مشاعره با حرف خ

~XFateMeHX~ · 17/2/22

خنـده کن خنـــده چو سوری ز طرب بـــا دلبــر

سرخوش شو سرخوش، چو نرگس به چمن بادلدار

~XFateMeHX~ · 17/2/22

خونــابـــه فرستنـــد بهم چشم و دل مـــن

چون کاسه که همسایه به مسایه فرستد

~XFateMeHX~ · 17/2/22

خاک من زنده به تأثیر هوای لـ*ـبِ توست

سازگـــاری نکنـــد آب و هـــوای دگــــرم

~XFateMeHX~ · 17/2/22

خوش آن کز گرد ره سویت رسیدیم

به دیده گردی از کویت کشیدیم

~XFateMeHX~ · 17/2/22

خواهم من از خدا به دعا صد هزار جان

تـــا صـــد هــــزار بـــار بمیرم بــــرای تـو

~XFateMeHX~ · 17/2/22

خرم آنکو خورد و بخشید و پریشان کرد و رفت

تا چنین افسون ندانی دست بر افعی مزن

~XFateMeHX~ · 17/2/22

خط سبزی به رخ سبز، مرا کرد اسیر

دام همرنگ زمین بــود، گرفتـار شدم

~XFateMeHX~ · 17/2/22

خاربن هر روز و هر دم سبز و تر

خارکن هر روز زار و خشک تر

~XFateMeHX~ · 17/2/22

خوبان همه سپاهند، اوشان خدایگانست

مر نیک بختیم را بر روی او نشانست

~XFateMeHX~ · 17/2/22

خنــده ها بـر لـ*ـب مـن بــود و کس آگــاه نشد

زین همه درد خموشانه که بر جان من است

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی