نویسنده این موضوع
یک هفته بعد
سراسیمه به سمت گوسفندی که روی زمین می افتد می دوم وقتی بهش می رسم در حال جان کندن است بالای سرش می ایستم و تلف شدنش رو تماشا میکنم تمام اعضا بدنش را می توانم ببینم خونی که جریانش کند میشود و قلبی که محکم می کوبد و کم کم متوقف می شود، دیروز سه تای دیگرشان مرده بودند نه تنها ما بلکه تمام گوسفندان و گاو های روستا کم کم داشتند...
سراسیمه به سمت گوسفندی که روی زمین می افتد می دوم وقتی بهش می رسم در حال جان کندن است بالای سرش می ایستم و تلف شدنش رو تماشا میکنم تمام اعضا بدنش را می توانم ببینم خونی که جریانش کند میشود و قلبی که محکم می کوبد و کم کم متوقف می شود، دیروز سه تای دیگرشان مرده بودند نه تنها ما بلکه تمام گوسفندان و گاو های روستا کم کم داشتند...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان پرندهای با موهای سفید | غزل دشت آبادی کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com