خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
5,791
امتیاز واکنش
21,526
امتیاز
423
زمان حضور
46 روز 43 دقیقه
من به زبان اشک خود می دهمت سلام و تو
بر سر آتش دلم همچو زبانه می روی
یک لحظه رهایی ز خیال تو ندارم
ای چشمه ی روشن منم آن سایه که نقشی
در آینه ی چشم زلال تو ندارم


مشاعره با اشعار شفیعی کدکنی

 
  • تشکر
Reactions: Delvin22 و POURIA

POURIA

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/2/23
ارسال ها
244
امتیاز واکنش
452
امتیاز
103
محل سکونت
مشهد
زمان حضور
1 روز 6 ساعت 35 دقیقه
یک لحظه رهایی ز خیال تو ندارم
ای چشمه ی روشن منم آن سایه که نقشی
در آینه ی چشم زلال تو ندارم
من در حضور باغ برهنه
در لحظه‌ های عبور شبانگاه
پلک جوانه‌ ها را
آهسته می‌ گشایم و می‌ گویم
آیا، اینان رویای زندگی را
در آفتاب و باران
بر آستان فردا احساس می‌ کنند؟


مشاعره با اشعار شفیعی کدکنی

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
5,791
امتیاز واکنش
21,526
امتیاز
423
زمان حضور
46 روز 43 دقیقه
من در حضور باغ برهنه
در لحظه‌ های عبور شبانگاه
پلک جوانه‌ ها را
آهسته می‌ گشایم و می‌ گویم
آیا، اینان رویای زندگی را
در آفتاب و باران
بر آستان فردا احساس می‌ کنند؟

دیدم از رشته ی جان دست گسستن بود آسان
لیک مشکل بود این رشته ی مهر تو گسستن
امشب اشک من ازرد و خدا را که چه ظلمی ست
ساقه ی خرم گلدان نگاه تو شکستن


مشاعره با اشعار شفیعی کدکنی

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و POURIA

POURIA

حامی انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/2/23
ارسال ها
244
امتیاز واکنش
452
امتیاز
103
محل سکونت
مشهد
زمان حضور
1 روز 6 ساعت 35 دقیقه
دیدم از رشته ی جان دست گسستن بود آسان
لیک مشکل بود این رشته ی مهر تو گسستن
امشب اشک من ازرد و خدا را که چه ظلمی ست
ساقه ی خرم گلدان نگاه تو شکستن
نام تو را به رمز
رندان سـ*ـینه چاک نیشابور
در لحظه های سرخوشی
سرخوشی و راستی
آهسته زیر لـ*ـب
تکرار می کنند


مشاعره با اشعار شفیعی کدکنی

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
5,791
امتیاز واکنش
21,526
امتیاز
423
زمان حضور
46 روز 43 دقیقه
نام تو را به رمز
رندان سـ*ـینه چاک نیشابور
در لحظه های سرخوشی
سرخوشی و راستی
آهسته زیر لـ*ـب
تکرار می کنند
در کوی محبت به وفایی نرسیدیم
رفتیم ازین راه و به جایی نرسیدیم

هر چند که در اوج طلب هستی ما سوخت
چون شعله به معراج فنایی نرسیدیم


مشاعره با اشعار شفیعی کدکنی

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,078
امتیاز واکنش
13,966
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 16 ساعت 10 دقیقه
من به زبان اشک خود می دهمت سلام و تو
بر سر آتش دلم همچو زبانه می روی


مشاعره با اشعار شفیعی کدکنی

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
5,791
امتیاز واکنش
21,526
امتیاز
423
زمان حضور
46 روز 43 دقیقه
من به زبان اشک خود می دهمت سلام و تو
بر سر آتش دلم همچو زبانه می روی
یک شهر یک افق
بی نقطه ی تلاقی و دیدار
حتی در جاودانگی


مشاعره با اشعار شفیعی کدکنی

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-

Delvin22

مدیر آزمایشی تالار موسیقی
مدیر آزمایشی
  
عضویت
5/9/23
ارسال ها
1,259
امتیاز واکنش
2,719
امتیاز
203
سن
22
محل سکونت
مشهد
زمان حضور
14 روز 18 ساعت 50 دقیقه
یک لحظه رهایی ز خیال تو ندارم
ای چشمه ی روشن منم آن سایه که نقشی
در آینه ی چشم زلال تو ندارم
من در حضور باغ برهنه
در لحظه‌ های عبور شبانگاه
پلک جوانه‌ ها را
آهسته می‌ گشایم و می‌ گویم
آیا، اینان رویای زندگی را
در آفتاب و باران
بر آستان فردا احساس می‌ کنند؟


مشاعره با اشعار شفیعی کدکنی

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH-

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
2,901
امتیاز واکنش
11,117
امتیاز
328
زمان حضور
46 روز 13 ساعت 49 دقیقه
در لحظه‌ های عبور شبانگاه
پلک جوانه‌ ها را
آهسته می‌ گشایم و می‌ گویم
آیا، اینان رویای زندگی را
در آفتاب و باران
بر آستان فردا احساس می‌ کنند؟


مشاعره با اشعار شفیعی کدکنی

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
5,791
امتیاز واکنش
21,526
امتیاز
423
زمان حضور
46 روز 43 دقیقه
در لحظه‌ های عبور شبانگاه
پلک جوانه‌ ها را
آهسته می‌ گشایم و می‌ گویم
آیا، اینان رویای زندگی را
در آفتاب و باران
بر آستان فردا احساس می‌ کنند؟
دست به دست مدعی شانه به شانه می روی
آه که با رقیب من جانب خانه می روی

بی خبر از کنار من ای نفس سپیده دم
گرم تر از شراره ی آه شبانه می روی


مشاعره با اشعار شفیعی کدکنی

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا