مشاعره با حرف ر

moh@mad · 1/12/23

-FãTéMęH- گفت:
رسید مژده که ایامِ غم نخواهد ماند
چنان نماند چنین نیز هم نخواهد ماند

رونویسی کردن از چشمان تو یعنی غزل
می نوشتم مشق چشمان تو را من از ازل

سرنوشت از سرنوشتی تا نباشد مال من
نازنین با ما مدارا کن دمی را لااقل

YeGaNeH · 17/1/24

رسمش نبود عاشق کنی اما نمانی‌ پای من
مرهم که نه، زخم شوی بر تک تکِ اعضای من...

- فاطمه سپید

moh@mad · 18/1/24

YeGaNeH گفت:
رسمش نبود عاشق کنی اما نمانی‌ پای من
مرهم که نه، زخم شوی بر تک تکِ اعضای من...

- فاطمه سپید

راه وفا پیش گیر، کان ز جفا خوشترست
گر چه جفایت خوشست، لیک وفا خوشترست

روی چو گل برگ تو از همه گلها فزون
کوی چو گلزار تو از همه جا خوشترست

هلالی

-FãTéMęH- · 18/1/24

راز دل غنچه را، صبا داند و من
بی من تو چگونه ای، ندانم؟ اما
من بی تو در آتشم، خدا داند و من

رهی معیری

YeGaNeH · 29/1/24

رسمش نبود عاشق کنی اما نمانی‌ پای من
مرهم که نه، زخم شوی بر تک تکِ اعضای من...

- فاطمه سپید

moh@mad · 31/1/24

YeGaNeH گفت:
رسمش نبود عاشق کنی اما نمانی‌ پای من
مرهم که نه، زخم شوی بر تک تکِ اعضای من...

- فاطمه سپید

رسم این بود که شیران دل اهو بدرند
به تو اهو چه بگویم که دریدی دل ما

راحم تبریزی

YeGaNeH · 20/2/24

رسمش نبود عاشق کنی اما نمانی‌ پای من
مرهم که نه، زخم شوی بر تک تکِ اعضای من...

- فاطمه سپید

sssaabbbaaa · 21/2/24

روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چـــرا غافــــل از احــــوال دل خویشتنم

moh@mad · 24/2/24

sssaabbbaaa گفت:
روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چـــرا غافــــل از احــــوال دل خویشتنم

رهبر عشق حقيقي مي شود عشق مجاز
زين سرپل تشنگان خود را در آب افکنده اند

شستشوی ديده منظورست بهر ديدنش
عشقبازان گر نظر بر آفتاب افکنده اند

YeGaNeH · 24/2/24

رسمش نبود عاشق کنی اما نمانی‌ پای من
مرهم که نه، زخم شوی بر تک تکِ اعضای من...

- فاطمه سپید

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی