خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

yeganeh yami

کاربر نیمه حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
11/3/20
ارسال ها
1,025
امتیاز واکنش
17,409
امتیاز
323
سن
21
محل سکونت
زیر گنبد کبود
زمان حضور
92 روز 19 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
"بسم رب القلم ومایسطرون"
نقد و بررسی دلنوشته فاخته دلباخته


نقد و بررسی دلنوشته فاخته دلباخته | yeganeh yami کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: FaTeMeH QaSeMi، Ghazaleh.A، Saghár✿ و 7 نفر دیگر

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,887
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
به نام آنکه من و تو هر دو می‌پرستیم، آنکه به جسم روح و جان و به ذهن اندیشه و خیال بخشید؛ خدا

نقد و بررسی دلنوشته‌ی فاخته‌ی دلباخته

فاخته‌ی دلباخته، دو کلمه‌ی هم وزن که ترکیبی خوش آهنگ به وجود آورده‌اند. ترکیبی آنقدر نو که با جستجوی آن در اینترنت تنها تاپیک دلنوشته بالا آمد و نه چیز دیگری. همچنین به شدت با محتوا هماهنگ بود. این خلاقیت نویسنده در انتخاب نام قابل تحسین است.

نویسنده قلم پراحساسی دارد. از خط به خط دلنوشته‌ها می‌شد احساس دریافت کرد. انگار واقعا با دل نوشته شده بودند نه قلم.

آرایه‌ی غالب این مجموعه تشخیص است که به فاخته صفاتی انسانی نسبت می‌دهد. کلا نویسنده در آرایه‌ها عالی عمل کرده فقط در یک دلنوشته انگار کنترل آرایه‌ی تکرار را از دست داده و استفاده‌ی بیش از حد حالتی مصنوعی پدید آورده:

دفترم بوی تورا دارد و...
نفسم بوی تورا دارد و...
غزلم بوی تورا دارد و...
دلم-تنها-جای تورا دارد!


فاخته شروع مناسبی نداشت:

فاخته ات فاخته شد و راهش کج به سوی تو..
پر می‌گشایم، ققنوس می‌شوم جاودانه، پرستو می‌شوم کوچ‌رو، و قوی سپید تنها برای تو..


اول اینکه فاخته چرا باید فاخته شود؟ بخش‌های دیگر خوب بود اما جمله‌ی اول نه.

علاوه بر آن، این دلنوشته یکی از کارهای متوسط مجموعه بود. شروع باید جذاب باشد، یک اثر خارق‌العاده، حتی بهترین بخش مجموعه! باید خواننده را خلع سلاح کند و مجبور به خواندن مجموعه! با وجود دلنوشته‌های قوی بسیاری که در اواسط مجموعه شاهد بودیم بهتر بود یک اثر بهتر آغازگر باشد و این دلنوشته را در اواسط کار شاهد باشیم، مثلا:

مادر!
آن فلفل را بیاور...
می‌خواهم دهن دلم را بسوزانم تا دیگر در فکر او نباشد!


در این دلنوشته نویسنده مهارت خود در خلق آثاری زیبا از ساده‌ترین چیزها مثل فلفل و تنبیه دوران کودکی نشان می‌دهد که می‌تواند اعتماد خواننده را جلب کند.

همچنین این یکی:

می‌‌‌‌دانید آقای نویسنده؛
دلم روزی را می‌خواهد که بیدار شوم و به پنجره چشم ندوزم!
و شما از پنجره اتاقم به پنجره خودتان چشم بدوزید!
شاید بدانید پنجره آن خانه چقدر با همه خانه ها متفاوت است.
شاید آن پنجره بگویدتان از آشوب های دختر آرامی که می‌بینید!
چرا تعجب می‌‌کنید؟
مگر قرار نیست آن روز هم آرام بگیرم؟


یا مثلا این یکی:

و کجاست نظامی که نظام نظم چید؟
او که شیرین ترش رو کرد و خسرو_شاه شاهان را_به جعد گیسوی شیرین به سوی غربتی تاریک فرستاد و تیشه به دست فرهاد سپرد...
و کجاست که ببیند
این‌جا فاخته ای میپرد، بی‌پر، بی‌سر، بی‌بال... بی‌چشم!
و بداند که عشق را نه نیاز است به ناز، نه کمال است به ملک، نه فراق است به کوه!
و کجاست تا ببیند فاخته ای کرچ وخموش گشته سیمرغ همان قصه دور.
و کجاست تا که بستاید این فاخته را...
فاخته دلباخته را؟!


یک متن غنی از آرایه و موزون که می‌توانست تیر خلاص را به خواننده موقع شروع بزند!

ادامه دارد...


نقد و بررسی دلنوشته فاخته دلباخته | yeganeh yami کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، FaTeMeH QaSeMi، Narín✿ و 7 نفر دیگر

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,887
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
از شروع که بگذریم، می‌رسیم به نکات ریزی که در برخی دلنوشته‌ها رعایت نشده بود:

پشت پنجره لـ*ـبخند زدی...
آخ کاش می‌شد این دل وامانده را گوشه ای برد و تا توان هست ناکارش کرد...
که پیچ و مهره دل دلم با لـ*ـب هایت باز نشود!


استفاده از آخ که اصلا حرفه‌ای نیست. دل دلم هم ترکیب جالبی نیست. اما فضاسازی خوب است و مثل همه‌ی دلنوشته‌های این مجموعه غنی از آرایه است.

کدام را باور کنم؟
سکوت لـ*ـب هایت ؟
یا...
بهار نارنج های سبز شده روی مسیرم را؟


شاید مفهوم این دلنوشته تکراری باشد، سکوت عاشق اما پیدایی احساسش از رفتارش، اما نمی‌توان برچسب کلیشه روی آن زد. باز هم نویسنده مهارت خود در خلق متنی فوق العاده از چیزهای ساده مثل بهارنارنج را نشان داده و همین بهارنارنج است که این دلنوشته را نجات داده.

می‌توانم به جرات بگویم که نویسنده فضاسازی را خیلی خوب بلد است و برای اثبات آن می‌توان این مدرک را رو کنم:

نگاهت مسکن است و کلامت راه چاره.
بشکن سد لـ*ـبانت را!
زور اشک هایم به خشکسالی نمی‌رسد.


یا این یکی:

گورستان رویا هایم دور نیست.
کمی نزدیک‌تر بیایی می‌رسی!
می‌بینی کشتی رویای صورتی دخترانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای را که در عمق اقیانوسی به خاک سپرده شد!
نه رهگذری فاتحه می‌‌‌خواند...
نه شاخه گلی!
و این است سزای مغروقان!
و من سال‌هاست در گورستان اعماق اقیانوس دنیا، مد فونم!


اما این مهارت را روی برخی از آثارش پیاده نکرده است. علت آن شاید بی حوصلگی یا عجله باشد، توصیه می‌کنم روی دلنوشته‌هایتان بیشتر وقت بگذارید و نهایت توانتان را به کار ببرید تا آثاری زیباتر خلق شوند. برای مثال شما نتوانسته بودید فضاسازی خوب خود را روی این کار پیاده کنید:

کاش کسی باشد تا در گوشت زمزمه کند:« عشق را نیاز است به شهامت.»

می‌دانید، زیاد گفته‌اند عشق دل و جرات و شهامت می‌خواهد. اگر همین مفهوم را با فضاسازی خوب خود می‌رساندید محشر می‌شد اما هم‌اکنون یک مفهوم تکراری را خیلی ساده و عادی بیان کرده‌اید.

یا اینجا:

هربار که فشار نگاهی رویم است، می‌ترسم...
نکند تورا از چهره ام بخوانند


که مفهوم عالی است، اما کاش به جای نام بردن ترس آن را توصیف می‌کردید. مثلا:

هر بار که فشار نگاهی رویم است، دست و دلم می‌لرزد...
تنم سرد می‌شود و رنگم به سفیدی می‌گراید
نکند تو را از چهره‌ام بخوانند؟


البته این مثال حاصل سی ثانیه تفکر است و مسلما با تفکر بیشتر می‌توانید اثر فوق‌العاده‌ای پدید آورید.

یا مثلا این یکی:

کاش می‌توانستم فریاد بزنم:« آقای نویسنده همه چیز دارد، الا ذره ای شهامت!»
سکوت کردم و این به سرم آمد!


این دلنوشته مفهومی تکراری دارد. زیاد از سکوتی که نتیجه‌ی بدی دارد گفته‌اند، اما شما می‌توانستید با فضاسازی بیشتر و درگیر کردن بیشتر احساسات این تکراری بودن را بپوشانید.
مثلا:

فرو رفته در باتلاق عواقب کارم، کاش‌ها زیاد بودند...
و در میانشان یک کاش بزرگ خودنمایی می‌کرد!
کاش می‌توانستم
کاش لبانم دوخته نمی‌شد
کاش زبانم فلج نمی‌شد
کاش فریاد می‌زدم:
-آقای نویسنده همه چیز دارد، الا ذره‌ای شهامت!
اما،
لـ*ـب باز نکردم و این به سرم آمد!


این نیز حاصل تفکری اندک است و با گذاشتن وقت و حوصله‌ی کافی بهتر می‌توان دلنوشته را اصلاح کرد.


ادامه دارد...


نقد و بررسی دلنوشته فاخته دلباخته | yeganeh yami کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، FaTeMeH QaSeMi، Narín✿ و 7 نفر دیگر

Narges_Alioghli

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/1/20
ارسال ها
486
امتیاز واکنش
13,887
امتیاز
303
محل سکونت
دیوار
زمان حضور
84 روز 17 ساعت 20 دقیقه
گورستان رویا هایم دور نیست.
کمی نزدیک‌تر بیایی می‌رسی!
می‌بینی کشتی رویای صورتی دخترانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ای را که در عمق اقیانوسی به خاک سپرده شد!
نه رهگذری فاتحه می‌‌‌خواند...
نه شاخه گلی!
و این است سزای مغروقان!
و من سال‌هاست در گورستان اعماق اقیانوس دنیا، مد فونم!


این دلنوشته انگار زنگ پایان بود. با توجه به زیبایی‌اش و اینکه یکی از بهترین کارهای این مجموعه است اگر آخرین کار می‌بود این اثر در ذهن خواننده ماندگار می‌شد و او با ذهنی مثبت کتاب را می‌بست، اینطور فکر نمی‌کنید؟

نویسنده به شدت خلاق است. یک نمونه‌ی دیگر که ثابت می‌کند او می‌تواند از ساده‌ترین چیزها دلنوشته‌ی جالبی پدید آورد:

زانوانم دیگر طاقت بار شانه هایم را ندارند!
نگاهم کن...
سـ*ـینه‌خیز تمام سربالایی های عشقت را بالا می‌روم


یا این یکی:

این روزها تصمیم به دزدی گرفته‌ام!
دفترت را که بربایم، حقایق فاش می‌شود و قلمت مقر میاید


مفهوم دزدی قبلا زیاد استفاده شده، دزدیدن قلب، دزدیدن احساس، دزدیدن جوانی و شادی و... اما برای دفتر و قلم ندیده‌ام استفاده شود. نویسنده با ترکیب این مفهوم با چنین چیز جدیدی چیز محشری رقم زده و این نیز نشان از خلاقیتش می‌دهد.

نقد را پایان می‌دهم با متنی که انتخاب کلمات در آن به مناسب‌ترین شکل ممکن بود:

و من همان نیم من خود را در تو جست‌و‌جو می‌کنم!
توقع کامل شدن ندارم...
خودم را پس بده!


با احترام فراوان و علاقه‌ی بی‌پایان
نرگس علی اوغلی
کادر نقد انجمن رمان98
1399/4/12


نقد و بررسی دلنوشته فاخته دلباخته | yeganeh yami کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Z.A.H.Ř.Ą༻، FaTeMeH QaSeMi، Narín✿ و 5 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا