خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

miss.sin

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
19/7/20
ارسال ها
66
امتیاز واکنش
114
امتیاز
153
محل سکونت
شمال:)
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 5 دقیقه
شاه نشین چشم من تکیه گهخیال توست
جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو

حافظ
***
شکوه در مذهب درویش حرام است ولیکن
با چه یاران دغا و دغلی ساخته ام

استاد شهریار
***
شب مردان خدا روز جهان افروز است
روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست

حافظ
***
شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد
که توان تا به سحر گریه ی بی شیون کرد

کلیم کاشانی
***
شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطفهای بیکران کرد

حافظ
***
شهریست پرکرشمه و حوران ز شش جهت
چیزیم نیست ارنه خریدار هر ششم

حافظ
***
شرف مرد به جود است و کرامت نه سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به زوجود

سعدی
***
شکر شکن شوند همه طوطیان هند
زین قند پارسی که به بنگاله میرود

حافظ
***
شد از فشار گردون مویم سفید و سرزد
شیری که خوده بودم در روزگار طفلی

صائب
***
شبی که ماه مراد از افق طلوع کند
بُوَد که پرتو نوری به بام ما افتد

حافظ
***
شکر لله که نیم معتقد طاعت خویش
آنقدر هست که گه گه قدحی مینوشم

حافظ
***
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین حایل
کجا ئانند حال ما سبکباران ساحلها

حافظ
***
شب رحلت هم از بسـ*ـتر روم در قصر حورالعین
اگر در وقت جان دادن تو باشی شمع بالینم ۱

حافظ


مشاعره با حرف ش

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: moh@mad

miss.sin

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
19/7/20
ارسال ها
66
امتیاز واکنش
114
امتیاز
153
محل سکونت
شمال:)
زمان حضور
1 روز 2 ساعت 5 دقیقه
شبی که با تو سرآمد چه دولتی سرمد
دمی که بی تو بسر شد چه قسمتی ناچیز


شهریار


شب ها منم و چشمک محزون ثریا
با اشک غم و زمزمه راز و نیازت

شهریار



شب به هم درشکند زلف چلیپایی را
صبحدم سر دهد انفاس مسیحایی را

شهریار



شعر من شرح پریشانی زلفی است شگرف
که پریشان کندم گر نه پریشان گویم"

شهریار


شاید این جمعه بیاید، شاید
پرده از چهره گشاید، شاید ۵

محمدرضا آقاسی



شفیع مطاع نبی کریم
قسیم جسیم نسیم وسیم


مشاعره با حرف ش

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

niloofar.H

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,076
امتیاز واکنش
13,976
امتیاز
323
زمان حضور
37 روز 20 ساعت 45 دقیقه
شاخه با ریشه‌ی خود حس عجیبی دارد
باغ امسال چه پاییز عجیبی دارد

شخصی همه شب بر سر بیمار گریست
چو روز شد او بمرد و بیمار گریست

شور عشقی کو که رسوای جهان سازد مرا
بی نیاز از نام و فارغ از نشان سازد مرا

شمع هر جمع مشو ورنه بسوزی ما را
یاد هر قوم مکن تا نروی از یادم


مشاعره با حرف ش

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

ارمین

اخراج شده
کاربر اخراج شده
کاربر رمان ۹۸
عضویت
8/3/20
ارسال ها
123
امتیاز واکنش
3,383
امتیاز
228
سن
40
محل سکونت
شهر پر از خالی
زمان حضور
22 روز 22 ساعت 41 دقیقه
شاه نشین چشم من تکیه گهخیال توست

جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو

حافظ

شکوه در مذهب درویش حرام است ولیکن

با چه یاران دغا و دغلی ساخته ام

استاد شهریار

شب مردان خدا روز جهان افروز است

روشنان را به حقیقت شب ظلمانی نیست

حافظ

شمع این مسئله را بر همه کس روشن کرد

که توان تا به سحر گریه ی بی شیون کرد

کلیم کاشانی


مشاعره با حرف ش

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,467
امتیاز واکنش
22,969
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 4 ساعت 26 دقیقه
شیرین سخنی در دل ما میخندد
بر خسرو شیرین سخنی میبندد
گه تند کند مرا و او رام شود
گه رام کند مرا و او میتندد....

مولانا

شمع از سر خود گذشت و آزاد بسوخت
بر آتش غم خنده‌زنان شاد بسوخت
من بندهٔ شمعم، که ز بهر دل خلق
ببرید ز شیرین و چو فرهاد بسوخت

اوحدی مراغه ای

شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند
هر جا که دری بود به شب بربندند
الا در دوست را که شب باز کنند

ابوسعید ابوالخیر


مشاعره با حرف ش

 
  • عالی
Reactions: ارمین

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
شاهد عهد شباب آمده بودش به خواب.
باز به پیرانه سر عاشق و دیوانه شد


شبستانی که طوفانش دمید از رخنه و روزن
دو صد شمعش برافروزی یکی روشن نخواهد شد

شهریار


شمع من دور تو گردم که به کاخ شب وصل
هر که توفیق پری یافته پروانه توست

شهریار



شبی را با من ای ماه سحرخیزان سحر کردی
سحر چون آفتاب از آشیان من سفر کردی

شهریار



شب و روز مونس من غم آن نگار بادا
سر من بر آستان سر کوی یار بادا

اوحدی



شبهای هجر بود دلی همنفس مرا
آنهم کنون نماند ببر یکنفس مرا

همای شیرازی


شهاب یاد تو در آسمان چشم من
پیاپی از همه سو خط زر کشید بیا ۲

سیمین بهبهانی



""شب وصل است و تب دلبری جانان است
ساغر وصل لبالب به لـ*ـب مستان است

در نظربازیشان اهل نظر حیران است
گوییا مشعله از بام فلک ریزان است


مشاعره با حرف ش

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

~ZaHrA~

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,261
امتیاز
483
سن
23
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 21 ساعت 9 دقیقه
شب یار من تب است و غم سـ*ـینه سوز هم
تنها نه شب در آتشم ای گل که روز هم ۴



شب در اعماق سیاهی ها
مه چو در هاله راز آید
نگران دیده به ره دارم
شاید آن گمشده بازآید

فروغ فرخزاد



شاهنشهی که شیشه جان ها به دست اوست
گر بشکند به سنگ فقط مزد شست اوست



شهریار این ورق از عمر چو در می پیچید
چون شکنج خم زلفت به فشار آمده بود

شهریار



شهریارا ز خراسان به ری آوردش باز
آن خدایی که هم او از همدان باز آورد

شهریار


شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر
پاداش ذلتی که به زندان کشیده ام

شهریار


شانه زد زلف جوانان چمن باد بهار
تا تو پیرانه سر ای دل به سر کار آیی

شهریار



شرم از کمند طره او داشت شهریار
روزی که سر به کوه و بیابان نهاد از او

شهریار


شکفته ام به تماشای چشم شهلایی
که جز به چشم دلش نشکفد تماشایی

شهریار


شمع شب های سیه بودی و لبخندزنان
با نسیم دم اسحار هم آ*غو*ش شدی

شهریار



شب است و باغ گلستان خزان رویاخیز
بیا که طعنه به شیراز می زند تبریز

شهریار


شبی که با تو سرآمد چه دولتی سرمد
دمی که بی تو بسر شد چه قسمتی ناچیز


شهریار


شب ها منم و چشمک محزون ثریا
با اشک غم و زمزمه راز و نیازت

شهریار


مشاعره با حرف ش

 
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,467
امتیاز واکنش
22,969
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 4 ساعت 26 دقیقه
شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد
عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت
به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد

سعدی


شبهای دراز !بی عبادت چه کنم
طبعم به گنـ*ـاه کرده عادت چه کنم
گویند کریم است، گنه می بخشد
گیرم که ببخشد زخجالت چه کنم

حسن زده املی

شب بود که چون ستاره آمد لـ*ـب بام
رفتم که ببوسمش چو مهتاب گریخت

مهدی سهیلی


مشاعره با حرف ش

 

^~SARA~^

کاربر فعال انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/7/20
ارسال ها
887
امتیاز واکنش
5,007
امتیاز
263
زمان حضور
113 روز 18 ساعت 23 دقیقه
شاه شمشاد قدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند فلب همه صف شکنان

«حافظ»

شب همه تا سحر تو را من به دعا بخواستم تا به چه شیوه ها تو را من ز خدا بخواستم

«مولوی»

شگفته شد گل حمرا و گشت بلبل سرخوش صلای سرخوشی ای صوفیان باده پرست

«حافظ»

شنیدم سخنی خوش که پیر کنعان گفت فراق یار نه آن میکند که بتوان گفت

«حافظ»


مشاعره با حرف ش

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: moh@mad

moh@mad

کاربر ممتاز
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/9/19
ارسال ها
6,467
امتیاز واکنش
22,969
امتیاز
423
زمان حضور
50 روز 4 ساعت 26 دقیقه
ﺷﺪ ﻣﺎﻩ ﻣﻦ ﺁﻥ ﺷﻤﻊ ﺷﺐﺍﻓﺮﻭﺯ ﺍﻣﺸﺐ
ﮔﻮ ﭼﺮﺥ ﻭ ﻓﻠﮏ ﺯ ﺭﺷﮏ ﻣﯽﺳﻮﺯ ﺍﻣﺸب
ﺍﻣﺸﺐ ﻧﻪ ﺷﺐ ﻭﺻﻞ، ﺷﺐ ﻗﺪﺭ ﻣﻦﺳﺖ
ﺑﻬﺘﺮ ﺯ ﻫﺰﺍﺭ ﺭﻭﺯ ﻧﻮﺭﻭﺯ ﺍﻣﺸﺐ

هلالی جغتایی

شب من نشان مویت
سحرم نشان رویت
قمر از فلک در افتد
چو نقاب بر گشایی

مولانا

شب خیز که عاشقان به شب راز کنند
گرد در و بام دوست پرواز کنند
هر جا که دری بود به شب بربندند
الا در دوست را که شب باز کنند


ابوسعید ابوالخیر


مشاعره با حرف ش

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا