ نفرت ایرانیان گشته بود. این همه در کنار آشوب هاى دوران مزدکى گرى، سبب شد تا یهودیان بخش مهمّى از توان تجارى خویش را به یمن و عربستان که از لحاظ تجارى در اوج رونق قرار داشتند، منتقل کنند. این امر بى گمان تأثیرى ژرف بر جاى گذاشت، زیرا از یک طرف، سبب افزایش حضور یهودیان در شبه جزیره گردید و از طرف دیگر، خارج شدنِ سرمایه هاى یهودیان از ایران، دولت ساسانى را در مضیقه اى سخت قرار مى داد. از همین رو، قباد پس از سرکوبى نسبى مزدکیان، سعى در استمالت یهودیان کرد. با به حکومت رسیدنِ خسروپرویز و جنگ هاى مفصّل او با بیزانسِ مسیحى، بار دیگر روابط یهودیان و ساسانیان گرم شد تا آن هنگام که اسلام برآمد.[۲۰] با این شرح کوتاه و فشرده از تاریخ روابط ساسانیان و یهودیان، مى توان دریافت که جنبش مسیحیّت در روم و به تنگنا افتادن یهودیان، در اقتدار دولت ساسانى تأثیر ژرفى نهاد; امّا این واقعه را از جنبه اى دیگر هم باید کاوش کرد و آن رویکرد دینىِ ساسانیان است.


فروپاشى دولت ساسانى و گروش ایرانیان به اسلام

 

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
پگاه ساسانى / دین و دینمدارى

چگونگى دین ساسانى در دوره تثبیت این دولت، نیاز به توجّه فراوان دارد. مطابق یک رسم غلط، ساسانیان را زرتشتیان متعصّبى مى شمارند که از همان ابتدا، انگیزه اعتلاى این دین را در سر داشتند و به محض نیل به سریر قدرت زرتشتى گرى را دیانت رسمىِ شاهنشاهىِ خویش قرار دادند. این یک ساده انگارى محض و اشتباه آمیز است; زیرا در نخستین مراحل تثبیت حکومت ساسانى، نه فقط هیچ گونه عزمى براى برقرارى یک دیانت رسمى بر مبناى زرتشتى گرى وجود نداشت، بلکه اساساً این دین در شکل و شمایلى که بعدها مرسوم شد، شناخته شده نبود. در واقع، اوّلین دینى که در تاریخ ایران از همراهى و حمایت دولت بهره مند شد، دین مانى بود، نه زرتشتى گرى. امّا نکته مهمّ تر این که در تمام دوران تثبیت دولت ساسانى، آنچه به عنوان زرتشتى گرى مطرح بود، از نظر باورها و حتّى برخى آیین ها، با چیزى که بعدها مرسوم شد، تفاوت هاى اساسى داشت. به عبارت دقیق تر، اگر آنچه را امروز دین زرتشت مى دانیم، مبنا قرار دهیم، دین ساسانى در بخش اعظم تاریخ خویش، دینى ملحدانه و مشرکانه بوده است; مثلاً در تواریخ سنّتى، اردشیر یکم را یک زرتشتى مؤمن آورده اند، در حالى که نه فقط هیچ دلیل قاطعى مبنى بر ایمان محکم او به این کیش در دست نیست، بلکه با اتّکا به برخى شواهد مى توان گفت که اساساً در دوره وى، دین زرتشتى در شکل و شمایلى که در دوره هاى بعدى رایج شد، مفهوم و مرسوم نبوده است. زیرا به روایت طبرى، اردشیر پس از انجام فتوحاتى در مرو «گروهى را بکشت و سرهاشان را به آتشکده اَناهیذ فرستاد»;


فروپاشى دولت ساسانى و گروش ایرانیان به اسلام

 

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس، مى توان دید که براى سلسله ساسانى، برقرارى دین رسمى همچون یک اصل یا ضرورت راهبردى مى نموده و هرگز نمى توان گفت که این سلسله، از آغاز در پىِ برقرارى یک دولتِ دینى بر مبناى زرتشتى گرى بوده است. امّا، سـ*ـیاست دولت ساسانى براى ایجاد یک دیانت رسمى، با منافع ذاتىِ طبقه روحانیان سنّتى ایرانى، یعنى مغان، گره خورد و از همین تعامل بود که تدریجاً نیاز به تعریف جدیدى از دین زرتشت که با اوضاع و احوال زمانه جور دربیاید، احساس شد. بى شکّ میدان دادنِ شاپور اوّل به مانى شوک عظیمى بر دستگاه روحانى ایرانى وارد آورد و همین امر سبب مضاعف شدنِ کوشش هاى آنان در این راه گردید. کرتیر، موبد برجسته و متعصّب ساسانى، پرچم بازسازى دین زرتشت را در چنین بسـ*ـترى بر دوش گرفت. وى در دوره اردشیر، هیربدى دون پایه بود، امّا ترقّى او در دوران شاپور اوّل آغاز شد تا آن که در دوران بهرام اوّل و دوم، موبد سراسر شاهنشاهى شد. کتیبه او در کعبه زرتشت، حاوى اطلاعات ارزشمندى درباره فعالیّت هاى او است:

در قلمرو پادشاهى ایران، بسیارى از آتش ها و مغ ها را کامکار کردم. و همچنین در سرزمین غیرایرانى ها ( = انیران) آتشها و مغ هایى نهادم که مى بایست در سرزمین غیرایرانى ها باشند، هر جا اسبان و مردان شاهنشاه رسیده بودند …


فروپاشى دولت ساسانى و گروش ایرانیان به اسلام

 

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
کرتیر نه فقط در دستگیرى و اعدام مانى نقش اصلى را ایفا کرد، بلکه با جدّیتى مثال زدنى به سرکوبى تمام دیگر ادیانى پرداخت که در دوره تساهل و تسامحِ اشکانیان، مجال رسوخ در ایران زمین یافته بودند:

و کیش هاى اهریمن و دیوان از امپراتورىناپدید گردیدند … و یهودیان و شمن ها و برهمنان و نصاریان و مسیحیان و زندیق ها در امپراتورى سرکوب شدند و بت ها نابود شدند و لانه هاى دیوان ویران شدند و جاى آنها گاه و مقر خدایان ساخته شد.

بنا به شواهد تاریخى، پس از سرکوبىِ مانویان، بیشتر چالش کرتیر با مسیحیان بود که علاوه بر انگیزه هاى مذهبى، علل سیاسى نیز برخورد با آنان را الزامى مى کرد. در واقع، توفیق مسیحیت در روم، از این دین به تدریج یک وزنه سیاسى در رقابت هاى دو امپراتورى برساخت و در نتیجه، هواداران برقرارى یک حکومت متمرکز در ایران زمین، نمى توانستند مسیحیت را صرفاً در ردیف ادیانى چون مانى یا یهودى، به عنوان کیش هاى بد در شمار آورند، بلکه مسیحیت در حقیقت به مثابه یک رقیب خطرناک، ممکن بود سبب اضمحلال دولت ساسانى گردد. بنابراین، در اوایل دوران ساسانى، انقلابى شگرف در عرصه دینى ایرانیان رخ داد و آن نبود مگر کوشش براى پدیدارى یک کیش دولتى و رسمى. امّا این انقلاب، اصالت مردمى نداشت، بلکه در اساس وابسته به همان بینش خاصّى بود که به دلایل راهبردى، حکومت متمرکز را خواهان بود.


فروپاشى دولت ساسانى و گروش ایرانیان به اسلام

 

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
این امر، به روشنىِ تمام، دلیل گسست میان دیانت رسمى با باورهاى توده هاى مردم را نشان مى دهد; گسستى که یکى از نمودهاى آن را مى توان در تفاوت هاى تاریخ ملّى وتاریخ دینى ایرانیان یافت. تاریخ دینى را کتب رسمى زرتشتى نقل کرده اند و در آن همه چیز حول محورِ باورهاى کهن زرتشتى قرار دارد; امّا آنچه در حافظه توده هاى مردم باقى ماند و عاقبت در شاهنامه ها تجلّى یافت، روایتى دلکش از پهلوانى هاى اسطوره هایى است که برخى از آنها ــ همچون رستم ــ هیچ جایگاهى در تاریخ دینى ندارند.[۲۵] در واقع، به همان نسبت که میان تاریخ دینىِ رسمى و تاریخ روایىِ ملّى، فاصله وجود دارد، میان دیانت دولتى و باورهاى مردمى نیز تفاوت وجود داشت. دین ساسانى، یعنى همان چیزى که بعدها دین زرتشتى شناخته شد، بیش از هر چیز دستاوردِ کنش هاى دولتى تمرکزگرا بود که در واکنش به تهدید مسیحیّتِ رومى مورد اهتمام قرار گرفته بود; امّا باورهاى توده هاى مردم در چارچوب وسیع تر سنّت هاى کهنِ آریایى قرار داشت. این گونه، بیان این که ایرانیان از دینى که دقیقاً همان کیش زرتشت بود به اسلام گرویدند، محلّ بحث است. دین موبدان ساسانى یک دین حکومتى بود که در همگامى با سـ*ـیاست تشکیلِ دولت متمرکز شکل گرفته بود; به همان اندازه که این سـ*ـیاست با مقتضیّات اقلیمى ایران ناسازگارى داشت، دیانت حکومتى موبدان نیز با باورهاى مردمى در تباین بود.


فروپاشى دولت ساسانى و گروش ایرانیان به اسلام

 

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
دوره بحران / زمینه ها

دولت ساسانى آرام آرام دوره تثبیت را پشت سر گذاشت و به میانه کارِ خویش وارد شد. این دولت از همان ابتدا، با دو چالش عمده مواجه بود: یکى انحصارطلبى دینىِ موبدان و دیگرى دشوارى هاى مهارِ طبقه اشراف. در واقع، سـ*ـیاست هاى دینى شاهان ساسانى، گاه به گاه سبب آزردگىِ طبقه پرنفوذِ موبدان را فراهم مى آورد. نخستین عاملى که آشکارا سبب تشتّت میان شاهنشاه و دربارِ او گشت، تقویت دین مانى توسط شاپور یکم، به عنوان دیانت رسمى شاهنشاهى بود که براى روحانیان متعصّب زرتشتى، یک بحران واقعى مى نمود. نخست، اقتدار و جذبه شاپور اوّل بیش از آن بود که این موبدان بتوانند از پسِ مانى برآیند و او را منکوب کنند.[۲۷] و هم کیش هاى بیگانه اى که در خلال قرن ها تساهل و تسامح اشکانیان رواج یافته بودند، دستخوش سخت گیرى هاى دولت ساسانى شدند. امّا بیش از مانى گرى، این دین مسیح بود که دشوارى هاى مهمّى مى آفرید. آن گاه که شاه در سرکوبى مسیحیان با موبدان هم داستان بود، مشکل خاصّى در میان نمى افتاد، امّا هنگامى که برخى شاهان نسبت به ترسایان تساهل به خرج مى دادند، دستگاه روحانیّتِ دولتى سخت به وحشت مى افتاد. در واقع، شاهانى چون بهرام چهارم و به خصوص یزدگرد اوّل، به دلیل برخى ملاحظات سیاسى و اجتماعى، از سرکوبى خونبار مسیحیان استقبال نمى کردند که این تساهلِ آنان، بر موبدان و اشراف همدست آنان، بس انزجارآور بود.منابع ساسانى که معمولاً پادشاهان را به نیکوترین وجه و با صفاتى چون عادل ومهربان ستوده اند،این یزدگرد را «بزه کار» لقب داده واورا به سختى مذمّت کرده اند:


فروپاشى دولت ساسانى و گروش ایرانیان به اسلام

 

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
گفته اند او مردى سخت و درشتخوى بود و عیب فراوان داشت ]…[ دانش و فرهنگ مردم را کم مى شمرد و آن را سبک مى داشت و در شمار نمى آورد و…[۲۸]

این تعابیر، بى گمان ناشى از سـ*ـیاست سخت گیرانه او نسبت به اشراف و نیز محبّت او در حقّ مسیحیان بوده است.[۳۳] پس از بهرام گور، پسرش یزدگرد دوم بر تـ*ـخت نشست. او با میدان دادن به اشراف و نیز موبدان، رضایت آنان را جلب کرد و مى توان گفت که دوران حکومت این یزدگرد براى قدرت طلبان دربارى، سراسر کامیابى بود. امّا دردرون این رفاه وکامیابى، آتشى زیر خاکستر بود که هرلحظه مى توانست شعلهور شود.

در این شرایط که هم اشراف دربار ساسانى و هم موبدان، کامیاب از استیلا بر ارکان سلطنت بودند، رویدادى ناگهانى، آرامش ظاهرى را برهم زد و آن نبود مگر شکستِ خفّت بارِ پیروز از هپتالیان، که باج و خراجى گران را بر گردن ایرانیان نهاد. این پیروز، پس از مرگ پدرش یزدگرد دوم، سلطنت را حقّ خویش مى دانست; لیکن برادرش با نام هرمزد سوم بر تـ*ـخت نشسته بود. در این هنگام پیروز، دست به اقدامى زد که بى گمان هم بى سابقه بود و هم بسیار پراثر در حوادث آینده: او از دشمنان سنّتى ساسانیان، یعنى هپتالیان کمک گرفت[۳۹]

از طرف دیگر، در خلال این ایّام که پیروز، در کشاکش نبردهاى بى فرجام، نیروى دولت ساسانى را تحلیل مى برد، بلایاى طبیعى نیز دامن مردمان ایرانى را گرفته بود که بیش از همه باید به بحران کمبود محصول و قحطى اشاره کرد که فقر وادبارى بى سابقه را به ارمغان آورد.درنتیجه،توده هاى فرودستِ مردم که درنادارى وقحطى دستوپا مى زدند و از زیاده خواهى اشراف در رنجِ تمام به سر مى بردند، ناگزیر از تحمّل بارگرانِ پرداخت غرامت به هپتالیان هم شدند و البته این همه، در کنارِ آن مایه از خفّت و خوارى که از شکست فجیع پیروزناشى مى شد،تمام مشروعیّت واعتبار دولت ساسانى را نابود مى کرد.


فروپاشى دولت ساسانى و گروش ایرانیان به اسلام

 

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
نکته بى اندازه مهم، از حیث تحوّلات بعدى، تمهیدات پیروز در مقابل بحران قحطى است. به روایت طبرى توجّه کنید:

مملکت در روزگار پادشاهى او ]= پیروز[ هفت سال پى درپى در تنگى افتاد و رودخانه ها و کاریزها و چشمه هاخشک گردیدند و پرندگان و جانوران بمردند ]…[. پس پیروز به همه زیردستان خودنوشت که او مالیات زمین و سرانه را از ایشان برگرفته است و ناگزیر نیستند که کار همگانى یا بى مزد کنند و خود خداوند خویش هستند، و نیز بفرمود تا مردم در پى زاد و توشه سخت بکوشند. پس دوباره نامه اى به ایشان نوشت تا هرچه در زیرزمین و انبارها از خواربار و دیگر توشه ها دارند بیرون آورند و به دیگران بدهند و براى خود نگه ندارند و درویش و توانگر و بلند و پست همه در یارى به هم یکى باشند.[۴۰]

تردیدى نیست که این تمهیدات، سابقه و زمینه عملى بسیار مناسبى براى جنبش مزدکى شد; جنبشى که خواهان برقرارى تسویه در توزیع مال و خواسته بود و البته در آینده اى نه چندان دور، تمام نظام ساسانى را دیگرگون کرد و چنان بسـ*ـترى را فراهم ساخت که اسلام به آسانى بر آن پا نهاد. این موضوع را در ادامه خواهیم کاوید.

بارى، ضعف دولت ساسانى در مقابل هپتالیان و دخالت آشکار آنان در امور سیاسى ایران، اثرى ژرف بر دولت و دربار ایران نهاد. این تأثیر را مى توان در تحوّلات بعدى دید: اعیان و درباریان برجاى پیروز، برادر او، بلاش، را بر تـ*ـخت نشاندند و البته چندى نگذشت که در توطئه اى او را کشتند و این بار پسر پیروز، یعنى قباد ــ که در نزد هپتالیان گروگان بود، محتملاً با حمایت هم اینان ــ به پادشاهى رسید.


