خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
د-استفاده از زبان سر راست:

پاره ای از کلمات اغلب به گونه ای بی پرده و بی ابهام معنا را به ذهن خواننده یا شنونده منتقل می کنند، حال آنکه برخی کلمات متضمن معانی ضمنی دیگری نیز هستند.این معانی به دلیل تنوع و گستره ای که دارند، اینکه کدام یک از آنها به ذهن خواننده یا شنونده خطور کنند، قابل پیش بینی نیست. از این رو، در پاره ای کتابها از دو زبان نام برده شده است: «زبان سر راست»(33) و «زبان ضمنی»(34) البته هر یک از این دو، کارکرد خاص و مناسب خود را دارند. برای مثال، در نوشته ها یا سخنرانی های علمی و یا گزارشهای رسمی باید از زبان سرراست استفاده کرد؛ حال آنکه در طنز و ادبیات توصیفی جه بسا زبان ضمنی مناسبتر باشد.(35) به هر حال، توجّه به سطوح زبان و استفاده از زبان مناسب و سرراست در نقد، هم هنرمندی و ظرافت ناقد را نشان می دهد و هم گویای تعهد اخلاقی او نسبت به کار خویش است، البته در همه جا نمی توان این دو سبک را به روشنی از هم تمیز داد. این در هم آمیختگی، ما را گاه به دشواری انداخته، حتّی تصمیم گیری را نیز برای ما سخت می سازد. در اینجا نیز بزرگترین راهنمای ما ذوق سلیم و خود را مخاطب نقد قرار دادن است. از این رو، هر جا احتمال دادیم که زبان ما سر راست نباشد، باید مطمئن باشیم که زبان ما این گونه نیست و چه بسا مخاطب را نیز بیازارد.


اخلاق نقد

 
  • تشکر
Reactions: Ghazaleh.A

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
ه-پرهیز از واژه های نخ نما شده:

پاره ای کلمات از فرط به کار رفتن در جاهای مختلف، به تدریجی معنای خود را از دست می دهند. از این رو، هنگامی که این گونه کلمات را می شنویم، تنها با حدس و احتمال و شناختی که از گوینده داریم، به معنای آن-آن هم با تردید-پی می بریم. برای مثال، اوصافی مانند «حیرت انگیز»، «فوق العاده»، «وحشتناک» و «بی نظیر»، چنان کاربرد گسترده، متفاوت و حتّی متضادی دارند که نمی توان قاطعانه گفت کدام معنا مورد نظر است. فرض کنید دوستی به شما می گوید اخیراً کتاب «حیرت انگیزی» خوانده که او را به طور «وحشتناکی» تکان داده است. با شنیدن این جمله، نمی توایند در یابید که این کلمات از شدّت خوبی و اثرگذاری حیرت انگیز بوده، یا از فرط مفاهیم زننده ای که در خود داشته است. نیز معلوم نیست که دوست شما به گونه ای مثبت تحت تأثیر کتاب قرار گرفته، یا اینکه به خاطر محتوای کتاب به شدت برآشفته است. البته گفتنی است این ابهامات، با توجه به شناختی که از دوست خود دارید و واژگانی که او اغلب به کار می برد و همچنین با توضیحات وی برطرف خواهد شد.
این کلمات بیش از آنکه بارمعنایی مشخصی داشته باشند. بار عاطفی فراوانی دارند. به چنین کلماتی در زبان انگلیسی کلمات بزن بکوب (whoopie words)(36) گفته می شود. شاید به کاربردن این گونه کلمات در جمعهای دوستانه بی اشکال باشد، اما در عرصه نقد-که زمینه بد فهمی و تفسیرهای ناخوشایند فراهم است-به هیچ روی کاری شایسته نیست. براین مبنا، می توان زبان مناسب را زبانی خنثی دانست که تنها در پی انتقال اطلاعات با کمترین امکان تحریف است.
نکته دیگر آنکه: هرگاه درباره مناسب یا نامناسب بودن زبان و لوح خود دچار تردید شدیم، کافی است فرض کنیم دیگری قرار است با همین لحن با ما سخن بگوید و ما را مخاطب خود سازد؛ اگر آن لحن را گزنده دیدیم، مطمئن باشیم که چنین است.
البته ممکن است کسی منکر وجود زبان خنثی شود و ادعا کند که هر زبانی زبان ریاضیات و فیزیک و نیز دارای گونه ای قضاوت و توصیفهای مبتنی بر پیش داوری است. این ادعا درست است و عملاً نمی توان از زبانی که قضاوت می کند، گریخت، اما می توان از درصد قضاوت آن کاست و یا دست کم به قضاوتهای عام نزدیک شد. با این همه، مقصود از زبان خنثی در اینجا زبانی است که کمترین موانع ارتباطی را ایجاد نماید و از انتقال درست مفاهیم ممانعت نکند. آموختن این زبان و به کار بردن آن چندان دشوار نیست؛ آن گونه که می توانیم با کمی تأمل در گفتار و نوشتار خود، آنها را از این حیث (انتقال درست مفاهیم) قوت بخشیم. در هر حال، چه هدفمان از نقد جلب نظر دیگران و چه جلب رضای خدا باشد، باید این سخن امام صادق علیه السلام را به کار بندیم: «إن شئت أن تکرم فلن و إن شئت أن تهان فاخشن؛ اگر می خواهی گرامی ات بدارند، نرمی پیشه کن و اگر می خواهی خوارت دارند، درشتی کن».(37)


اخلاق نقد

 
  • تشکر
Reactions: Ghazaleh.A

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
۵. انتخاب زمان و مکان مناسب
انتخاب زمان و مکان مناسب برای انتقاد، هنری است که کمتر کسی آن را نیک به کار می بندد. واقعیت این است که ما شمّ زمان شناسی لازم برای نقد نداریم و از این رو اغلب زمانی به نقد می پردازیم که کمترین بهره را برای ما یا شخص مورد انتقاد در پی دارد. برای مثال، خانم خانه داری که به پاره ای مسائل خانوادگی انتقاد دارد، هنگامی که همسرش از سر کار باز می گردد و خسته است و نیازمند استراحت، انبوهی از انتقادها را سیل آسا به سویش سرازیر می کند. نتیجه این کار هرچند با استفاده از زبان مناسب بوده باشد، چندان رضایت بخش نخواهد بود. گاه نیز از دوستمان انتقادی داریم و به جای آن که آن را مطرح نماییم، در بخشی از ذهن خود ذخیره اش می سازیم. مدتی بعد نیز باز متوجه خطای دیگر دوستمان می شویم، اما به جای بازگفتن، این را نیز به سرنوشت انتقاد اول دچار می سازیم، و به همین گونه نیز ادامه می یابد. ناگاه متوجه می شویم که ظرفیت تحمل این همه رفتار نامناسب دوستمان را نداریم؛ از این رو اختیار خود را از دست داده، همه انتقادها را یک جا به او تحویل می دهیم. این واقعیت را دانیل گُلمَن چنین بیان می کند: «بیشتر مواقع افراد فقط زمانی انتقاد می کنند که به حد انفجار رسیده اند؛ یعنی وقتی که عصبانی تر از آن شده اند که بتوانند جلوی خودشان را بگیرند، و در این زمان، انتقاد را به بدترین شکل ممکن ابراز می کنند؛ فهرست دور و درازی از شکایتهایی را که در دلشان ابنار کرده بودند، به یاد می آورند و با حالتی گزنده یا تهدیدآمیز انتقاد می کنند. این حملات، ضد حمله ای را [نیز] به دنبال دارند».(38) در این خصوص نمونه های بسیاری می توان برای زمان شناسی نقد بیان کرد، اما همین مقدار کافی است.
این زمان نشناسی برخاسته از درک غلط از انسان و حالات روحی اوست. انسان برخلاف ماشین که تنها یک بعد دارد، دارای ابعاد متعددی است. برای مثال، سازمان بهداشت جهانی در آخرین بیانیه خود، بر چهار بُعد جسمانی، روانی، اجتماعی و معنوی انسان تأکید کرده است؛ (39) موجودی که گاه در برابر سخت ترین طوفانهای روحی تاب می آورد و گاه، با اندک خشمی از پای درمی آید. بنابر این توجه به زمان و این معناست که این ظرافتها را مطمح نظر داشته باشیم تا هرچه خواستیم، نگوییم.
مطلب دیگر آنکه: هیچ قاعده خاصی نیست که به ما بگوید چه زمانی برای نقد مناسب است؛ زیرا هر کس حال و مقامی ویژه دارد، اما اغلب انسانها در شرایط خاصی نقدپذیرترند و در شرایطی دیگر نقد ناپذیر، و چه بسا نقدستیز نیز باشند. فرض کنیم دوستی که به شدت ناراحت است و از سویی مشغول سیگار کشیدن نیز هست، بخواهیم این رفتار او را نقد کنیم. در چنین حالی اگر از او انتقاد نماییم، چه بسا حتی از کارمان نیز پشیمان گردیم.
انتخاب مکان مناسب نیز برای اثر گذاری بهتر نقد مهم است؛ کاری که نیازمند نوعی هوشیاری و حسن انتخاب می باشد. در این باره مهمترین نکته آن است که نقدی را که می توان تنها با حضور شخص مورد انتقاد مطرح کرد، بایسته نیست که آنرا با جار و جنجال و در حضور جمع بیان کنیم. البته باید گفت چنین کاری دیگر نقد نیست، بلکه سرکوفت و توهین است. امام علی علیه السلام در این خصوص چنین فرموده: «النصح بین الملأ تقریع؛ اندرزگری در ملأ عام سرکوفت زدن است».(40)


اخلاق نقد

 
  • تشکر
Reactions: Ghazaleh.A

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
۶. تفکیک رفتار از فرد
هنگامی که از کسی انتقاد داریم، معنایش آن است که ما از رفتاری خاص ناخشنودیم و در پی اصلاح آن هستیم.بنابراین نمی توان به طور کلی از فردی به طور مطلق انتقاد داشت و او را یکسره نقد نمود. البته ممکن است گاه از سر خشم و نفرت بگوییم که از وجود فلانی متنفریم، اما این سخنی است از سر خشم که نسبتی با منطق و خرد ندارد. اگر هم در این مسأله تردید داریم، کافی است تا پلیدترین فردی را که می شناسیم، از نظر بگذرانیم و سپس سعی کنیم ببینیم چرا از او متنفریم و همچنین آیا می توان در او اندکی درستی یافت. اغلب نتیجه این درون گری شگفت آور است؛ بدان معنا که در می یابیم حتّی در میان چنین کسانی نیز می توان نقاط قوتی یافت و یا از آنها بهره جست. نقش دشمنان در نشان دادن نقاط ضعف نیز یکی از نمونه های این نقطه قوت بود که پیشتر به آن اشاره کردیم. این همان مسأله نسبی بودن شر است که در فلسفه بدان می پردازند، اما آنچه به این بحث ارتباط می یابد، آن است که متوجه باشیم نقد همه وجود فرد، هم ناممکن است و هم کاری بس نادرست. از این رو، هنگام نقد باید همواره فرد را از معایب او جدا سازیم. ممکن است از کسی انتقادی بسیار داشته باشیم، اما این بدان معناست که من تنها با عیوب این شخص روبه رو هستم نه با خود وی. زمانی گاندی گفته بود که من از جرم متنفرم، نه از مجرم. این سخن گویای تفکیک رفتار از فرد می باشد. گفتنی است که در روایات متعددی نیز این جداسازی صورت گرفته است. برای مثال، در حدیثی از رسول خدا نقل شده که گاه خداوند بنده ای را دوست دارد، اما از عمل او بیزار است.(41)
خداوند متعال در قرآن کریم این مطلب را به پیامبرش آموخت، حق تعالی به رسولش فرمان داد که در برابر نافرمانی دیگران از او، تنها از کارهایشان برائت جوید: «فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِی‌ءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ‌»؛ «اگر بر تو عصیان ورزیدند، بگو من از کارهای شما بیزارم».(42) غزالی درباره این آیه می گوید: «بگوی بیزارم از عمل شما؛ نگفت از شما بیزارم».(43)



