- عضویت
- 16/1/20
- ارسال ها
- 486
- امتیاز واکنش
- 13,887
- امتیاز
- 303
- محل سکونت
- دیوار
- زمان حضور
- 84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
من خیلی ساله که مینویسم، اونقدرا زیاد نمیگذره از شروع نویسندگیم، ولی به نسبت سنم، خیلی ساله که مینویسم.
با فرومها آشنا بودم، هیچ جا عضو نبودم ولی میدونستم کارشون چیه و چطور مجموعه هایی هستن و...
یه روز به سرم زد بعد چند سال ور رفتن با رمانم، منتشرش کنم. بارها رمانم رو تموم کرده بودم، ولی به دلم نمینشست و دیلیت میزدم، دوباره از اول! چند صد صفحه مینوشتم ولی بازم دلم رو میزد، دیلیت میزدم دوباره از اول! یه مقدارش رو نوشته بودم و برای اولین بار، تا حد زیادی اونی بود که میخواستم.
سرچ زدم، انجمن رمان نویسی، یکی از اولین ریزالتها که واقعا نمیدونم چرا انتخابش کردم (و نام هم نمیبرم) رو باز کردم و عضو شدم، ولی باز هم وسواس بهم غلبه کرد و قبل از شروع تایپ، بیخیال شدم و گفتم هنوز به اندازهی کافی خوب نیست!
هنوز هم اونجا عضو هستم، ولی با صفر ارسالی!
یه مدت بعد، داشتم رمان دانلود میکردم که با خیزش تاریکی مواجه شدم. جلد یکش رو خیلی وقت پیش خونده بودم، خیلی هم اون موقع دنبال بقیش گشتم ولی پیدا نکردم، پس بیخیال شده بودم. صفحهی رمان رو باز کردم که گوشهی سمت چپ، پایین، اطلاعیهی فراخوان تکمیل کادر رو دیدم. صرفا از روی کنجکاوی، زدم روش.
از کار ناظر رمان خوشم اومد و عضو شدم که ناظر شم، اعلام آمادگی که کردم گفتن به ستاره پیام بدم، که اونم با گفتن "ناظر نمیخوایم!" زد تو برجکم!
هیچ چی، بیخیال شدم و آف شدم. یه مدت که گذشت، گفتم من با این روال پیش برم رمانم ده قرن دیگه هم تموم نمیشه! گفتم اگه جایی تایپش کنم، کمی دستم برای دیلیت زدنش بسته میشه و امکانش هست موفق بشم بالاخره و برم سراغ جلد بعد!
اسم اون جای دیگهای که عضو بودم رو یادم نمیومد، ولی چون اینجا خورده بود تو برجکم اسمش یادم بود! اون موقع اصلا نمیدونستم فرق فروم با فروم چیه! صرفا چون اینجا اکانت داشتم، گفتم اینجا مینویسم دیگه، چه فرقی میکنه؟
اینجا با افتخار اعلام میدارم مثل اکثر کاربرای تازه وارد که هیچ فرومی قبلا نبودن (!) اسپم و اینا ندادم، مثل یه دختر خوب رفتم درست تعیین ناظر کردم و کار رمانم رو پیش بردم!
از اونجایی که رمانم استراکچر ویزاردینگ ورلد و ویچ کرفت داشت، ناظرم لینک جذب جادوگر رو برام فرستاد. من قبلا به عنوان میهمان جهانی دیگر رو دیده بودم، ولی نمیتونستم عضوش بشم. به صورت محو همچین چیزی یادم میومد. فهمیدم که برای جادوگر شدن، ارسالیم باید هفتاد تا باشه. اونجا بود که من برای اولین بار ارسالی زدم. وقتی عضو جادوگرا شدم، طی جدال واقعا بهم خوش گذشت. بچههای پایه و صمیمی جهان دیگر، و همچنین رقابتی که دوست داشتم از دوست سابقم که گرگینه بود ببرم. بعد رنک جادوگر اعظم گرفتم برای اون جدال. به خاطر رمانم، و همین صمیمیت بچه های جهان دیگر موندم.
کلا دور رنک گرفتن رو خط کشیده بودم، خیلی بدجور خورده بود تو برجکم! بیخیال ناظر شدن شده بودم.
بعد دیدم که چند نفر اومدن و ناظر شدن، علاقهی قدیمیم به ناظر شدن باعث شد که دوباره شانسمو امتحان کنم. بعد کم کم رنکای دیگه هم گرفتم و شدید وابستهی اینجا شدم.
اینجا، خیلی چیزا داره که جاهای دیگه ندارن؛ صمیمیت، روال خاص، زیبایی گرافیکی و... ولی چیزی که به خاطرش احترام خیلی زیادی برای اینجا قائلم، مهارت رنگیهاشه! من سختگیریهای شدید رو دیدم، اینکه به هر کسی مسئولیت نمیدن، اینکه ارشدا خیلی کاردرستن. اینجا رو دوست دارم، چون به معنای واقعی کلمه حرفهایه. قصد توهین ندارم، ولی جاهای دیگه که سر زدم به عنوان مهمان، خود رنگی هاشم نمیدونستن چی ژانره و چی ژانر نیست!
اما اینجا، اینجا همه چی استاندارده.
نظرم راجب مدیرا و رنگیا، همه کاردرست و حرفهای.
خب، واقعا اینجا برام ارزش داره. دوست دارم هر چه بیشتر اوج بگیره. میخوام اینجا بمونم. بی رنک، با رنک، همه جوره. دوست دارم فقط اینجا بنویسم، و فقط اینجا فعالیت کنم.
چقدر حرف زدم!
بیشتر اونایی که میخواستم تگ کنم شرکت کردن، ولی:
!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!
Asal_Zinati
yeganeh yami
Niloo. J
با فرومها آشنا بودم، هیچ جا عضو نبودم ولی میدونستم کارشون چیه و چطور مجموعه هایی هستن و...
یه روز به سرم زد بعد چند سال ور رفتن با رمانم، منتشرش کنم. بارها رمانم رو تموم کرده بودم، ولی به دلم نمینشست و دیلیت میزدم، دوباره از اول! چند صد صفحه مینوشتم ولی بازم دلم رو میزد، دیلیت میزدم دوباره از اول! یه مقدارش رو نوشته بودم و برای اولین بار، تا حد زیادی اونی بود که میخواستم.
سرچ زدم، انجمن رمان نویسی، یکی از اولین ریزالتها که واقعا نمیدونم چرا انتخابش کردم (و نام هم نمیبرم) رو باز کردم و عضو شدم، ولی باز هم وسواس بهم غلبه کرد و قبل از شروع تایپ، بیخیال شدم و گفتم هنوز به اندازهی کافی خوب نیست!
هنوز هم اونجا عضو هستم، ولی با صفر ارسالی!
یه مدت بعد، داشتم رمان دانلود میکردم که با خیزش تاریکی مواجه شدم. جلد یکش رو خیلی وقت پیش خونده بودم، خیلی هم اون موقع دنبال بقیش گشتم ولی پیدا نکردم، پس بیخیال شده بودم. صفحهی رمان رو باز کردم که گوشهی سمت چپ، پایین، اطلاعیهی فراخوان تکمیل کادر رو دیدم. صرفا از روی کنجکاوی، زدم روش.
از کار ناظر رمان خوشم اومد و عضو شدم که ناظر شم، اعلام آمادگی که کردم گفتن به ستاره پیام بدم، که اونم با گفتن "ناظر نمیخوایم!" زد تو برجکم!
هیچ چی، بیخیال شدم و آف شدم. یه مدت که گذشت، گفتم من با این روال پیش برم رمانم ده قرن دیگه هم تموم نمیشه! گفتم اگه جایی تایپش کنم، کمی دستم برای دیلیت زدنش بسته میشه و امکانش هست موفق بشم بالاخره و برم سراغ جلد بعد!
اسم اون جای دیگهای که عضو بودم رو یادم نمیومد، ولی چون اینجا خورده بود تو برجکم اسمش یادم بود! اون موقع اصلا نمیدونستم فرق فروم با فروم چیه! صرفا چون اینجا اکانت داشتم، گفتم اینجا مینویسم دیگه، چه فرقی میکنه؟
اینجا با افتخار اعلام میدارم مثل اکثر کاربرای تازه وارد که هیچ فرومی قبلا نبودن (!) اسپم و اینا ندادم، مثل یه دختر خوب رفتم درست تعیین ناظر کردم و کار رمانم رو پیش بردم!
از اونجایی که رمانم استراکچر ویزاردینگ ورلد و ویچ کرفت داشت، ناظرم لینک جذب جادوگر رو برام فرستاد. من قبلا به عنوان میهمان جهانی دیگر رو دیده بودم، ولی نمیتونستم عضوش بشم. به صورت محو همچین چیزی یادم میومد. فهمیدم که برای جادوگر شدن، ارسالیم باید هفتاد تا باشه. اونجا بود که من برای اولین بار ارسالی زدم. وقتی عضو جادوگرا شدم، طی جدال واقعا بهم خوش گذشت. بچههای پایه و صمیمی جهان دیگر، و همچنین رقابتی که دوست داشتم از دوست سابقم که گرگینه بود ببرم. بعد رنک جادوگر اعظم گرفتم برای اون جدال. به خاطر رمانم، و همین صمیمیت بچه های جهان دیگر موندم.
کلا دور رنک گرفتن رو خط کشیده بودم، خیلی بدجور خورده بود تو برجکم! بیخیال ناظر شدن شده بودم.
بعد دیدم که چند نفر اومدن و ناظر شدن، علاقهی قدیمیم به ناظر شدن باعث شد که دوباره شانسمو امتحان کنم. بعد کم کم رنکای دیگه هم گرفتم و شدید وابستهی اینجا شدم.
اینجا، خیلی چیزا داره که جاهای دیگه ندارن؛ صمیمیت، روال خاص، زیبایی گرافیکی و... ولی چیزی که به خاطرش احترام خیلی زیادی برای اینجا قائلم، مهارت رنگیهاشه! من سختگیریهای شدید رو دیدم، اینکه به هر کسی مسئولیت نمیدن، اینکه ارشدا خیلی کاردرستن. اینجا رو دوست دارم، چون به معنای واقعی کلمه حرفهایه. قصد توهین ندارم، ولی جاهای دیگه که سر زدم به عنوان مهمان، خود رنگی هاشم نمیدونستن چی ژانره و چی ژانر نیست!
اما اینجا، اینجا همه چی استاندارده.
نظرم راجب مدیرا و رنگیا، همه کاردرست و حرفهای.
خب، واقعا اینجا برام ارزش داره. دوست دارم هر چه بیشتر اوج بگیره. میخوام اینجا بمونم. بی رنک، با رنک، همه جوره. دوست دارم فقط اینجا بنویسم، و فقط اینجا فعالیت کنم.
چقدر حرف زدم!
بیشتر اونایی که میخواستم تگ کنم شرکت کردن، ولی:
!MeŁłКa ƝasłƦłaƝ!
Asal_Zinati
yeganeh yami
Niloo. J
[ صندلی داغ اختصاصی کاربران | برای رمان 98 عزیز ]
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com