- عضویت
- 6/7/20
- ارسال ها
- 42
- امتیاز واکنش
- 727
- امتیاز
- 203
- سن
- 20
- محل سکونت
- کنار دریا
- زمان حضور
- 1 روز 12 ساعت 34 دقیقه
نویسنده این موضوع
بعد از اینکه به پرستارها یه چیزایی گفت، از اتاق بیرون رفت. نمیدونم چند دقیقه گذشت که یه ایل آدم ریختن توی اتاق، مامان شروع کرد با گریه حرف زدن:
-وای بمیرم الهی تو رو توی این وضعیت نبینم! ببین کاوه چه بلایی سر دخترم اومد!
بیچاره کاوه! همه تقصیرا حتما گردن اون اوفتاد. ای بابا کاش میتونستم ازش دفاع کنم! مطمئنم از عمل دماغ سختتر وجود...
-وای بمیرم الهی تو رو توی این وضعیت نبینم! ببین کاوه چه بلایی سر دخترم اومد!
بیچاره کاوه! همه تقصیرا حتما گردن اون اوفتاد. ای بابا کاش میتونستم ازش دفاع کنم! مطمئنم از عمل دماغ سختتر وجود...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان اشتباه دیروز، پشیمونی فردا | yasamsn.6 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com