خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

mahaflaki

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
693
امتیاز واکنش
17,009
امتیاز
303
محل سکونت
Golestan
زمان حضور
100 روز 13 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
آسمان آبی عرفان من چشمانِ توست
اختر تابنده کیهان من چشمان توست


در حضور چشمهایت عشق معنا می شود
اولین درس دبیرستان من چشمان توست


در بیابانی که که خورشیدش قیامت می کند
سایبانِ ظهر تابستان من چشمان توست


در غزل وقتی که از آیینه صحبت می شود
بی گمان انگیزة پنهان من چشمان توست


من پر از هیچم پر از کفرم پر از شرکم ولی
نقطه های روشن ایمان من چشمان توست


در شبستانی که صد سودابه حیران منند
جام راز آلودة چشمان من چشمان توست


باز می پرسی که دردت چیست؟بنشین گوش کن
درد من ، این درد بی درمان من چشمان توست


اشعار محمد سلمانی

 

mahaflaki

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
693
امتیاز واکنش
17,009
امتیاز
303
محل سکونت
Golestan
زمان حضور
100 روز 13 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
چرا زهم بگریزیم؟ راه مان که یکی ست
سکوتمان،غممان،اشک وآه مان که یکی ست


چرا زهم بگریزیم، دستِ کم یک عمر
مسیر مـ*ـی کده وخـ*ـانقـ.ـاه مان که یکی ست


اگر سپیدی روزی تو، من سیاهی شب
هنوز گردش خورشید و ماه مان که یکی ست


تو از سلاله لیلی، من از تبار جنون
اگر نه مثل همیم، اشتباه مان که یکی ست


من وتو هردو به دیوار ومرز معترضیم
چرا دو توده ی آتش، گنـ*ـاه مان که یکی ست


اگر چه ر*ابـ*ـطـ.ـه هامان کمی کدر شده است
چه باک؟ حرف وحدیث گـ.ـناه مان که یکی ست


اشعار محمد سلمانی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

mahaflaki

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
693
امتیاز واکنش
17,009
امتیاز
303
محل سکونت
Golestan
زمان حضور
100 روز 13 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع

آنقدر از مقابل چشم تو رد شدم
تا عاقبت ستاره شناسی بلد شدم


منظومه ای برابر چشمم گشوده شد
آن شب كه از كنار تو آرام رد شدم



گم بودم و از نگاه تمام ستارگان
تا اینكه با دو چشم سیاهت رصد شدم


شاید به حكم جاذبه شاید به جرم عشق
در عمق چشم های تو حبس ابد شدم


دیدم تو را در آینه و مثل آینه
من هم دچار ـ از تو چه پنهان؟! ـ حسد شدم


شاعر شدم همان كس كه تو را خوب می سرود
مثل كسی كه مثل خودش می شود شدم


در حیرتم چگونه ، چرا در نگاه تو
دیروز خوب بودم و امروز بد شدم


اشعار محمد سلمانی

 

mahaflaki

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
693
امتیاز واکنش
17,009
امتیاز
303
محل سکونت
Golestan
زمان حضور
100 روز 13 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع



كاش سری داشتم افسانه‌ای
هم سفری داشتم افسانه‌ای


كاش كه در لحظه بیچارگی
چاره‌گری داشتم افسانه‌ای


كاش به جای پدر خاكی‌ام
ناپدری داشتم افسانه‌ای


عشق سرسفره من می‌نشست
ماحضری داشتم افسانه‌ای


یا كه ستم ریشه در اینجا نداشت
یا تبری داشتم افسانه‌ای


كاش زمانی كه دلم می‌گرفت
از تو پری داشتم افسانه‌ای


اشعار محمد سلمانی

 

mahaflaki

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
693
امتیاز واکنش
17,009
امتیاز
303
محل سکونت
Golestan
زمان حضور
100 روز 13 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
این‌روزها سخاوتِ باد صبا کم است
یعنی خبر ز سویِ تو، این‌روزها کم است


اینجا کنار پنجره، تنها نشسته‌ام
در کوچه‌ای که عابر دردآشنا کم است


من دفتری پر از غزلم نابِ نابِ ناب
چشمی که عاشقانه بخواند مرا کم است


بازآ ببین که بی‌تو در این شهر پُرمَلال
احساس، عشق، عاطفه، یا نیست یا کم است


اقرار می‌کنم که در اینجا بدون تو
حتّی برای آه‌ کشیدن هوا کم است


دل در جوابِ زمزمه‌های «بمانِ» من
می‌گفت می‌روم که در این سـ*ـ.ـینه جا کم است


غیر از خدا که‌را بپرستم؟ تورا، تورا
حس می‌کنم برای دلم یک خدا کم است


اشعار محمد سلمانی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
بي‌حرمتي به ساحت خوبان قشنگ نيست
باور كنيد پاسخ آيينه سنگ نيست
سوگند مي‌خورم به مرام پرندگان
در عرف ما سزاي پريدن تفنگ نيست
با برگ گل نوشته به ديوار باغ ما
وقتي بيا كه حوصلة غنچه تنگ نيست
در كارگاه رنگرزانِ ديار ما
رنگي براي پوشش آثار ننگ نيست
از بردگي مقام بلالي گرفته‌اند
در مكتبي كه عزّت انسان به رنگ نيست
دارد بهار مي‌گذرد با شتاب عمر
فكري كنيد فرصت پلكي درنگ نيست
وقتي كه عاشقانه بنوشي پياله را
فرقي ميان طعم نوشیدنی و شرنگ نيست
تنها يكي به قلّه تاريخ مي‌رسد

هر مرد پا شكسته كه تيمور لنگ نيست محمد سلمانی


اشعار محمد سلمانی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
کاش میشد بنویسم بزنم بر در باغ
که من از اینهمه دیوار بدم می آید
دوست دارم به ملاقات سپیدار روم
ولی از مرد تبردار بدم می آید
ای صبا بگذر و از من، به تبر دار بگو
که از این کار تو بسیار بدم می آید... محمد سلمانی






اشعار محمد سلمانی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
عشق پرواز بلندي‌ست مرا پر بدهيد
به من انديشة از مرز فراتر بدهيد
من به دنبال دل گمشده‌اي مي‌گردم
يك پريدن به من از بال كبوتر بدهيد
تا درختان جوان، راه مرا سد نكنند
برگ سبزي به من از فصل صنوبر بدهيد
يادتان باشد اگر كار به تقسيم كشيد
باغ جولان مرا بي‌در و پيكر بدهيد
آتش از سينة آن سرو جوان برداريد
شعله‌اش را به درختان تناور بدهيد
تا كه يك نسل به يك اصل خيانت نكند
به گلو فرصت فرياد ابوذر بدهيد
عشق اگر خواست، نصيحت به شما، گوش كنيد
تن برازندة او نيست، به او سر بدهيد
دفتر شعر جنون‌بار مرا پاره كنيد

يا به يك شاعر ديوانة ديگر بدهيد


اشعار محمد سلمانی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
وقتي كه حكمران چمن باد مي‌شود
اول تبر حواله شمشاد مي‌شود
ديگر چه مكتب و چه مرام و چه مسلكي
در گلشني كه قبله‌نما باد مي‌شود
بلبل خموش، غنچه گرفتار، گل ملول
يعني چمن مدينه بيداد مي‌شود
جايي كه سنگ، زمزمه عشق سردهد
آنجاست تيشه قاتل فرهاد مي‌شود
يك عمر آن كه بود مجلد به جلد دوست
درگير و دار حادثه جلاد مي‌‌شود... محمد سلمانی


اشعار محمد سلمانی

 

M O B I N A

سرپرست بخش فرهنگ و ادب
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
سرپرست بخش
ناظر کتاب
منتقد انجمن
  
  
عضویت
3/4/21
ارسال ها
24,702
امتیاز واکنش
63,864
امتیاز
508
سن
19
محل سکونت
BUSHEHR
زمان حضور
273 روز 8 ساعت 32 دقیقه
اگر چه بين من و تو هنوز ديوار است
ولى براي رسيدن، بهانه بسيار است
بر آن سريم كزين قصه دست برداريم
مگر عزيز من! اين عشق دست بردار است
كسى به جز خودم اى خوب من چه مى داند
كه از تو - از تو بريدن چه قدر دشوار است
مخواه مصلحت انديش و منطقى باشم
نمي شود به خدا، پاى عشق در كار است
تو از سلاله ى‌سوداگران كشميرى
كه شال ناز تو را شاعرى خريدار است
در آستانه ى رفتن، در امتداد غروب
دعاى من به تو تنها،خدا نگهدار است
كسى پس از تو خودش را به دار خواهد زد
كه در گزينش اين انتخاب ناچار است محمد سلمانی


اشعار محمد سلمانی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا