نویسنده این موضوع
امروز گوشه ای نشستم و تمام خاطرات باهم بودنمان را مرور کردم
نزدیک شب بود
تقریبا تمام خاطراتی که در صف مرور بودند به اتمام رسیدند
دیدم دیگر خاطره ای نیست...
عکست را رو به رویم گذاشتم!
بی حرف فقط نگاهت کردم
به خودم آمدم.....
2ساعت بود که خیره به عکست مانده بودم
صورتم خیس از اشک هایی بود که نقابی از [COLOR=rgb(255, 0...
نزدیک شب بود
تقریبا تمام خاطراتی که در صف مرور بودند به اتمام رسیدند
دیدم دیگر خاطره ای نیست...
عکست را رو به رویم گذاشتم!
بی حرف فقط نگاهت کردم
به خودم آمدم.....
2ساعت بود که خیره به عکست مانده بودم
صورتم خیس از اشک هایی بود که نقابی از [COLOR=rgb(255, 0...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
دل نوشته خاطرات قاتل | * کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com