فروپاشى دولت ساسانى و گروش ایرانیان به اسلام

 

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
بلاش را مردى نیک نهاد دانسته اند که به فکر آسایش رعیّت بود، لیکن در دلایل عزل او آورده اند که چون قباد به دلیل سال هاى اسارت در نزد هپتالیان روابط خوبى با آنان داشت، وزیر اعظم، زرمهر (= سوخرا)، او را برجاى بلاش بر تـ*ـخت نشانید تا مگر از فشار بى امان آنان بکاهد. با این حال، برخى هم بلاش را به بى اعتنایى در رعایت آیین هاى طهارت و برآوردن گرمابه در شهرهاى ایران متهم کرده و این امر را دلیلِ نارضایتى موبدان زرتشتى و لذا خلع او دانسته اند.[۴۲] و در همین امتداد کوشید تا از قدرت دیگر اشراف نیز چندان بکاهد که دیگر خطرى براى حکومت او نباشند. در واقع، قباد زمانى به حکومت رسید که ضعف سه پادشاه قبلى، مجالى گسترده براى رخنه اشراف و موبدان در ارکان سلطنت پدید آورده بود و البته تقدیر چنان افتاد که وى به ماه عسل درباریان و روحانیان پایان دهد. امّا این بحران هاى داخلى و خارجى که از زمان پیروز آغاز شد، دولت ساسانى را سخت در مخاطره افکند و دستگاه سلطنت براى حفظ بقاى خویش، ناگزیر از رعایت احوال مردمى مى شد که قحطى و مالیات هاى کمرشکن، امانشان را بریده بود. پیروز نخستین گام را در این راه برداشت و کوشید تا بزرگان را به کمک کردن به فرودستان ترغیب کند و بلاش کوشید تا همین راه را ادامه دهد. نتیجه قطعىِ این همه، تقابل ناگزیرِ شاه و مردم با این بزرگانِ خودخواه و منفعت طلبى بود که به آسانى حاضر به تسلیم نبودند; و این گونه بروز یک انقلاب ناگزیر گشت.


فروپاشى دولت ساسانى و گروش ایرانیان به اسلام

 

The unborn

مدیر ارشد بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
8,710
امتیاز واکنش
29,620
امتیاز
473
سن
23
محل سکونت
کویِ دوست
زمان حضور
207 روز 9 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
دوره بحران / جنبش مزدکى

چنان که مى دانیم، جامعه ساسانى در دورانِ نخستین خویش بر سه طبقه مجزّا از هم نهاده شده بود که از ذیل به صدر، عبارت بودند از: «واستریوشان» و «رتشتاران» و «آذربانان». در آن دوران، راه یابى اشخاص از طبقه پایین تر به مرتبه برتر جز به ندرت ممکن نبود و در همه حال دولت با اصرار و ابرام بر بقاى اشخاص در همان درجه و طبقه خویش نظارت مى کرد. پر واضح که چنین جامعه اى از چندین جانب در معرض آسیب بود; چراکه هم خود را از کفایت اشخاصِ مستعدّ محروم مى داشت و هم از نالایقىِ افرادى که به سبب وضع طبقاتى ــ و نه جوهر ذاتى ــ متصدى مراتب و مقامات مى شدند، زیان ها مى دید و هم به دلیل این بى عدالتى، در درون طبقات، از هر دستى ناراضیانِ فراوانى مى پرورد. این گونه، جامعه ساسانى به رغم آن که از نظم ظاهرى بهره مندىِ تامى داشت، از درون بس آشفته مى نمود و در آن نارضایى و سرخوردگىِ مردمى موج مى زد. به قول ریچارد ن. فراى:

این نظم جامعه بى شک ثباتى پدید مى آورد، اما همکارى میان طبقات را نابود مى کرد و حس مسئولیت افراد را نسبت به پادشاه یا طبقات را نسبت به پادشاه یا طبقات دیگر از میان برمى داشت. همین ناتوانى بزرگ ایرانیان بود که تازیان را در رسیدن به پیروزى هایشان یارى کرد


فروپاشى دولت ساسانى و گروش ایرانیان به اسلام

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا