- عضویت
- 26/7/18
- ارسال ها
- 693
- امتیاز واکنش
- 17,009
- امتیاز
- 303
- محل سکونت
- Golestan
- زمان حضور
- 100 روز 13 ساعت 15 دقیقه
نویسنده این موضوع
بهترین انجمن رماننویسی | دانلود رمان جدید
اشعار محمد سلمانی
اتاقی بود و تختی بود و بازی با عروسک بود
تو از آغاز، دنیایت همین اندازه کوچک بود
تو معنای پریدن تا کجاها را ندانستی
تمام درکت از پرواز اوج بادبادک بود
در آن سو هفت شهر عشق را عطار می گردید
در این سو بین رفتن تا نرفتن پا به پا شک بود
ندانستی نمی شد با عروسک ها عروسی کرد
که از آغاز این تصمیم امری نامبارک بود
نصیحت با تو؟! اما نه! خودم را خسته می کردم
نمی شد بیش از این دریافت با ذهنی که کودک بود
پشیمانی، پشیمانی، پشیمانی، پشیمانی
و پایان همان روزی که می گفتند اینک بود
اشعار محمد سلمانی
اتاقی بود و تختی بود و بازی با عروسک بود
تو از آغاز، دنیایت همین اندازه کوچک بود
تو معنای پریدن تا کجاها را ندانستی
تمام درکت از پرواز اوج بادبادک بود
در آن سو هفت شهر عشق را عطار می گردید
در این سو بین رفتن تا نرفتن پا به پا شک بود
ندانستی نمی شد با عروسک ها عروسی کرد
که از آغاز این تصمیم امری نامبارک بود
نصیحت با تو؟! اما نه! خودم را خسته می کردم
نمی شد بیش از این دریافت با ذهنی که کودک بود
پشیمانی، پشیمانی، پشیمانی، پشیمانی
و پایان همان روزی که می گفتند اینک بود
اشعار محمد سلمانی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: