V.I.P رمان عاشقانه‌ترین انتقام‌ | kameliaparsa کاربر انجمن رمان ۹۸

Kameliaparsa · 16/7/20

رمان ۹۸ | انجمن رمان 98
*پارت نوزدهم*
سری تکون دادم.
-این الان یعنی...

Kameliaparsa · 16/7/20

رمان ۹۸ | انجمن رمان 98
*پارت بیستم*
نفس نفس می‌زدم، سر و صورتم خیس عرق بود. اتاق تاریک شده بود و این باعث اظطرابم شد. از روی تـ*ـخت...

Kameliaparsa · 17/7/20

رمان ۹۸ | انجمن رمان 98
*پارت بیست و یکم*
دستم رو به صورت قائم روی میز گذاشتم، سرم رو به کف دستم تکیه دادم.
-اوکی، کی باید اونجا باشیم؟...

Kameliaparsa · 17/7/20

رمان ۹۸ | انجمن رمان 98
*پارت بیست و دوم*
به سمت یکی از میزهای چهار نفره رفتیم، بعد از نشستنمون، آرمان نگاهی به همه انداخت.
-چی...

Kameliaparsa · 17/7/20

رمان ۹۸ | انجمن رمان 98
*پارت بیست و سوم*
از اونجایی که زخم‌ش عمیق بود، چندتا بخیه خورد، بعد از تموم شدن کارم، آرمان رفت برای کارای ترخیص،...

Kameliaparsa · 17/7/20

رمان ۹۸ | انجمن رمان 98
* پارت بیست و چهارم*
نفس عمیقی کشیدم، نمی‌دونم چی درسته، چی غلط! کی آدم خوبه‌اس؛ کی آدم بده؟ فقط این رو...

Kameliaparsa · 17/7/20

رمان ۹۸ | انجمن رمان 98
*پارت بیست و پنجم*
لای یکی از پلکام رو باز کردم، گیج و منگ روی کاناپه نشستم. از روی میز موبایل رو برداشتم...

Kameliaparsa · 18/7/20

رمان ۹۸ | انجمن رمان 98
*پارت بیست و ششم*
سری تکون دادم و دیگه چیزی نگفتم اونم مشغول گوش دادن به آهنگ‌های چرت و پرتش شد، سر راه از...

Kameliaparsa · 18/7/20

رمان ۹۸ | انجمن رمان 98
*پارت بیست وهفتم*
گوشه سمت چپ هم یه راه پله مارپیچ بود که به بالا راه داشت. ست وسایل هم با رنگ مشکی‌،...

Kameliaparsa · 18/7/20

رمان ۹۸ | انجمن رمان 98
*پارت بیست و هشت*
-متین رادمهر هستم. هیجده سالمه.
وقتی گفتم هیجده سالمه تعجب کرد اما حرفی نزد که ادامه دادم.
-دوم دبیرستان،...

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر حرفه‌ای

کاربر حرفه‌ای

کاربر حرفه‌ای

کاربر حرفه‌ای

کاربر حرفه‌ای

کاربر حرفه‌ای

کاربر حرفه‌ای

کاربر حرفه‌ای

کاربر حرفه‌ای

کاربر حرفه‌ای

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین