- عضویت
- 24/7/18
- ارسال ها
- 1,239
- امتیاز واکنش
- 26,385
- امتیاز
- 373
- زمان حضور
- 16 روز 13 ساعت 49 دقیقه
ارو دنبال قوری میگشت.. این ور رو نگاه کرد نبود، اون ور رو نگاه کرد بود.
یارو با چکش و ساعت میرفته ماهیگیری. ازش میپرسن: چرا با اینها میری ماهیگیری؟ میگه: وقتی ماهیها اومدن ساعت بپرسن با چکش میزنم تو سرشو
- یارو میره كلهپزی طباخه بهش میگه: چشم بذارم؟ یارو میگه: تو این یه ذره مغازه كجا قایم شم آخه؟
- به یارو میگن: اینجا چه كار میکنی؟ میگه: پس كجا چی كار كنم؟
- یارو میره سوپری میگه آقا ماست داری؟ مرده میگه: نه، میره سوپری بعدی میگه: تو چی؟
- به یارو میگن: یه جوک بگو. میگه: خیار. میگن: چه بی نمک. میگه خب خیارشور.
- یارو تو ساندویچی میگه: آقا لطفاً خیارشور نذار، یارو میگه: خیارشور ندارم، میخوای گوجه نذارم؟
یارو با چکش و ساعت میرفته ماهیگیری. ازش میپرسن: چرا با اینها میری ماهیگیری؟ میگه: وقتی ماهیها اومدن ساعت بپرسن با چکش میزنم تو سرشو
- یارو در حموم رو باز میکنه بخارا بره بیرون، اشتباهی سمرقند میاد تو.
- به یارو میگن: پشتت خاکیه. میگه: میخواستی آسفالت باشه؟
- یارو میره بالای کوه میگه: خدایا پول بده، زن بده، خونه بده. باد میاد پرت میشه پایین. میگه خدایا اوکی، زن و پول نخواستیم؛ حالا چرا هول میدی؟!
- یارو از سفر برگشته بود بهش میگن: برای ما چی آوردی؟ میگه: تشریف.
- یارو سکه میندازه صندوق صدقات سوارش میشه.
- یارو نوشابهاش گرم بوده، میریزه تو نلبکی میخوره.
- یارو سوپرمارکت داشته بعد مغازهاش آتیش میگیره میمیره. پسرش فردا پارچه میزنه روش مینویسه: این مغازه به دلیل پدرسوختگی تعطیل است!
بی مزهترین جوکها
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com