اخلاق نقد

 
  • تشکر
Reactions: Ghazaleh.A

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
۷. پرهیز از کلی گویی
در مقام نقد آگاه باشیم که از کلی گویی به خصوص آنجا که با شخص مورد انتقاد ارتباط می یابد، بپرهیزیم؛ زیرا این کار، هم ممکن است دروغ باشد و هم شخص را به حالت تدافعی بکشاند؛ تا جایی که حتّی اصل نقد را نیز منکر شود. اگر با دوستی قراری گذاشته باشیم و او طی سه قرار اخیر به موقع نیامده باشد، اغلب ترجیح می دهیم که خشمگینانه بگوییم: «تو همیشه دیرمی آیی»؛ حال آنکه این سخنن نادرست است و به صرف سه مورد تأخیر نمی توان نتیجه گرفت که کسی همواره دیر سر قرار حاضر می شود. هنگامی که کلی گویی می کنیم، دچار خطایی بزرگ می شویم و آن نادیده گرفتن تلاشها و اقدامات درست شخص مورد انتقاد است. اگر همین دوست مفروض ما طی ده قرار اخیر تنها سه بار تأخیر داشته باشد، با آن جمله کلی، ارزش کار و وقت شناسی او را خدشه دار ساخته ایم. بنابراین درست تر آن است که به جای کلی گویی-که بخش عمده زبان گفتار و گاه نوشتار ما را تشکیل می دهد-از تعبیرات مشخص و دقیقتری استفاده کنیم.برای مثال، چند جمله کلی و اصلاح شده آن را می آوریم تا با کمی درنگ تفاوت آنها در اثرگذاری آشکار شود:
کلی: تو همیشه از من ایرادهای بنی اسرائیلی می گیری.
مشخص: این پنجمین بار است که از جملات کوتاه من ایراد می گیری و آنها را تلگرافی می دانی.
کلی: همیشه خدا اتاقت به هم ریخته است.
مشخص: این دومین روز است که کتابهایت را در قفسه نمی گذاری و میزت را مرتب نمی کنی.
کلی: همه منتقدان آدمهای بی انصافی هستند.
مشخص: آخرین مقاله ام را آقای علوی مورد نقد قرار داد و از نوشته ام هفت ایراد گرفت که فکر می کنم حداکثر یکی از آنها درست باشد و بقیه ایرادها نیز فقط دیدگاه شخصی او را نشان دهد.
کلی: هیچ وقت به دیگران نمی شود اعتماد کرد.
مشخص: دو ماه پیش یکی از دوستانم از من پولی قرض گرفت و قول داد که یک هفته دیگر آن را برگرداند، اما الان دو ماه است که از او خبری ندارم.
در حقیقت، ما چنان به استفاده از تبعیرات کلی؛ مانند همیشه، همه، همه جا، هرگز و ... خو کرده ایم که بدون آنها احساس می کنیم گفته های ما تأثیر لازم را ندارند. اما باید دانست که این کار در دراز مدت موجب فشار زیاد هیجانات و اختلال در اندامهای فکری و احساسی انسان می گردد.


اخلاق نقد

 
  • تشکر
Reactions: Ghazaleh.A

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
۸. تعیین معیارها
هر ناقدی بر اساس معیارهایی دست به نقد می زند. فرد منتقد ذوق و سلیقه خاصی دارد؛ ذوق و سلیقه ای که در داوری و قضاوت او اثر می گذارد. از این رو، ناقدی که اخلاقاً خود را در برابر گفته و نوشته اش مسئول می داند، باید هم برای خود و هم برای مخاطب نقدش دو نکته را روشن سازد: نخست اینکه معیارهای داوری و نقد او چیست؛ و دیگر آنکه در این میان سلیقه تا چه اندازه ای اثرگذار بوده است. ناگفته نماند که توجّه به این دو عنصر، در رفع بسیاری از سوء تفاهمها کمک می کند. فرض کنیم دو نفر یکی از خوانندگان نامور موسیقی اصیل را نقد کنند، اما از دو موضع متفاوت:یکی از آن دو، بنیاد موسیقی سنّتی را قبول دارد و بر اساس معیارهای همان موسیقی، خواننده را مورد نقد قرار داده، نشان می دهد که وی در کجا به این معیارها وفادار بوده و در کجا از آنها عدول کرده و یا در آنها دست به نوآوری زده است. اما دیگری ممکن است اساساً موسیقی سنّتی را قبول نداشته باشد و از موضع نفی و انکار، آن خواننده را نقد کند. بر همین پایه، این دو منتقد معیارهای متفاوتی دارند که باید آنها را پیشاپیش روشن کنند و بر اساس آنها پیش بروند. از سویی بی توجهی به این نکته، هم موجب سردرگمی مخاطب نقد می شود و هم در مواردی ناقد را به آشفتگی فکری می کشاند.
صداقت ایجاب می کند که ناقد در هر موردی که به نقد می پردازد، معیارهای داوری خود را معرفی نماید؛ کاری که زمینه یافتن چارچوب داوری را فراهم می سازد. برای مثال، اگر کسی واژه ای را به غلط معنا کند، ناقد می تواند بگوید که این معنا اشتباه است و سند درستی ادعای من نیز لغت نامه دهخدا است. حال اگر شخص مورد نقد این ادعا را نپذیرفت، درستی یا نارستی سخن ناقد را به سادگی می توان نشان داد. اما اگر ناقدی بر معنای رایج واژه ای خرده گرفت و معیارش را مشخص نکرد، اینجاست که احراز درستی نظر ناقد دشوار می شود. در واقع ناقد بار اثبات ادعای خود را بر دوش دیگران افکنده است؛ کاری که در نهایت به سردرگمی و چه بسا مغالطه می انجامد.
همچنین ناقد باید نشان دهد که چه اندازه متأثر از سلیقه اش بوده است. این کار موجب می شود که هر کس بتواند درباره ناقد داوری بهتری داشته باشد و بسیاری از جنجالها نیز فرو بخوابد. توجّه به این نکته دامنه نقدها را محدود خواهد نمود؛ زیرا بسیاری از نقدهای ما تابع ذوق و برداشت ماست، نه بر اساس معیارهای عینی و ملموس.


اخلاق نقد

 
  • تشکر
Reactions: Ghazaleh.A

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
۹. هدف گذاری
گاه ناقد از شخص مورد انتقاد خرده ای می گیرد، اما نقدش بی آنکه پذیرفته شود، پاسخی تند در پی دارد. از این رو، ناقد برای احقاق حق خود یا نشان دادن درستی ادعایش، مجدداً همان نقد را با شدّت بیشتری و یا با تکرار آن مطرح می سازد، اما باز پاسخی دندان شکن روبه رو می گردد. عاقبت این بازی چندان ادامه می یابد که دیگران با خستگی آن را رها می کنند. پایان چنین کاری، از یک سو به زیان ناقد است؛ زیرا وی بر خلاف انتظارش با پاسخی اغلب نادرست و تدافعی مواجه می گردد که باعث می شود او را به پاسخی مجدد اما تند و زننده وادارد. در نتیجه او از جاده انصاف خارج می شود و انگیزه های انسانی و اخلاقی خود را فراموش کرده، همان راه نادرستی را در پیش می گیرد که معتقد است شخص مورد انتقاد به ناحق در پیش گرفته است. از سوی دیگر این کار به زیان شخص مورد نقد نیز هست؛ چرا که او به جای آنکه درباره خود نقد بیندیشد و حق و باطل آن را بسنجد، در پی اثبات نادرستی نظر ناقد برمی آید و سپس او را با سوء نیت یا بی صلاحیتی و مانند آن متهم می سازد.
برای دوری از چنین دامی، باید ناقد پیشاپیش اهداف خود را از نقد تعیین کند. و مشخص سازد که تا کجا می خواهد پیش رود. وی باید احتمال دهد که شخص مورد نقد در مقابل پاسخ خواهد داد. از این رو لازم است ناقد برای خود روشن سازد که در صورت چنین پیشامدی باز هم می خواهد از نقدش دفاع کند، یا آنکه ترجیح می دهد وارد چنین بازی حق ستیزانه ای نشود.
اگر شخص مورد نقد سخن حق ما را نپذیرفت، ما مجبور نیستیم که برای قبولاندن این سخن حق، از گفتار یا رفتار باطلی استفاده کنیم. فردی را در نظر بگیرید که به دیگری دشنام می دهد. اگر برای جلوگیری از این کار، او را به باد ناسزا بگیریم، ماهیت عمل ما هر دو یکسان است. از این رو، تفاوت انگیزه ها موجب تفاوت عمل ما و نتایج آن نمی گردد.
مختصر آنکه، اگر ناقد در پی اصلاح شخص مورد نقد باشد و برای خود مسؤولیتی اخلاقی قائل است، باید از پیش اهداف خود را مشخص سازد و طی نقد از آنها فراتر نرود. همچنین اگر انگیزه ناقد نیز چندان درست نیست، باز عقل حکم می کند که فرد مورد نقد به این گونه بازیها تن ندهد؛ زیرا گرچه ممکن است کسان زیادی پس از اتمام کار، آنان را تشویق کنند، همان افراد دو طرف نقد را به چشم حقارت خواهند نگریست.


اخلاق نقد

 

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
۱۰. همدلی
ناقد لازم نیست که دیدگاه شخص مورد نقد را بپذیرد، اما باید او را درک کند و از منظر وی به مسائل بنگرد؛ کاری که مستلزم حسن ظن به دیگران و شرح صدر است. ناقد نباید مانند پروپیکوس-این شخصیت افسانه ای یونان-عمل کند: پروپیکوس میهمانان خود را بر تختی جای می داد و اگر کوتاه تر از تـ*ـخت بودند، آنان را آن قدر می کشید تا به اندازه تـ*ـخت شوند، واگر هم بلندتر بودند، مقداری از پایشان را می برید. متأسفانه پاره ای از کسان معیاری دارند که بر اساس آن همگان را می سنجند.
همان طور که معرفت مراتبی دارد، صاحبان معرفت نیز چنینند. آورده اند که امام صادق علیه السلام در برابر کسانی که از همه انتظاری یکسان داشتند، ایمان را ده درجه دانسته، آن را به پله های ده گانه یک نردبان تشبیه می کنند و سپس بر لزوم توجه به افراد و مراعات حال آنها نیز تأکید می نماید.(44) این سخنان ناظر بر مسأله ایمان است، اما نشان دهنده مراتب گوناگون افراد نیز هست. باز امام صادق علیه السلام این حقیقت را چنین بیان می دارد:«لَو عَلِمَ الناسُ کَیْفَ خَلقَ اللهُ تَبارکَ وَ تَعالیَ هَذَا الخَلْقَ لَمْ یَلُم احَدٌ اَحَداً؛ اگر مردم می دانستند که خداوند تبارک و تعالی این مردم را چگونه آفرید، هیچ کس دیگری را ملامت نمی کرد».(45)
توجه به این نکته، ناقد را به همدلی با شخص مورد نقد می کشاند و در او صفتی پدید می آورد که معصومان از آن به رفق یا نرمی و ملایمت نام برده اند. رفق به معنای دست کشیدن از اصول خود و تسلیم دیگری شدن و یا بی توجهی نسبت به معیارهای ارزشی نیست، بلکه به معنای آگاهی درست از به کار بردن آنهاست. ناقدی که ظرفیت درک علل رفتارهای مردم را داشته باشد، برای نقد رفتارشان همدلانه عمل می کند و خواسته های خود را هنرمندانه بیان می دارد. ناقد یک دوست است و از همین رو باید دوستانه رفتار کند: «باید همچو جراح قابل [بدن را] شکافت، اما رگ حسّاس را نبرید تا حیات دوستی باقی بماند».(46) به تعبیر دیگر لازمه «درستگویی» «درشتگویی»نیست.(47)
نکات ده گانه یاد شده در حقیقت به دو اصل باز می گردد: یکی پاکی ضمیر ناقد، و دیگری استفاده از شیوه های مناسب. به تعبیر دیگر، ناقد نخست باید به لحاظ اخلاقی صلاحیت نقد را به دست آورد، و دوم آنکه با روح انسانی و ظرایف آن آشنا گردد تا بتواند نقدش را مؤثر سازد. کسی که هنوز با خودش در تعارض است؛ کسی که ظرفیت افراد و حساسیتهای آنها را نمی شناسد، و کسی که نقد را مانند هر هنری نیازمند آموزش و مهارت یابی نمی داند، ناقد خوبی نیست. نقد در دست چنین کسانی یا به حربه ای برنده برای از پای افکندن خصم و عقده گشایی تبدیل می شود و یا به ابزاری بی خاصیت.
باری، بی توجهی به اصول اخلاقی نقد و وجود کلیشه های رایج در این مورد، موجب تحریف مفهوم نقد می گردد؛ تا جایی که این گونه نقدها در دو سر افراط و تفریط قرار می گیرد؛ بدان معنا که درجهت افراط وسیله ای کوبنده خواهد بود برای حذف رقیب، و در جهت تفریط ابزار مجامله و ذره پروری و مداحی یا امری تشریفاتی خواهد بود برای تجلیل از حبیب. آیت الله خامنه ای در پاسخ به جمعی از دانش آموختگان حوزه علمیه، بر این نکته چنین انگشت نهاد:«نباید از آزادی ترسید و از مناظره گریخت و نقد و انتقاد را به کالای قاچاق یا امری تشریفاتی تبدیل کرد».(48)
با همین تمهیداتی که ممکن است ناقد به عمل آورد، باز چه بسا افراد نقد را تلخ بیابند. این تلخی دیگر ارتباطی با ناقد ندارد؛ طعم حق تلخ، اما این تلخی سودمند است: «إنّ الحق ثقیل مری و إنّ الباطل خفیف وبیء؛ حق سنگین اما گوارا، و باطل سبک است، لیکن در کام چون سنگ خارا».(49)
بنابراین باید خود را به این تلخی عادت و آن را بر گوارایی باطل ترجیح داد:
حقیقت به ناچار تلخ است و از این تلخی، زهر کشنده بیزاری و دشمنی به بار می آید. اما خوش گویی و حقیقت پوشی از آن شومتر است؛ زیرا بر خطای دوست لبخند زدن، او را در سراشیبی پرتگاه دیدن و دست یاری دراز نکردن است.(50)(51)


اخلاق نقد

 

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
پی نوشت ها :

1. داستان زیر از دوران فئودالیته ژاپن، یکی از این نمونه ها را نشان می دهد:
روزی شخصی یک آگهی دیاری در جلو قصر «هوری هیدماسا» نصب کرده و در آن همه کوتاهی های دولت را برای اطلاع همگان برشمرده بود. پایه وران قصر نشستی برپا داشتند تا این گستاخی را بررسی کنند، و سرانجام آگهی را به هیدماسا نشان دادند و به وی چنین گفتند: «ما باید بی درنگ این شخص گستاخ را دستگیر و اعدام کنیم».
هوری هیدماسا آنچه در آن آگهی دیواری نوشته شده بود، به دقت بررسی کرد. سپس در میان شگفتی حاضران... آگهی دیواری را با احترام بالای سر خود نگه داشت و گفت:‌«هیچ کس تاکنون چنین اندرزی به من نداده است. من این آگهی دیواری را... در میان گنجهای خانوادگی خود نگهداری خواهم کرد»... سپس هر یک از شکایتها را که نام برده شده بود، به دقت بررسی کرد و بر آن شد تا بر آن پایه، به اصلاح دولت بپردازد.
(ماتسوشیتا، کونوسوکه، مشت آهنین در دستکش مخملی و 101 ویژگی دیگر مدیریت و رهبری، ترجمه محمدعلی طوسی، (تهران، سخن، 1377)، ص 35).
2. classics of philosopy,Louis p.pojman,oxford university press,1998,p.1015
3. فلسفه اجتماعی [منتخبات آثار فلسفه] رساله اپیکتتوس، ترجمه هوشنگ آذری، ص 179-180.
4. کلیات اشعار فارسی مولانا اقبال لاهوری، به کوشش احمد سروش، ص 37.
5. همان، ص 38.
6. اقبال لاهوری، محمد، نوای شاعر فردا یا اسرار خودی و رموز بی خودی، ص 52.
7. پاریخ، جاگدیش، روان شناسی مدیرموفق، ص 187.
8. کولاکوفسکی، لشک، درسهایی کوچک در باب مقولاتی بزرگ، دفتر سوم، ص 75.
9. انجیل متی، باب 7، بند 1.
10. The Art of Happiness,Rustam S.Davar,New Delhi,UBSPD Ltd,1994,p.201.
11. مثنوی، ج2، ص 46.
12. مستدرک الوسائل، ج2، ص 378.
13. در این باره رک: نهج البلاغه، خطبه 140.
14. برای مثال، رک: صف (61): 2-3.
15. نهج البلاغه، حکمت 253.
16. کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج8، ص 243.
17. قیامت (75): 14-15.
18. درسهایی کوچک در باب ولاتی بزرگ، دفتر سوم، ص 45.
19. نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، حکمت 26.
20. زرین کوب، عبدالحسین، نقد ادبی، ص 301.
21. اسلامی ندوشن، محمدعلی، جام جهان بین، ص 287.
22. زرین کوب، عبدالحسین، نقد ادبی، ص 678.
23. نهج البلاغه، حکمت 148.
24. مثنوی، ج2، ص 44.
25. برای بحث بیشتر درباره روایات مربوط به این مطلب رک به: اسفندیاری، محمد، همه ما برادریم، ص 104-117.
26. این قوت بیشتر بدان دلیل است که زبان نوشتار به صورت مکتوب درآمده و از این رو می توان بارها به آن رجوع کرد. به همین دلیل بیهقی به صاحبان قلم چنین توصیه می کند:«و احتیاط باید کردن نویسندگان را در هرچه نویسند که ازگفتار باز توان ایستاد و از نبشتن بازنتوان ایستاد و نوشتن باز نتوان گردانید».(تاریخ بیهقی، ص 912).
27. مقالات شمس، ص 152.
28. براهنی، رضا، طلا در مس: در شعر و شاعری، ج2، ص 1279-1280.
29. بولتون، رابرت، روان شناسی روابط انسانی، ص 212.
30. حجرات(49): 11.
31. خرمشاهی، بهاء الدین، آیین نقد کتاب، ص 12.
32. فرهنگنامه ادبی فارسی، ج2، ص 439.
33. denotative language.
34. connotative language
35. درباره تفاوتهای سبکی این دو نوع زبان رک:
The scott,Foresman Handbook for writers,Maxine Hairston,New york,Longman,1999,p.206.
36. Ibid,p.210.
37. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، ج2، ص 1104.
38. گلمن، دانیل، هوش هیجانی: توانایی محبت کردن و محبت دیدن، ص 209.
39. شهیدی، شهریار، و مصطفی حمدیه، اصول و مبانی بهداشت روانی، ص 1.
40. شرح نهج البلاغه، ج20، ص 341.
41. بحارالانوار، ج29، ص 601.
42. شعراء(26): 216.
43. غزالی، ابوحامد امام محمد، کیمیای سعادت، ج1، ص 410.
44. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج16، ص 162.
45. همان، ص 161.
46. عیش پیری و راز دوستی، ص 100-101.
47. همه ما برادریم، ص 43.
48. پگاه، شماره 88، 1381/11/26، ص 5.
49. نهج البلاغه، ترجمه شهیدی، حکمت 376، ص 429.
50. عیش پیری و راز دوستی، ص 101.
51. سیّد حسن اسلامی، اخلاق نقد (چاپ اوّل: قم، دفتر نشر معارف، 1383).
*منبع: راسخون


اخلاق نقد

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا