- عضویت
- 29/3/20
- ارسال ها
- 12
- امتیاز واکنش
- 158
- امتیاز
- 98
- سن
- 24
- زمان حضور
- 11 ساعت 59 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت9
دفترچه رو برمی دارم و به سمت درِ اورژانس به راه می افتم. همین که از در خارج خارج می شوم ، خود پسره رو می بینم که می آید به سمت من. به محض اینکه به من می رسه، دفترچه رو به سمتش می گیرم:
- این رو جا گذاشته بودید.
- بله، خیلی ممنون.
و دفترچه رو می گیره و میره.
به بخش که برمی گردم، به مرجان می گم:
- حواست باشه تا من برم یه آبی به...
دفترچه رو برمی دارم و به سمت درِ اورژانس به راه می افتم. همین که از در خارج خارج می شوم ، خود پسره رو می بینم که می آید به سمت من. به محض اینکه به من می رسه، دفترچه رو به سمتش می گیرم:
- این رو جا گذاشته بودید.
- بله، خیلی ممنون.
و دفترچه رو می گیره و میره.
به بخش که برمی گردم، به مرجان می گم:
- حواست باشه تا من برم یه آبی به...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان مهر نگاهت بر دلم افتاد | نهال.ص کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com