خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
*بخشی از کتاب اخلاق نقد نوشته‌ی سید حسن اسلامی
هیچ دستورالعملی وجود ندارد تا مؤثر بودن نقدی را تضمین کند. هر نقدی به طور طبیعی هیجانات منفی شخص مورد انتقاد را برانگیخته، او را به واکنش وا میدارد. غریزه حب ذات در انسان چنان نیرومند، و متنوع است که آدمی همواره آماده واکنش می باشد؛ واکنشی که در شکلهای گوناگونی از جمله پاسخ به نقد روی می دهد. شاید تجربه ای از این دست داشته باشیم که صادقانه و با رعایت اصول گفتگو، عیب یکی از دوستان را به او گفته باشیم، اما با این همه، واکنش دوستمان چنان غیرمنتظره و ناخوشایند بوده که ما را از این کار پشیمان ساخته است.
اگر ما افراد را بر اساس ظرفیت نقدپذیریشان دسته بندی کنیم، می توانیم در دسته ای کسانی را قرار دهیم که هرگونه نقدی را تحمل می کنند. اینان خود را چنان پرورانده اند و بر عواطف خود مسلط شده اند که هیچ نقدی آنان را نمی لرزاند؛ تا بدانجا که حتی از هر نقدی نیز بهترین استفاده را می کنند.(1) در دسته ای دیگر نیز می توانیم کسانی را بگذاریم که هیچ نقدی-حتی درست ترین و بدیهی ترین آنها-را برنمی تابند و آماده اند تا با تهمت زدنهای گوناگون به ناقدان خود، از قبول نقد خودداری کنند. اما باید دانست این دو گروه درصد کمی از افراد را شامل می شوند؛ بدان معنا که هم نقدپذیران دلیر اندکند و هم نقدستیزان و نقدگریزان. در میان این دو گروه، کسانی هستند که اگر پاره ای از اصول اخلاقی را رعایت کنیم، آنها نیز به احتمال زیاد نقدپذیر خواهند شد؛ کسانی که در واقع بخش عمده ای از جامعه را تشکیل می دهند.
گفتنی است که همین مسأله درباره قوانین رانندگی نیز صادق است، غالب رانندگان را کسانی تشکیل می دهند که اگر ببینند دیگران مقررات را رعایت می کنند، خود نیز به آنها احترام خواهند گذاشت. بدین ترتیب، گرچه هرگز نمی توان کاملاً مطمئن بود که شخص مقرراتی دچار سانحه ای نخواهد شد، می توان با احتمال بسیار پیش بینی درستی کرد که رعایت قوانین از سوی هر کس امکان تصادف را به نقطه صفر نزدیک سازد، اگرچه هرگز صفر نخواهد شد. نقد نیز این چنین است؛ بدان سان که می توان با رعایت اصولی خاص احتمال بسیار داد که سخن ناقد مورد قبول شخص مورد نقد قرار گیرد.
در حقیقت،در این فصل در پی آنیم تا به تکلیف اخلاقی ناقد نگاهی بیفکنیم. طی فصول گذشته، از منظر شخص مورد نقد مسائل گوناگونی را مطرح ساختیم و در پایان نتیجه گرفتیم که هر نقدی با هر انگیزه و به هر نحوی می تواند برای شخص مورد انتقاد سودمند باشد؛ بدان گونه که به او کمک میکند تا به درک روشنتری از خویش برسد. اما در این فصل روی سخن ما با ناقد است. اگرچه هر نقدی می تواند به سود دیگران تمام شود، آیا در این میان ناقد نیز تکلیفی اخلاقی نخواهد داشت؟ آیا نتیجه بخشی هرگونه نقدی می تواند توجیه گر نیّت پلید و عمل غیراخلاقی ناقد باشد؟ بی گمان چنین نیست. ناقد نیز اخلاقاً مکلف است نخست بکوشد تا از چارچوب فضیلت اخلاقی خارج نشود، و از سوی دیگر نقد خود را به گونه ای مطرح سازد که مؤثر واقع گردد و دیگران نیز از آن بهره مند شوند.
در اینجا باید گفت مقصودمان از نقد مؤثر نوع خاصی از نقد نیست تا باز در دام تقسیم بندیهای دو گانه ای بیفتیم. از این رو، بی آنکه به چنین بخش بندیهایی تن دهیم، نقد را از دو منظر مؤثر بودن و نامؤثربودن بررسی می کنیم: هر نقدی گرچه ناخوشایند، زننده، بی ادبانه، دردناک و سهمگین باشد، اگر مورد قبول شخص مورد انتقاد قرار گیرد، مؤثر خواهد بود، واز این سو نیز نقدی گرچه دوستانه، مؤدبانه و محبت آمیز باشد، اگر طرف نقد را برَماند و به واکنش وادارد، نامؤثر است. در اینجا شخصی که مورد نقد قرار گرفته، مشخص می کند که چه نقدی مؤثر است؛ به این معنا که تلقی، نوع تربیت و نگاه او به نقد است که آن را مؤثر یا غیرمؤثر می سازد. کسی که به پیروی از امام صادق علیه السلام بهترین دوست را کسی بداند که عیبهایش را به او می گوید، هر نقدی را مؤثر خواهد یافت. همچنین کسی که به مانند نیچه ادعا کند: «هر آنچه مرا نکشد، قویترم می سازد»، (2) هر نقدی را مؤثر خواهد دانست و آن را راغبانه خواهد شنید.


اخلاق نقد

 
  • تشکر
  • پوکر
  • قهقهه
Reactions: حنانه سادات میرباقری، ~HadeS~، Ghazaleh.A و 2 نفر دیگر

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
نکته دیگر آنکه: هیچ معیاری عینی برای تقسیم نقد به سازنده، مؤثر، دوستانه و مانند آن وجود ندارد و تلاش در این راه نیز تاکنون به نتیجه ای مقبول نرسیده است. اما باید دانست آنچه نقد را مؤثر یا غیرمؤثر می کند، تفسیر و برداشت شخص مورد انتقاد است؛ برداشتی که برآیندی از تربیت، آموزش و نگاه کلی فرد به زندگی و هستی است. بر همین اساس، برای اینکه نقدی مؤثر باشد، باید نخست شخص مورد نقد به گونه ای تربیت یافته باشد که آن را به دیده قبول بنگرد.
اپیکتتوس، فیلسوف رواقی مسلک، نزدیک به دو هزار سال پیش این حقیقت را چنین بیان می کند:
آنچه آدمیان را مشوش می دارد، وقایع نیست، بلکه استنباط آنان از وقایع است؛ من جمله مردن هراس انگیز نیست، وگر نه سقراط آن را چنین می یافت؛ نه، آنچه مرگ را هراس انگیز می کند، تنها قضاوت آدمیان است درباره مردن. از این رو، اگر به مانعی برخوردیم؛ اگر آزرده شدیم یا پریشان خاطر گشتیم، باید که هرگز لـ*ـب به سرزنش دیگران نگشاییم، بلکه خود را-یعنی استنباط خود را-مقصر بدانیم.(3)
هیچ انتقادی به خودی خود، نه سازنده است و نه ویرانگر. به دیگر سخن، هر انتقادی می تواند سازنده و یا ویرانگر باشد که البته این به درک و تفسیر و برداشت ما از انتقاد بستگی دارد. انتقاد همچون حوادث طبیعی و معایب زندگی است که می تواند عامل رشد آدمی یا تباهی او شود. اگر رنجها و سختیها را زمینه پالایش وجودی و باعث کمال خویش بدانیم، در آن صورت به هنگام مواجهه با مرارتها به گونه ای برخورد می کنیم که عملاً مایه رشد ما می گردد. اما اگر تلخی ها را عامل بدبختی بشماریم، پایان کار به گونه ای دیگر خواهد بود. برای نمونه، مجموعه حوادثی که برای حضرت یوسف روی داد، می توانست هر انسان بدبین و خودمحوری را به شکست وادارد، اما یوسف آنها را باعث رشد خود دانست و چنین نیز شد. به حقیقت، این خود شخص است که با توجه به سعه وجودی خویش نقد را سازنده و مؤثر یا جز آن می شمارد. به گفته متفکر و شاعر پاکستانی، اقبال لاهوری:
سنگ چون بر خود گمان شیشه کرد
شیشه گردید و شکستن پیشه کرد
ناتوان خود را اگر رهرو شمرد
نقد جان خویش با رهزن سپرد(4)
اگر خود را موجودی شکست پذیر بدانیم، همین گونه خواهیم بود، اما اگر خود را شکست ناپذیر بپنداریم، تا جایی پیش می رویم که برای رشد کشتزار وجودی خود، دشمنان خویش و نقد های آنان را باران رحمت خداوند خواهیم دانست:
با عزیزان سر گران بودن چرا؟
شکوه سنج دشمنان بودن چرا؟
راست می گویم عدو هم یار تُست
هستی او رونق بازار تُست
هر که دانای مقامات خودی است
فضل حق داند اگر دشمن قوی است
کشت انسان را عدو باشد سحاب
ممکناتش را برانگیزد ز خواب(5)
بر این اساس می توان گفت:«دشمن هرچه نیرومندتر باشد، بیشتر سبب می شود که امکانات انسان فعلیت پیدا کند و نیروهای نهفته آشکار گردد. پس دشمن بزرگ از تفضلات الهی است».(6)


اخلاق نقد

 
  • تشکر
  • پوکر
  • قهقهه
Reactions: حنانه سادات میرباقری، ~HadeS~، Ghazaleh.A و 2 نفر دیگر

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
بنابراین هر نوع تقسیمی از نقد، بیش از آنکه بیانگر ماهیت نقد باشد، گویای نگرش شخص مورد نقد و آینه وجودی اوست. از این رو، پیش از هر کوششی برای اصلاح نقد، باید خود را به گونه ای بپرورانیم که نقد را بخشی از رحمت الهی بدانیم. بر این اساس، شایسته ترین کار آن است که نظرگاه خود را درباره نقد اصلاح کنیم و در این راه از کوششهای نافرجام دست بشوییم.
جاگدیش پاریخ، نویسنده دو فرهنگه هندی، مثال جالبی در این زمینه دارد که مؤید این نظرگاه است:
هنگامی که سنگی به پنجره ای شیشه ای پرتاب می شود و شیشه می شکند، علت شکستگی چیست؟ پاسخ آشکار و بی اختیار به چنین پرسشی «پرتاب سنگ» خواهد بود. این پاسخ، تنها تا اندازه ای درست است. همچنین می توانید بگویید که علت اصلی، شکنندگی یا نقص شیشه بوده است؛ اگر شیشه محکم یا نشکن (حتی ضد گلوله) بود، نمی شکست. سنگهای زیادی به سوی ما به عنوان مدیر پرتاب می شود. شما ممکن است با کنترل دنیای بیرون، هر آنچه می توانید برای جلوگیری یا به حداقل رساندن این حالت انجام دهید. مع هذا مساعی شما به شدّت محدود خواهند شد. شما امکان و فرصت مناسب بیشتری برای تقویت «شیشه» خود (خویشتنتان) و کاهش آسیب پذیری آن در برابر شکستگی دارید... آنچه واقعاً مورد نیاز است، نیرومند ساختن خویشتن شماست.(7)
کسانی که به این باور رسیده باشند که باید علت همه چیز را در درون خود جستجو کنند، بسیار کمند. غالب مردم تابع کلیشه هایی خاصی هستند که بر اساس آن، سخنان حق را تنها با شرط و شروط می پذیرند و با اندک تلخی نیز می رنجند. بیشتر مردم بیش از آنکه دشمن را عامل رشد خود بدانند، همه بدبختیها، کوتاهی ها، درجا زدنها و تنبلی های خود را به دیگران منسوب می کنند. از همین رو گفته اند: «دشمن از دیدگاه روان شناسانه، اختراعی مفید و همسو با غریزه صیانت نفس است».(8)
رسیدن به چنان آرمان بلندی که مولانا یا اقبال از آن دم می زنند، زمان و آموزش بسیار می خواهد. حال آنکه غالب مردم نمی توانند این گونه با نقد برخورد کنند، باید این داروی تلخ را چنان با شهد درآمیزیم که خوردن آن تحمل پذیر گردد تا از تلخی آن بکاهیم و هم فرد را به خوردن آن ترغیب نماییم. مقصود از نقد مؤثر نیز آن است که شیوه ای را به کار بندیم تا از یک سو احتمال اثرگذاری نقد بیشتر گردد، و از دیگر سو کمتر در شخص مورد انتقاد واکنشی نسبت به ناقد ایجاد شود. به این معنا می توان به جای نقد مؤثر، از نقد هنرمندانه یا اخلاق نقد نیز سخن گفت.
بر این بنیاد، هنگامی که می گوییم نقد باید هنرمندانه باشد، مقصود آن نیست که به نوع خاصی از نقد اشاره می کنیم، بلکه به آن معناست که بیشتر به نحوه بیان آن اشاره می کنیم. این بدان مفهوم است که اگر ازاین شیوه ها استفاده کنیم، احتمال قبول نقد از سوی مخاطب بیشتر می شود. البته باید گفت ظاهراً کاری دشوار در پیش روی داریم؛ زیرا هر کس خلق و خویی دارد و در نتیجه به گونه ای خاص نقد را می پذیرد. بنابر این باید به تعداد افراد، اصولی را در اختیار داشته باشیم و بر مبنای آن نیز با هر کس به گونه ای رفتار کنیم. در واقع این کار چندان هم دشوار نیست؛ چه آنکه نیازهای اساسی همه آدمیان مشخص و محدود است. برای مثال، همه مردم نیازمند احترام از سوی دیگرانند. حتی گروه های کجرو که با ارزشها و هنجارهای جامعه می ستیزند نیز دارای این احساسند؛ چنانکه اگر به فرض هم برای احترام مردم عادی ارزشی قائل نباشند، باز نیازمند به آنند که اعضای گروه خود یا کجروهای دیگر به آنان احترام بگذارند. بنابراین توجه به اصولی چند و رعایت آنها موجب مقبولیت بیشتر نقد ما از سوی دیگران می شود.
پیش از آنکه بدین اصول بپردازیم، باید یادآور شویم که اگر در اینجا از پیراستن نیت سخن رفته است، توصیه ای کلی به ناقد، نه گونه ای ذهن خوانی بیمار گونه. بنابراین آگاه باشیم که شخص مورد نقد از این اصول برای گریز از نقد سود نجوید و به بهانه مسائل اخلاقی، دست خود را به عملی غیراخلاقی نیالاید.
مهمترین اصول اخلاقی مورد نیاز ناقد برای مؤثربودن نقد عبارت است از:
1. پرهیز از نقد؛ 2. خود را مقدم داشتن؛ 3. مهارانگیزه ها؛ 4. استفاده از زبان مناسب؛ 5. انتخاب زمان و مکان مناسب؛ 6. تفکیک رفتار از فرد؛ 7. پرهیز از کلی گویی؛ 8. تعیین معیارها؛ 9. هدف گذاری؛ 10. همدلی.



اخلاق نقد

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • پوکر
Reactions: حنانه سادات میرباقری، ~HadeS~، Ghazaleh.A و یک کاربر دیگر

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
1. پرهیز از نقد

شاید عجیب به نظر آید در کتابی که به اخلاق نقد می پردازد، نخستین توصیه اخلاقی به ناقد پرهیز از نقد باشد. با این همه، به نظر می رسد چنین توصیه ای به جا باشد؛ توصیه ای که دو جنبه دارد: یکی جنبه روان شناختی و دیگری جنبه اخلاقی.
جنبه روان شناختی مسأله آن است که از سویی عادت کرده ایم به نقد این و آن بپردازیم و بخش قضاوتگر ما بسیار فعال باشد، و از سوی دیگر مردم نیز غالباً از نقد خوششان نمی آید و از آن گریزانند. این مسأله موجب می شود در موارد بسیاری، نقد ما نه بر اساس معیارهای ارزشی، بلکه عمدتاً بر مبنای خوشآمد و بدآمد ما باشد. این گونه نقدها که فاقد ارزش اخلاقی است، منبعث از عادت نقادی ما از دیگران می باشد، واز این سو واکنش دیگران نیز برآمده از عواطف و احساساتشان است؛ نقدی پی در پی و بی اساس که همچنان نیز ادامه خواهد یافت. در حقیقت، از همین روست که حضرت مسیح به یاران خود فرمود: «انتقاد نکنید تا از شما انتقاد نشود».(9)
تمایل شدید ما به نقد این و آن، گاه اساس سعادت و رضایت مندی ما را از هم می پاشاند. بر این اساس است که نقد دیگران یکی از عوامل ناآرامی فرد و آشفتگی درونی او قلمداد می شده است.(10) واقعیت این است که اگر به آن اندازه که به نقد این و آن می پردازیم، به نقد خودمان می پرداختیم، از نظر اخلاقی جایگاهی بس نیکو داشتیم. اگر ما در واقع دلسوز دیگران نیز باشیم، باز نخستین تکلیف ما اصلاح خودمان است، نه دیگران. کسی می تواند مدعی اصلاح دیگری گردد که از خود فارغ شده باشد، اما از آنجا که عیبهای انسان بی پایان است و عمر او محدود، شاید هرگز چنین فرصتی را به دست نیاورد:
هر کسی که عیب خود دیدی ز پیش
کی بُدی فارغ وی از اصلاح خویش؟
غافلند این خلق از خود ای پدر!
لاجرم گویند عیب همدگر (11)
در این باره پیشوایان ما نوید سعادت را به کسانی داده اند که چنان در پی رفع عیبهای خویشند که از عیبهای دیگران بی خبرند. رسول خدا در این خصوص می فرماید: «طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب غیره؛ خوشا به حال آنکه عیبش فرصت پرداختن به عیبهای دیگران را از او بگیرد»(12). اگر هم کسی خود را بی عیب بداند-و چنین نیز باشد-به شکرانه آن بهتر است از نقد این و آن دست بکشد و به گفته امیرمؤمنان این نعمت را مانع نقد بشمارد و سخنان آن حضرت را راهنمای زندگی خود قرار دهد.(13)
البته باید دانست که این سخن با مسؤولیت اجتماعی هر کس و نقش هدایتگرانه او در قبال دیگران ناسازگار نیست. مسأله این است که ما اغلب از دیده کُنده درخت در چشم خودمان ناتوانیم، اما خرده کاهی را در چشم دیگران می بینیم. در حقیقت، این توصیه برای آن است که به بهانه توجّه به دیگران، از خود غافل نگردیم.
با این همه، ظاهراً نمی توان به انتقاد نپرداخت. توصیه به پرهیز از نقد نیز بیش از آنکه توصیه ای برای کنار گذاشتن هرگونه نقد باشد، کوششی است برای خودآگاهی بیشتر. هنگامی که بدانیم ناخواسته به نقد این و آن گرایش داریم و سپس این حالت را به ساحت آگاهی خود برسانیم، نسبت به نقد خویش دقت بسیاری خواهیم کرد؛ کاری که در نهایت به کاسته شدن کمیت نقد و بهبود کیفیت آن می انجامد. این توصیه، هم مسؤولیت اخلاقی ناقد را به او یادآور می شود، هم ارزش نقد او را بالا می برد و هم از سویی میزان اثرگذاری آن را افزایش می دهد.


اخلاق نقد

 
  • تشکر
Reactions: حنانه سادات میرباقری، Ghazaleh.A و ~HadeS~

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
۲. خود را مقدم داشتن

در حقیقت این توصیه ادامه توصیه پیشین است. اگر من در پیشه مترجمی، ترجمه آزاد را بر ترجمه وفادار به متن ترجیح می دهم،نباید بر مترجمی که مانند من عمل می کند، خرده بگیرم. فراموش نشود که حق دارم اشکالات ترجمه ای را برشمارم، اما اخلاقاً صلاحیت آن را ندارم. غالب واکنشها در برابر نقد، بدین سبب است که ناقد بر عیبی انگشت نهاده که در خودش نیز هست. همان طور که پیشتر گفتیم، این پاسخ نه اخلاقاً درست است و نه منطقاً قانع کننده. اما در اینجا روی سخن با ناقد به عنوان یک انسان است. اگر ناقد در پی تغییر رفتار شخص مورد نقد است، باید اطمینان حاصل کند که آن عیب مورد نظر در خودش نیست، نه مانند پزشکی که خود سیگاری است، اما در مضرات سیگار داد سخن سر می دهد. از این روست که خداوند متعال بر این نکته بارها تأکید نموده و از دعوتگران حق خواسته است که خود حق گرا باشند و گفته و کردارشان نیز منطبق بر هم باشد.(14)
بنابراین دومین نکته در خصوص اثرگذاری نقد آن است که ناقد خود نخست عیبی را که می خواهد بازگوید، از خود دور ساخته باشد. امام علی علیه السلام در این باره می گوید:‌ «اکبر العیب أن تعیب ما فیک مثله؛ بزرگترین عیب آن است که چیزی را عیب بدانی که مانندش در تو وجود دارد»(15) د راین خصوص امام صادق علیه السلام نیز بسیار نیکو گفته است:«أنفع ألاشیاء للمرء سبقه الناس الی عیب نفسه؛ سودمند ترین چیز برای انسان آن است که به عیب خویش، بر مردم پیشی گیرد».(16)


اخلاق نقد

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: حنانه سادات میرباقری، ~HadeS~ و Ghazaleh.A

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
3. مهار انگیزه ها

یکی از اتهاماتی که معمولاً متوجه هر ناقدی می گردد، سوء نیت اوست. گفتیم که برای شخص مورد نقد دست یابی به انگیزه های نهان ناقد ممکن نیست و اگر هم ممکن باشد، سودمند نخواهد بود. هر چند گاه ناقد نیز از ژرفای انگیزه های خود باخبر نیست، با کمی خودکاوی و صداقت، آنچه وی را به نقد دیگران برانگیخته، خواهد شناخت. به گفته قرآن کریم: «بَلِ الْإِنْسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِیرَةٌ وَ لَوْ أَلْقَى مَعَاذِیرَهُ‌»؛ «بلکه آدمی خویشتن خویش را نیک می شناسد، هرچند به زبان عذرها آورد»(17).
بنابراین صالحترین فرد برای ارزیابی انگیزه های نقد، خود ناقد است. از این رو، هر کس باید به هنگام نقد دیگران بکوشد تا انگیزه های خود را بازشناخته، آنها را کنترل نماید. مثلاً فرض کنیم دوست من مقاله زیبایی می نویسد و آن را به چاپ می رساند. من نیز حق دارم آن را نقد کنم و کسی هم نمی تواند به ذهن خوانی من بپردازد و مرا به داشتن انگیزه های ناسالم متهم نماید. اما چه بسا خودم در نهان احاس کنم که انگیزه نادرستی-مانند حسادت-مرا به این کار واداشته است. اگر چنین باشد، دوست من باز هم می تواند از نقد من بهره مند شود، اما به یقین این من هستم که زیانکارم.
نباید بر این باور بود که اگر کسی از سر حسد به نقد این و آن پرداخت و بر آنها خرده گرفت، کسی متوجه انگیزه اش نمی گردد، بلکه باید بدانیم: «به محض اینکه از سر حسادت دست به عملی بزنیم، دیگر قادر به مخفی کردن غَلیان درونی مان نیستیم و ناظران به وضوح متوجه حقارت اخلاقی ما خواهند شد».(18)
البته گفتنی است به جز حسادت، مواردی چون جاه طلبی، فضل فروشی و مانند آن نیز از سوی ناظران-دیر یا زود-آشکار خواهد شد. امام علی علیه السلام این واقعیت را به درستی بیان می دارد: «ما أضمر أحد شیئاً إلا ظهر فی فلتات لسانه و صفحات وجهه؛ هیچ کس چیزی را در دل نهان نکرد، جز که در سخنان بی اندیشه اش آشکار گشت و در صفحه رخسارش پدیدار».(19)
در تاریخ کسان بسیاری بوده اند که با انگیزه هایی نادرست دست خود را به نقادی دیگران آلوده اند، اما با افراط ورزیهای خود، بدون بهره چندانی به سزای خود رسیده اند. برای مثال، در تاریخ ادبیات یونان از ناقدی به نام زوئیلوس نام می برند که ناجوانمردانه به نقد اشعار هومر، شاعر بزرگ باستانی یونان می پرداخت و در این راه هیچ پروایی نداشت. این بی محابایی در نقد و در نظر نگرفتن اصول و ضوابط مقبول در نقد ادبی، پیامد شومی برای او در پی داشت.
استاد زرین کوب در این باره می گوید:
انتقادهایی که زوئیلوس بر هومر وارد می کرد، چنان سخت و تند و زننده بود که موجب نفرت و انزجار عامه گشت؛ سخنانش را چون تازیانه و صاعقه ای که برسر هومر فرود آید، تلقی کردند و او را تازیانه هومر لقب دادند.(20)
سرانجام این انزجار عمومی باعث مرگ او شد. به روایتی بطلمیوس فیلادلف به همین جرم او را به قتل رساند، اما در روایتی دیگر، او خود را از بیم نفرت مردم به دریا افکند و کشته شد.
هر کس به میزانی که در چنگ انگیزه های ناسالم خویش است و بر اساس آنها عمل می کند، به همان میزان در درازمدت نفرت ناظران را برخواهد انگیخت و عاقبتْ خود را مهجور خواهد ساخت.
چکیده سخن آنکه، ناقد نیز با همه ضعفها و قوتهایش انسان است. از این رو نمی توان از او انتظار داشت یکسره انگیزه هایش را کنار بگذارد و یا آنها را انکار کند، اما: «با توجه به همه این ملاحظات، حداقل جوانمردی و انصاف باید از نظر دور داشته نشود، که اگر بشود، ما با یک دغل و یک ناقد قلب سر و کار خواهیم داشت».(21)


اخلاق نقد

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: حنانه سادات میرباقری و Ghazaleh.A

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
4. استفاده از زبان مناسب

یکی از نکته هایی که غالب افراد مورد نقد بر آن انگشت می نهند-و پیشتر بدان اندکی پرداختیم-این است که منتقد جانب ادب را رعایت نکرده باشد. همان طور که اگر قطعه جواهری کثیف شده باشد، انسان آن را برمی دارد و از آلودگی پاک می کند، باید بتواند با نقد نیز چنین کند. اما این سخن به این معنا نیست که ناقد اخلاقاً آزاد است و هرگونه بخواهد سخن بگوید؛ چه آنکه عرصه نقد، عرصه بدگویی نیست. اگر مقصود از نقد رفتار یا گفتار کسی اصلاح او باشد، هرگز گفتار زننده تأثیر مثبتی نخواهد داشت.
نقد به خودی خود گزنده و درد آور است. از این رو، اگر ناقد در پی اثرگذاری است، باید از این گزندگی بکاهد و یا دست کم بر زخمی که ناشی از نقد است، نمک دشنام نپاشد. در موارد بسیاری، شخص مورد نقد با این ادعا که ناقد جانب ادب را رعایت نکرده، به خطا می رود؛ حال آنکه ناقد هرگز چنین نکرده است. اما همین تأکید بیانگر نکته ای روانی است و آن اینکه شخص مورد انتقاد، واژه ها و کلمات به کار رفته در گفتار یا نوشتار را به بدترین گونه تفسیر می کند؛ به آن سان که از واژه های مبهم یا کنایی، زشت ترین معانی را در می یابد. کم هستند کسانی که از برداشت و تفسیر نیک برخوردارند؛ بدان مفهوم که ما اغلب با کسانی رو به رو هستیم که در این مقام عمدهً منفی ترین معنا را-هرچند بعید باشد-استنباط می کنند. برای مثال، ناقدی در مقام رد تفکّر همه یا هیچ، پس ازاستدلال، این بیت را نقل کرده بود:
هر که گوید جمله حق این ابلهی است
و آن که گوید جمله باطل او شقی است
شخص مورد نقد بعدها گفته بود که ناقد مرا احمق خطاب کرده است. این در حالی بود که ناقد هرچه می گفت چنین قصدی نداشته است، او همچنان بر برداشت خود پافشاری می کرد. به هر حال، غالباً حالت روحی کسی که مورد نقد قرار می گیرد، چنین است و از این رو ناقد اخلاقاً موظف است که به این جنبه توجّه داشته باشد.
اما زبان نقد یک جنبه دیگر نیز دارد که مهمتر است و آن آشکار ساختن نهان آدمی است. زبان هر کس یا سبکی که برمی گزیند، نشانه شخصیت اوست. در این باره شوپنهاور سبک را: «سیمای فکر انسان می خواند و آن را برای شناخت خُلق و خوی شخص مطمئن تر از صورت و چهره او می یابد».(22) از همین روی می توان از زبان هر کس برای روان شناسی او نیز بهره جست. امام علی علیه السلام نیز به خوبی همین مسأله را یادآور می شود: «آدمی نهفته در زیر زبان خویش است».(23) مولانا این حقیقت را چنین بیان می کند:
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
چون که بادی پرده را در هم کشید
سرّ صحن خانه شد بر ما پدید
که اندر آن خانه گهر یا گندم است؟
گنج زر یا جمله مار و کژدم است؟(24)
اگر ما حقیقتاً زبان خود را نیز پاره ای از وجود و اعمال خود به شمار آوریم، در گفتار خود بسیار محتاطانه تر رفتار خواهیم کرد، به گفته صائب تبریزی:
زان خلق دلیرند به گفتار که از جهل
گفتار خود از جمله کردار ندانند.(25)
مقصود از زبان تنها زبان گفتار نیست، بلکه زبان نوشتار نیز با همان قوت و گاه با قوتی بیشتر، (26) شخصیت صاحب خود را منعکس می سازد. ما امروزه با خواندن اثری که دو هزار سال پیش نگاشته شده، درباره وضع روحی و خلقیات نگارنده اش داوری می کنیم. از این رو، هر آنچه درباره گفتار صادق است، درباره نوشتار نیز به همین گونه است.
حال جای این پرسش است که زبان مناسب چیست؟ پاسخ به این پرسش دشوار است و در این باره نمی توان قاعده ای به دست داد تا بر اساس آن دقیقاً زبان مناسب را-در همه حال-از زبان نامناسب بازشناخت. اما به عمل به توصیه هایی چند می توان امیدوار بود که زبان، زبانی مناسب است:


اخلاق نقد

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: حنانه سادات میرباقری، ~HadeS~ و Ghazaleh.A

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
الف-پرهیز از به کار بردن دشنام:

دشنامها بسیار گوناگون است، با این همه، به راحتی می توان آنها را در نقد تشخیص داد. از این رو، کمتر کسی جرأت به کار بردن آنها را دارد، مگر آنکه رسماً چنین قصدی داشته باشد. یکی از موارد صریح دشنام گویی را می توان در کلامی از شمس تبریزی یافت. آنگاه که سیف زنگانی در نقد فخر رازی سخنانی گفته بود، شمس پاسخ او را چنین داد:
سیف زنگانی، او چه باشد که فخر رازی را بد گوید؟ که از انـ*ـدام بدن تیزی دهد؛ همچون او صد هست شوند و نیست شوند! و من در آن گور او و دهان او حدث کنم! همشهری من؟ چه همشهری! خاک بر سرش!(27)


اخلاق نقد

 
  • تشکر
Reactions: حنانه سادات میرباقری و Ghazaleh.A

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
ب-پرهیز از کلمات تحقیرآمیز و تعبیرات کنایی:

به کاربردن تعبیرات گزنده نیز هر چند به ظاهر دشنام نباشند، همان نتایج را به بار می آورد. در نقد روی سخن با اندیشه یا رفتاری است که مورد نقد است، اما این کار مسلتزم به کاربردن تعبیرهای زننده نیست. آقای براهنی در پاسخ به نقد آقای آتشی که از او خواسته بود دیگر درباره او چیزی ننویسد، چنین پاسخ داد: «من به این حرفهای گذرا که حاکی از اوقات تلخی های نیم ساعته یا ناشی از بی نمازیهای ماهانه و یا گاهی حتّی سالانه هر شاعر و نویسنده ای است، بی اعتنا هستم».(28) ایشان می توانست به جای نسبت دادن دوره های عادت ماهانه زنانه به آقای آتشی، به او بگوید که نقد را حق خود می دانم و از آن حق استفاده می کنم. متأسفانه به کار بردن توصیفات این چنینی خود به سبکی خاص بدل شده و حتّی استفاده از کلیشه های خاص و تشبیهات کنایی نیز آفت زبان نقد گشته است. فرض کنیم معلمی در نقد پرحرفی های هر روزه دانش آموز خود چنین بگوید: «وقتی دچار یبوست مغز و اسهال زبان شده ای...»(29). در اینجا او به جای آنکه به راحتی پرحرفی او را نقد کند، از تعبیراتی بهره گرفته که مهمترین پیامد آن موضع دفاعی گرفتن فرد است. همین گونه است هنگامی که در نقد نویسنده ای با کارهای فراوان اما کم اهمیت، بگویند که او دچار اسهال قلم شده است.


اخلاق نقد

 
  • تشکر
Reactions: حنانه سادات میرباقری و Ghazaleh.A

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,869
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
نویسنده این موضوع
ج-پرهیز از طنز:

عرصه نقد، عرصه لطیفه گویی یا فکاهه نویسی و دست انداختن کسی نیست. اگر من می خواهم رفتار کسی را نقد کنم، لازم نیست که از زبان طنز آلود و تمسخرآمیز استفاده کنم و با بازیهای زبانی حریف را مرعوب خویش سازم. شخص مورد نقد به طور طبیعی در وضع ناآرامی به سر می برد؛ به گونه ای که هرگونه بی توجهی به هنجارهای رایج گفتاری و نوشتاری او را به واکنش وا می دارد. از همین روست که قرآن کریم ما را از تمسخر دیگران برحذر داشته است.(30)
البته ممکن است کسانی در این مورد نظری دیگر داشته باشند و میان مسخره کردن و طنز تفاوت بنهند؛ بدان معنا که طنز را نمک یا چاشنی سخن خود بدانند و تمسخر را با قید احتیاط تجویز کنند. برای مثال، آقای خرمشاهی درباره لحن و ادب نقد می گوید: «گزنده نوشتن و دشنامهای ادبی وغیر ادبی دادن، به هیچ وجه روا نیست و هیچ ناقدی چنین حقی ندارد. حداکثر چاشنی ای که در کار نقد-با قید احتیاط-رواست، اندکی طنز است که البته با تمسخر فرق دارد؛ باید فرق باریک بین این دو را شناخت».(31) اما همین قید احتیاط ایشان نشانه دشواری کار است.
دشواری دیگر آنکه، هر اندازه ما در تعریف طنز و تفاوت آن با هجو یا تمسخر و مانندآن سخن برانیم، باز این مفاهیم، مفاهیمی هم داستانند؛ تا جایی که حتی آمده است: «طنز به معنای مسخره کردن و طعنه زدن و در اصطلاح ادبی،شعر یا نثری است که با دست مایه طعنه و تمسخر...»(32) به فرض هم که در کتابهای ادبی بتوان طنز را از مفاهیم دیگر تفکیک نمود، اما این کار در عمل ممکن نیست و غالباً آنچه ناقد طنز می داند، از سوی شخص مورد انتقاد تمسخر و تحقیر پنداشته می شود. بنابر این به کار بردن این شیوه با قید احتیاط نیز ممکن است مسأله ساز باشد و افراد را به موضع گیری شدیدی وا دارد. اگر باز هم در این مورد تردید داشته باشیم، کافی است خود را به جای مخاطب نقدمان قرار دهیم تا ببینیم اگر کسی ما را با همین لحن طنزآمیز مورد نقد قرار دهد چه واکنشی نشان خواهیم داد. این کار محک خوبی است تا به هنگام نقد، تفاوت میان طنز و تمسخر را به نیکی دریابیم.
البته اگر مخاطب نقد فرد خاصی نباشد، به کار بردن طنز چه بسا به دلیل تنش زا نبودنش، اشکالی نداشته باشد؛ مانند شیوه عبید زاکانی در نقد مسائل جامعه خود.


اخلاق نقد

 
  • تشکر
Reactions: حنانه سادات میرباقری و Ghazaleh.A
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا