خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

gandom

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
765
امتیاز واکنش
15,352
امتیاز
303
سن
24
زمان حضور
35 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
بسم الله الرحمن الرحیم


اسی قصاب عاشق می شود
نویسنده: gandom
ژانر: عاشقانه، اجتماعی، پلیسی-جنایی
ناظر: The unborn
خلاصه:
ممکنه از نظر ما قصابا آدمای سیبیل کلفت، بی‌احساس و خشنی بنظر بیان، اما همیشه همه چیز اونطور که ما فکر می‌کنیم نیست!
داستان ما بیانگر زندگی دوتا عاشقِ، شیرین خانم و آقا اسماعیل که دل در گرو هم دارن ولی سطح تفکر و ظاهربینی آدما از هم جداشون میکنه، اگرچه بطور بامزه و شیرینی عاشق هم شدن اما معلوم نیست که در آخر به هم میرسن یا نه، باید ببینیم تقدیر برای اونا چه خوابی دیده!
دنیا رو نمیشه ساده گرفت، بعضی اوقات آینده‌ای رقم میخوره که هیچوقتِ هیچوقت فکرش رو نمی‌کردی...

بنظر شما آیا قصابا هم حق عاشق شدن دارن؟!



نقد و بررسی رمان اسی قصاب عاشق می‌شود | gandom کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: MĀŘÝM، SheRviN DoKhT، mahaflaki و 7 نفر دیگر

mahaflaki

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
26/7/18
ارسال ها
693
امتیاز واکنش
17,004
امتیاز
303
محل سکونت
Golestan
زمان حضور
100 روز 9 ساعت 47 دقیقه
به نام خداوند لوح و قلم حقیقت نگار وجود و عدم

نقد و بررسی رمان اسی قصاب عاشق می‌شود!

«اسی قصاب عاشق می‌شود» عنوانی است که بی شک با برخورد به ان، هر کسی را وسوسه می‌کند حداقل برای یک بار هم که شده صفحه رمان را باز کند و با اسی قصاب و عشقش اشنا شود. نامی که ناخوداگاه ادم را پرت می‌کند به حداقل سی، چهل سال قبل. نام داستان بیش از هر چیز حال و هوای طنز بودن را در من ایجاد کرد اما وقتی نیم نگاهی به لیست ژانر های موجود در شناسنامه انداختم متوجه شدم نه تنها اثری از ان نیست، بلکه واژه پلیسی را بین ژانر های انتخابی دیدم. نام رمان شما به خوبی ژانر اجتماعی و عاشقانه را پوشش می‎‌دهد، اما در کاور ژانر فرعی رمان که در حقیقت باید به جای «پلیسی» از «پلیسی-جنایی» استفاده شود، تا اینجای کار موفقیتی کسب نکرد؛ می‌گویم تا اینجای کار، چرا که می‌توانم از واژه قصاب، این برداشت را کنم که منظور قصابی انسان و جنایات این چنینی باشد اما به دلیل وارد نشدن رمان به این ژانر نمی‌توانم به طور قطع، یقین داشته باشم. کما اینکه تا کنون خبری از این ژانر در داستان نیست و من حدس می‌زنم با حضور بیشتر اسی شاهد ان خواهیم بود.
با نو جان شناسنامه رمان شما، روی شغل اسی مانور زیادی داده است. به گونه ای که من تصور می‌کردم محوریت رمان مغازه قصابی اسی و شغلش است اما بعد از چند پست کاملا سناریو عوض شد و خبری از اسی و قصاب بودنش نشد. خلاصه رمان شما درست همانند عنوان، گرم و دلنشین بود و من یکی را که جذب می‌کرد اما تنها داده مفید ان، عاشق شدن و سپس جدایی ان دو به دلیل ظاهر بینی است. در خلاصه اسی قصاب، به حاشیه ها بهای زیادی داده شد به طوریکه اصل کمی جا ماند! من پیشنهاد می‌کنم در رمان یثک عنصر جذب کننده و گره نیز جای دهید. می‌توانید از تغییر اسی، ان بخش پلیسی- جنایی اثر و.. برای گره سازی استفاده کنید تا خواننده کنجکاو برای گره گشایی شود.
همینطور اینکه جمله هایی مثل:
- معلوم نیست که در آخر به هم میرسن یا نه
-باید ببینیم تقدیر برای اونا چه خوابی دیده!
و سوال و پرسش مستقیم یا استفاده از جمله ناتمام با استفاده از « ... » باعث بی اعتمادی خواننده می‌شود و چندان توصیه نمی‌شود.
«اسی قصاب عاشق می‌شود» شروع چندان شگفت اوری نداشت که خواننده را وسط یک جدال پرتاب و میخکوب کند اما دلچسبی و گرمی متن، با شروع صحنه ای از ناخونک نزدن سیب زمینی ها که تجربه اکثر ماست؛ خواننده را مجاب می‌کند پای داستان بنشیند. شیرین دختری با صورت گرد و سفید با مو های مشکی، با محاسبه دوسال پرش زمانی، 27 ساله و مربی پرورشی یک دبیرستان دخترانه، او در ابتدای داستان عاشق اسماعیل، قصاب محل بوده است اما پس از دوسال بی‌خبری از او معتقد است نفرت جای عشق را گرفته است.
در اغاز داستان شاهد مخالفت پدر شیرین با ازدواج اسی و شیرین، به دلیل تفاوت طبقاتی و شغل اسی بودیم؛ شاید تنها بخشی که ژانر اجتماعی را تا این جای کار دربر گرفت. پس از ناراحتی ها و اصرار های شیرین، پدر به دیدار اسی رفت و بعد از بازگشت مخالفت جدی خود را ابراز کرد و سپس اسی ناپدید شد! در این جای کار برای من این سوال پیش امد در ان ملاقات بین پدر و اسی چه اتفاقی رخ داد؟ اسی به ناگهان کجا رفت؟ که این یکی از گره های رمان است و نویسنده مطمئنن در ادامه روند رمان پاسخ خوبی به ان خواهد داد. اینکه شیرین به تلفن و جواب ندادن اکتفا کرد و از طریق خانواده اسماعیل در پی او نگشت کمی برای من جای سوال می‌گذاشت.
مدت پس از رفتن اسی، شیرین به منزل سیما، دوست صمیمی‌اش می‌رود و در انجا با پسر عموی سیما برخورد می‌کند. گرچه چندان به این ماجرا بها داده نشد اما در یک رمان چندصد صفحه ای نویسنده نسبت به شخصیت های وارد شده به رمان مسئول است و هر کدام باید هدفی پشت حضور خود داشته باشند. ربط کیوان، پسر عموی سیما فعلا به داستان نامعلوم است و گمان نمی‌کنم حضور دیگری از او در داستان شاهد باشیم!
مدتی بعد جهش زمانی دو ساله ای را شاهد هستیم. در این دو سال سیما ازدواج کرده و مادر شده است، شیرین نیز در یک دبیرستان مشغول به کار است و خواستگاران زیادی دارد که همه را هم به خاطر عشق به اسی رد می‌کند. اینجا تناقضی برای من خواننده رخ می‌دهد که اخر این شیرین عاشق راست یا متنفر؟
داستان از جایی شروع می‌شود که شیرین از طرف مدیر مسئول به ملاقات با خیری برای بازسازی مدرسه می‌شود و ان خیر همان اسی است که دیگر اثری از حنا روی موهای مشکی اش نیست و با کت و شلوار، شرکتی را هم اداره می‌کند!
اینجاست که برق از سرمان می‌پرد و یک چگونه پر رنگ در سرمان حک می‌شود! اما شیرین به جای تعجب و کنجکاوی به دلیل بی معرفتی اسی اتاق را ترک می‌کند که این کمی برای من عجیب به نظر رسید که کنجکاوی اش حتی در ادامه داستان چندان علاقه‌مند نشد! و اینکه برخورد اسماعیل هم کمی زیادی ریلکس نبود؟ کاش روی این صحنه کمی بیشتر مانور داده می‌شد.
اسماعیل پسر قصاب محله، با موهای مشکی حنا ریخته، چال گونه و بینی عقابی، عاشق شیرین دختر چادری محله است. مهربانی و سادگی او یکی از برجسته ترین ویژگی هایش بود اما پس از دو سال او فردی عوضی و منفی معرفی شد که با کرکتری که از او در ذهن داشتیم تضاد زیادی دارد. مطمئنن در این دو سال اتفاقاتی رخ داده که باعث این تغییر روحیه او شده است و نویسنده باید به ان در ادامه پاسخ بدهد. کما اینکه به جز تهدید شیرین به سیما توسط او، عمل دیگری از او ندیدم که بتوان عوضی بودن را به او چسباند و این صفت در حرف ها و افکار شیرین به او چسبانده می‌شود؛ گویی قصد القای عوضی بودن اسی به ذهن خواننده است. از طرفی نمی‌دانم چرا عوضی بودن، تا اینجای کار به شخصیت اسی نمی‌چسبد! حتی ان بـ*ـو*سه با کت و شلوار سرمه ای هم دلبرانه و بیانگر سادگی او بود که از ابتدای رمان شاهد ان بودیم.
هدف اسی رسیدن به شیرین، است و برای رسیدن به هدفش هم قصد تلاش دارد.
شخصیت پردازی او تا به اینجای کار بسیار خوب و ماندگار صورت گرفت به گونه ای که می‌تواند تا مدتها در ذهن خواننده باقی بماند. پیشنهاد می‌کنم برای بقیه کرکتر ها نیز ویژگی های خاصی قرار دهید و انها را ماندگار کنید.
دیالوگ ها در اغاز کار نسبت به حجم مونولوگ ها کمتر بود و چندان دیالوگ های هدفمندی بین کرکتر های داستان رد و بدل نمی‌شد اما هر چه داستان جلو تر رفت تناسب بیشتری ایجاد شد. پیشنهاد می‌کنم با بازگشت به ابتدای رمان در هدفمند بود برخی دیالوگ ها کار کنید.
توصیف چهره شما با وجود تکرار نکردن بیش از حد ویژگی ها در برابر اسی و شیرین خوب بود اما چند کرکتر را مثلا کیوان در پست #19 به صورت ناگهانی توصیف کردید که این باعث می‌شود خواندده صفحه را رد کند بی انکه توضیحات را بخواند! پیشنهاد می‌کنم به روش قطره ای و تدریجی کرکتر هایی مثل سیما، مادر، رهی و... را نیز توصیف کنید. در توصیفات نیز بهتر است ویژگی های خاصی مثل خال، زخم و... را نیز بیان کنید. همانگونه که در حنای موهای مشکی اسی، هوشمندانه کردید.
توصیفات حالات کمی جای کار داشت. پیشنهاد می‌کنم به منظور تقویت احساسات و درک بیشتر رفتار های کرکتر ها از توصیف حالات بیشتر استفاده کرده و به جای استفاده از تحمیل واژه از حالات کرکتر بهره بگیرید. برای مثال برای حس ترس، بجای بیان واژه از تنگی نفس، تپش قلب، گشاد شدن حدقه چشم و... حرف بزنید.
در پست #60 رهی را ملکه ادب و شعور خواندید درحالیکه واژه ملکه برای بانو بیان می‌شود نه اقا، بهتر است این بخش را به سلطان ادب و شعور تغییر دهید.
خوشبختانه رمان شما نادرستی املایی چندانی نداشت و این باعث اعتماد بیشتر خواننده به نویسنده است.
«اسی قصاب عاشق می‌شود» روایتی جذاب و پر کشش دارد که خواننده از دنبال ان پشیمان نمی‌شود. شخصیت های دوست داشتنی و قلم خوب نویسنده هر خواننده ای را مجاب می‌کند که حداقل یک بار پای داستان اسی بنشیند و از ان لـ*ـذت ببرد.

با عرض خسته نباشید خدمت نویسنده گرامی
MAHAFLAKI
کادر نقد انجمن رمان 98
1399/4/18


نقد و بررسی رمان اسی قصاب عاشق می‌شود | gandom کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Mahla_Bagheri، Goli Pakseresht، MĀŘÝM و 7 نفر دیگر

~HadeS~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/2/20
ارسال ها
485
امتیاز واکنش
15,485
امتیاز
353
زمان حضور
123 روز 16 ساعت 51 دقیقه
به نام ایزد یکتا

نقد و برسی رمان اسی قصاب عاشق می‌شود


همه افراد ملاک‌های مختلفی را برای عشق در نظر می‌گیرند و هزاران دیدگاه متفاوت موجود است.
در رمان اسی قصاب عاشق می‌شود، ویژگی‌های ظاهری و جایگاه اجتماعی فرد از دیدگاه نویسنده ملاکی در نظر گرفته نمی‌شود و ماهیت اصلی عشق را در نجابت و خوی و خلق می‌بیند. این برداشت جداگانه از بقیه رمان‌های اجتماعی-عاشقانه موجب عام پسند بودن اثر می‌باشد و تحسین برانگیز است! رمان شما دارای احساساتی ساده و خالص بود، شغل متفاوت و ساده اسماعیل هم به فضای رمان حس صمیمی منتقل می‌کرد. یک سوم موفقیت رمان قطعا وابسته به دیدگاه و پیام اصلی نویسنده است!
رمان از زبان شیرین که درباره اسماعیل برای دوستش حرف می‌زند شروع می‌شود و یک فلش بک به گذشته انجام می‌گردد. خاطرات عاشق شدن شیرین برای خواننده بازگو می‌شود، برترین نوع شروع هیجان انگیزترین قطعه داستان است! بنابراین شروع رمان را نمی‌توان یک شروع کامل در نظر گرفت اما سیری که به گذشته شده می‌تواند جذابی کم و بیشی اضافه کند اما نه برای هر نوع مخاطبی!
شخصیت سازی رمان خوب بود، اسماعیل را فردی در ظاهر خشن اما در باطن مهربان نشان دادید و سپس تغییراتی در ظاهر و باطن آن ایجاد کردید. شیرین دختری حساس و مهربان جلوه می‌دهد و دوست وی مانند تمام رفیق‌های شخصیت‌های اصلی رمان‌ها شیطنت‌هایی داشت! بنده متاسفانه هیچ تصویری از شخصیت‌ها ندارم و این بر می‌گردد به توصیفات چهره، ترجیحا روی این قسمت کار کنید. در بقیه موارد خوب عمل کرده بودید نظیر توصیفات حالت-احساس و مکان اما بهتر است روی چهره‌ها هم زمانی بگذارید.
خواننده دوست دارد فضای رمان را در ذهنش بسازد و برای این نیاز به جزئیات بیشتر دارد، از شخصیت‌های فرعی تا اصلی باید همه جزء به جزء تعریف شوند.
قسمت‌هایی که اسماعیل قصاب بود بسیار جالب به نظر آمد و شما سریع از آن گذشتید و به اسماعیلی رسیدید که در خلقت آن تحول ایجاد شده! فکر نمی‌کنید سریع پیش رفتید؟
متاسفانه عجله کردید، ما در حال و هوای عاشقانه‌های اسماعیل و شیرین بودیم که، توقف!
همه چیز برای دلایلی مجهول بهم خورد و اسماعیل شیرین را ترک کرد و به دو سال بعد پرت شدیم. به نظرم قسمت‌هایی که اسماعیل قصاب بود را می‌توان ژانر اجتماعی حساب کرد، بعد از آن اتفاقی ندیدم که از بطن جامعه باشد یا پلیسی!
شاید در آینده شما طرح کردید که ژانر پلیسی چه وقت وارد شود کدام مشکل اجتماعی را پا پیش بگیریم و... بنده امیدوارم اینگونه باشد!
داستان شما از کنش کمی برخوردار بود، یعنی چیزهایی که خسته کننده و بی‌خود هستند برای مثال بیدار شدن شخصیت یا مسیری که پیاده طی می‌کند و... را تعریف کردید! این موارد در شرایطی که جزو قسمت‌های مهم هستند ذکر می‌شود. کنش داستان کم باشد خسته‌کننده و زیاد باشد گیج کننده است؛ بنابراین نویسنده تعادل بین آن را حفظ کند.
پیشنهاد می‌کنم کمی از سرعت رمان بکاهید تا اتفاقات قابل درکتر باشند و از کنش در حد معمول استفاده کنید.
در آخر می‌خواهم به شناسنامه داستان بنگرم. این قسمت شامل اسم، مقدمه، جلد و خلاصه می‌باشد که اول می‌خواهم از مقدمه بگویم!
مقدمه نیست، این یک نقص حساب می‌شود نویسنده عزیز. درسته اثرهایی را داریم که با این‌که مقدمه یا خلاصه‌ای ندارند موفق هستند اما از آن جایی که در رمان‌های مجازی این مورد شرط است تایپ یک مقدمه برای رمان شما الزامی می‌باشد.
در خلاصه چیز جالبی را مشاهده کردم، اندکی طنز! این خلاصه از نظر ارکان‌ها تقریبا قابل قبول است و علاوه بر آن بافت طنز آن هم جذاب به نظر می‌آید.
عنوان رمان طولانی است اما به نظرم جذاب است! "اسی قصاب عاشق می‌شود" کلمه اسی و قصاب برای مخاطب جالب است. چون در هیچ رمانی چنین چیزی مشاهده نشده و معمولا همه خوانندگان دنبال موضوعاتی نوین هستند، احساس می‌کنم عنوان ارتباطی با ژانر پلیسی نداشت و این کمی در ذوق می‌زند.
جمع بندی بنده مبنی بر این است که "رمان اسی قصاب عاشق می‌شود" اثری متفاوت و در اوایل جالب است که قلم نویسنده علاوه بر صمیمی و احساسی بودن جای پیشرفت بسیاری دارد!


ممنون بابت انتقاد پذیری شما
Hades
کادر نقد رمان 98


نقد و بررسی رمان اسی قصاب عاشق می‌شود | gandom کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Goli Pakseresht، LIDA_M، MĀŘÝM و 8 نفر دیگر

Asal_Zinati

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/2/20
ارسال ها
593
امتیاز واکنش
19,814
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار..
زمان حضور
129 روز 11 ساعت 21 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
نقد و بررسی رمان اسی قصاب عاشق می‌شود

اسی قصاب عاشق می‌شود، رمانی دلنشین و صمیمی بود که حکایت از قصه‌ی شیرین خانوم و آقا اسماعیل داشت. صمیمیت قلم نویسنده هم از زاویه دید اولِ شخص، هم از محاوره‌ای بودن متن رمان به خواننده القا می‌شد و این کشش خواننده رو برای ادامه دادن رمان بیشتر می‌کرد. به خصوص خودِ قلم، که نویسنده سعی بر این داشت که کمی طنز بنویسد و این در دیالوگ‌های بین سیما و شیرین نمایان بود.
ژانر اجتماعی، تا به اینجای قصه، مناسب رمان نبود. هیچ پند و سخنی از اجتماع و مشکلات آن به میان نیامده بود و تنها موردی که می‌توان اشاره‌ی کمرنگی به آن کرد همین جمله‌ی شناسنامه بود.

بنظر شما آیا قصابا هم حق عاشق شدن دارن؟!

که البته به نظر من، قضاوت نکردن انسان‌ها از روی شغل و قیافه باز هم ربط چندانی به ژانر اجتماعي نداشت. امیدوارم که در آینده شاهد این ژانر، باشیم!
و البته ژانر پلیسی در رمان که صحیحِ آن، جنایی-پلیسی هست. این ژانر هم بعد از گذشت هفت صفحه از رمان همچنان اشاره‌ای به آن نشده اما خواننده می‌تونه حدس‌هایی برای خودش بزنه! و این یعنی در رمان، گره یا ابهامی ایجاد شده و خواننده تشنه‌ی این هست که از آن سر در بیارد، یک امتیاز مثبت برای نویسنده!
رمان مقدمه‌ای نداشت و این مناسبِ رمانی چون اسی قصاب عاشق می‌شود نبود! مقدمه، مانند نامِ خود، یک آغازین برای رمان هست و بودن آن، کمک زیادی به جذبِ خواننده می‌کنه! البته این جذب، در نام رمان، [نامی جدید و با ترکیبی جذاب] رعایت شده و چه خوب که مقدمه‌ای عالی و هوشمند هم شاهد باشیم! البته خلاصه‌ی رمان، خیلی می‌توانست بهتر باشد. وجود سوال در خلاصه، روش خوبی نیست و به دور از استاندارد هاست!
رمان از نقطه‌ی بی هیجانی شروع می‌شود، اما نویسنده همون رو به خوبی توانست به متنی جذاب و گیرا تبدیل کند و خواننده رو کنجکاوِ این کند که آیا اسیِ قصاب، به شیرین می‌رسد یا نه؟
اما از همان ابتدا یک مورد به شدت به چشم می‌آید. ناهماهنگی افعالی که در متن روون رمان، توی ذوق می‌زنند!

پوفی کردم، جداً نمی‌فهمیدم کجای خرید جذابیت داره که اینقدر سیما دوستش داره، باید ازش بپرسم!
در اینجا فعل "بپرسم" مضارع هست و دو فعل "کردم" و "نمی‌فهمیدم" ماضی یا گذشته... بهتره تمامی افعال رمان پس از یک بازبینی کلی، به یک زمان تغییر داده بشوند!
در اوایل رمان، یک مورد چشمم را در رمان گرفت.

لبخند دلنشینی زد.
این اولین جمله در توصیف اسماعیل بود! و این رو می‌توان یک توصیف ناقص نامید. نویسنده در اینجا گفته لبخند دلنشین، اما بعد توضیح نداده که "چرا دلنشین" و "به چه نوع دلنشین"
پرش‌های زمانی رمان، کاملا به جا و مناسب بودند. نویسنده به خوبی می‌دونه در کجا رمان رو کات کند و به عقب ببرد، یا در کجاها اون رو به دو سال بعد تغییر بدهد! رمان‌های زیادی هستند که با پرش‌ زمان‌های گاه زیاد و گاه کم، یا به عبارتی به دور از استاندارد خواننده های خود را از دست دادند و خوشحالم که این در رمان اسی قصاب عاشق می‌شود وجود نداشت.
و البته اینکه به شدت گفتن ماجرای ازدواج سیما رو پس از پرش زمانی پسندیدم. نویسنده بجای استفاده از روشِ خشک و نامناسب تعریف کردنِ گذشته [بدون پرش زمانی، تعریف از زبون شخصیت اول در همون حال] با اشاره‌ی غیر مستقیم و استفاده از دیالوگ‌ها، به خواننده متوجه کرد سیما ازدواج کرده و بچه‌ای هم در راه داره!
این روش کاملا مناسب و استاندارد بود و من یکی را که خوشحال کرد! هر چند این فقط مختص همین قسمت بود و در ادامه نویسنده شروع کرد به تعریف اتفاقاتی که افتاد و...
این کمی من رو ناامید کرد و ای کاش که نویسنده روی این قسمت هم مانندهِ قسمتی که ذکر کردم، مانور می‌داد.
من می‌تونم این رو حتی به سیر تند رمان هم ربط بدم. رمان سیر تندی دارد و دیالوگ‌های بسیار زیاد!
زیاد بودن صفحات رمان هم [هفت صفحه] به کوتاه بودن پارت‌ها بر می‌گردد نه طولانی بودن آن و...
روی قسمت‌های رمان، می‌شود بیشتر مانور داد و بیشتر کار کرد. اکثر رمان از دیالوگ تشکیل شده و به عبارتی هفتاد و پنج درصد اطلاعاتی که در رمان داده شده، از طریق دیالوگ به خواننده داده شده است. این حجم کثیر از اطلاعات درون دیالوگ، اگر در مونولوگ هم پخش می‌شد بهتر بود! مونولوگ، [هر قسمتی به جز دیالوگ] بخش‌های مختلفی دارد و معیارهای رمان‌نویسی زیادی رو در خودش جا داده است. مانند توصیفات!
توصیفات، این معیار مهم، پررنگ، آسان ولی در ظاهر سخت در رمان‌ها که ظلم زیادی بهش شده! این غولی که در ذهن همه‌ی نویسنده ها ساخته شده در واقع خیلی هم ساده است و تنها از سه بخش تشکیل شده!
دسته‌ی اول، توصیف احساسات هست. احساسات و حالت که در واقع یکی هستند! یعنی چی؟ یعنی نویسنده بیاد از حال و احوالات کاراکتر بگه و ما رو با کاراکتر خود آشنا کنه! اکثرا قبل از دیالوگ ها این مورد رو توصیه می‌کنند، یعنی نویسنده قبل از هر دیالوگ، توصیف کنه که فردِ گوینده، با چه احساسی اون حرف رو می‌زنه! اگر تا اینجا رو متوجه شدید اضافه کنم نه با تحمیل واژه! مثلا:
با عصبانیت گفت.
تحمیل واژه‌اس! اما؛
با رنگی که رو به سرخی می‌رفت و دست‌های مشت شده گفت.
بیان استاندارد توصیف احساسات هست!
رمان اسی قصاب عاشق می‌شود دیالوگ‌های ناگهانی دارد و بعضی مواقع خواننده رد گوینده را گم می‌کند! پس چه بهتر که نویسنده ویرایشی در این توصیف بزند.
بخش بعدی، توصیف ظاهر یا چهره!
توصیف چهره، سخت‌ترین [به ظاهر] بخش ماجرا هست! نویسنده هم باید توصیفات رو آرام آرام به رمان تزریق کنه و هم اون رو تکرار کنه! مثلا اگر در جایی گفته شد فلانی چشمان سبزی دارد، نویسنده دگر خواننده رو رها نکند، بلکه در چند پارت آینده تاکید دوباره‌ای بر این موضوع داشته باشد!
و البته نه توصیفاتی که حمله‌وار و با حجم زیادی هستند! اسی قصاب عاشق می‌شود از این بابت، رعایت کرده بود اما در تکرار و ایجاد توصیفات برای همه‌ی کاراکترها، کم آورده بود.
در جایی گفته شد خانم یاوری، فک بزرگی دارد. این برای توصیف یک کاراکتر فرعی، مناسب بود و در ذهن خواننده می‌ماند، اما به دلیل عدم تکرار، از یاد خواننده می‌رفت. [البته تکرار به جا و مناسب]
یا مثلا سیما، که تنها تصور من از او لـ*ـب‌های کشیده و حالت راه رفتن پنگوئن وار هست! امیدوارم رمان بازنویسی شود و نویسنده توصیفات رو برای همه‌ی کاراکترها اضافه کند.
و در آخر توصیف مکان که ماننده چهره، آرام آرام باید باشد. مشکلی در این توصیف نبود!
نویسنده ذهن خلاقی دارد و از تشبیهات زیبایی استفاده می‌کند!

بغض مزاحمی مثل یه نارنگی نارس گلوم‌رو گرفت و نذاشت دیگه حرفی بزنم
در اینجا تشبیه بغض مزاحم به نارنگی نارس حس خوبی به من داد و لبخند بر لـ*ـبم نشاند. چرا که این تشبیهات در کل رمان دیده می‌شوند و خبر از ذهنی خلاق و پراشتیاق دارند. علاوه بر این می‌توانند حس صمیمیت بین خواننده و کاراکتر رو بیشتر کنند و در اینجا باز هم امتیاز مثبت دیگری برای نویسنده! [مانند شیرین که صد امتیاز می‌دهد :) ]
تناقض بین دو اسماعیل، اسماعیل مو حنا کرده و ساده‌ی قصاب و اسماعیل خوش پوش و "عوضی" از نظر شیرین، بهترین بخش رمان بود. قسمت دیدار شیرین و اسماعیل بعد از دو سال، آنقدر غیر منتظره و هیجان انگیز بود که مطمئنا همه کنجکاو این هستیم که چه شد، و چه می‌شود؟
وجود گره‌ها و ابهام‌های طرح شده و ضربه فنی خواننده با عنصر غافلگیری، به خوبی شکل گرفته بود. در مورد کلیشه بودن یا نبودن نظری ندارم اما حدس می‌زنم این ایده، ایده‌ی جدید و نابی باشد. من هم ماننده باقی خوانندگان منتظر ادامه‌ی رمان هیجان انگیز شما هستم!
99/04/19
کادر نقد رمان 98

پ.ن : خب، اول سلام؛ یک مورد رو باید براتون بگم

این نقد دیشب، در تاریخِ [99/04/18‌] نوشته شده و بنا به دلایلی من نتونستم آنلاین بشم و نقد رو قرار بدهم.
نکته دوم؛ من قبل از منتقد بودن، خواننده‌ی رمان بودم و این رمان، جزو محدود رمان‌هایی بود که من اشتراکِ بالای تاپیک رو زدم و منتظر پارت گذاشتن شما شدم. قلم شما، اونقدر جذاب و روون هست که مطمئنا خوانندگان زیادی رو برای خودش دارد.
در آخر اضافه کنم اگر شباهتی در سه نقد بود، چیز عجیبی نیست که ما همه طبق اصولی نقد می‌کنیم نه نظر شخصی خودمان...
ممنونم و پوذش بابت تاخیر :rose:


نقد و بررسی رمان اسی قصاب عاشق می‌شود | gandom کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Mahla_Bagheri، Goli Pakseresht، MĀŘÝM و 6 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا