در حال تایپ رمان طلسم اهریمن | آلیسا کاربر انجمن رمان ٩٨

آلیسا · 12/5/20

پارت دهم

وقتی مطمئن شدم اون خود کریستالِ لبخندی روی لـ*ـب‌هام جا خوش کرد. کریستال اخمی بین ابروهای خوش فرمش نشوند و با تحکم گفت:
- من همچین کسی رو نمی‌شناسم.
سعی کردم که از روی زمین بلند بشم اما کمرم بدجور تیر کشید و با زانو افتادم روی زمین! لـ*ـبم رو به...

آلیسا · 14/5/20

پارت یازدهم

وقتی خنده‌ی مرد تموم شد با انگشت شصتش اشک گوشه‌ی چشمش رو پاک کرد و گفت:
- بالاخره بعد از چند روز کسل کننده یه اتفاق خنده‌دار افتاد.
هیچ چیزی از حرف‌هاش نمی‌شدم. مگه من چیزی خنده‌داری گفتم؟
کلافه از حرف‌های نامفهوم مرد گفتم:
- میشه منظورت رو...

آلیسا · 14/5/20

پارت دوازدهم

برای چند ثانیه صدایی از مادر در نیومد و بعد خیلی آروم گفت:
- می‌دونم، همه چیز رو شنیدم. امیدوار بودم که هنوز هم توی این قصر منتظرم باشه؛ من بهش قول دادم که بر می‌گردم اما نتونستم بهش عمل کنم.
می‌تونستم تصور کنم که الان مادر توی چه حالیه اما درکش در حد توانم...

آلیسا · 22/5/20

پارت سیزدهم

بلند شدم و گارد حمله گرفتم؛ با صدایی که از خشم بلند شده بود گفتم:
- کی هستی؟
سرش رو بلند کرد و بهم نگاه کرد اما هیچ جوابی بهم نداد. اخم‌هام رو کشیدم توی هم دوباره تکرار کردم.
- کی هستی؟ از من چی می‌خوای؟
به چشم‌هام خیره شده بود و هیچ حرفی نمی‌زد، انگار اصلا توی...

آلیسا · 28/5/20

پارت چهاردهم

اخم‌هام رو توی هم کشیدم که خنده‌اش قطع شد و گفت:
- من چطور باور کنم که الهه هستی؟
با خونسردی گفتم:
- همین که زخم‌هات رو می‌تونم درمان کنم کافی نیست؟!
آرتا دستی زیر چونه‌اش برد و گفت:
- معلومه که نه!
- من هیچ مدرکی ندارم که نشون بدم الهه هستم ولی همه می‌دونند...

آلیسا · 22/6/20

پارت پانزدهم

آرتا
به رفتار عجیب کریستال نگاه کردم و توی فکر فرو رفتم. عجیبه که من دیگه عصبانی نیستم! سرم رو بلند کردم و به برقی که توی نگاهش بود خیره شدم.
این دختر کیه که به محض دیدنش تموم عصبانیتم فروکش کرد؟ چرا با دیدنش حال و هوام عوض میشه؟
هوای سرد رو داخل ریه‌هام...

آلیسا · 26/7/20

پارت شانزدهم

مگان گوشه‌ی اتاق به دیوار تکیه زده بود و یه جعبه‌ی چوبی رو بـ*ـغلش گرفته بود! به سمتش رفتم و جلوش زانو زدم که آروم و آهسته سرش رو بلند کرد. خداروشکر هنوز زنده بود و این برام یه دنیا ارزش داشت؛ تمام صورتش پر از زخم و خون بود که باعث شد قلبم مچاله بشه.
مگان...

آلیسا · 19/11/20

پارت هفدهم

کریستال
از موقعی که خواهراش رو دفن کردیم آرتا کنار قبرشون زانو زده و این منو نگران کرد. درسته که تازه باهاش اشنا شدم ولی نمی‌تونم اینطوری ولش کنم و برم!
قلبم از این همه دردی که آرتا امروز کشید فشرده شد و آه عمیقی کشیدم. نگاهی زیرچشمی به آرتا انداختم و به سمت داخل خونه...

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

در حال تایپ رمان طلسم اهریمن | آلیسا کاربر انجمن رمان ٩٨

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ | دانلود رمان

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ | دانلود رمان

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ | دانلود رمان

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ | دانلود رمان

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ | دانلود رمان

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ | دانلود رمان

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ | دانلود رمان

آلیسا

دوستدار انجمن رمان ۹۸

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ | دانلود رمان

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

دوستدار انجمن رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین