خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Mohadeseh.f

مدیر تالار تایپوتریلر+طراحی
عضو کادر مدیریت
مدیر تالار انجمن
طراح انجمن
نویسنده انجمن
گرافیست انجمن
  
عضویت
24/7/18
ارسال ها
1,356
امتیاز واکنش
29,187
امتیاز
418
سن
25
محل سکونت
•بیــــگ هــوپ•
زمان حضور
124 روز 5 ساعت 56 دقیقه
نویسنده این موضوع
۱- برد پیت



این بازیگر مشهور به دوران تاریک زندگی اش در اواخر دهه ی ۹۰ اذعان کرده است: «خودمو از همه ی داستان های سلبریتی بودن دور می کردم. روی کاناپه می نشستم و احساس می کردم کم کم دارم تبدیل به یه دونات میشم. در واقع خودم خودمو اذیت می کردم.»



زندگی پیت بعد از سفرش به شهر کازابلانکا در مراکش تغییر می کند. او با دیدن شرایط زندگی مردم در کازابلانکا، تصمیم می گیرد تکانی به خود و زندگی اش دهد : «فقر اونجا بیداد می کرد. قبل از اون چنین چیزی ندیده بودم. در مورد نابرابری و مراقبت های پزشکی صحبت کردیم و متوجه شدم مشکل من اصلا مسأله ی مهمی نبود. مردم اونجا مجبور بودن تو اون شرایط به زندگی ادامه بدن و بچه ها نقص های مادرزادی زیادی داشتن. چیزهایی که باید ازش خودداری می کردن، زندگی شون رو به قدری محدود کرده بود که انگار دوران محکومیت شون رو می گذروندن. فکر شرایط اونجا همیشه با منه.»

2- لیدی گاگا



به سختی می شود خواننده ی جسور و پر انرژی ای مثل لیدی گاگا را درگیر مشکلات روحی تصور کرد. اما از قرار معلوم، آدم ها گاهی این تصویر پر شر و شور را به پوششی برای پنهان کردن آسیب پذیری خود تبدیل می کنند. لیدی گاگا در سخنرانی ای که در مراسم جوایز SAG-AFTRA داشت، سؤال بسیار مهمی در مورد مسأله ی کمک به سلامت روان مطرح کرد و اعلام کرد که از اختلالاات اضطراب بعد از آسیب روانی و تجزیه ی هویت رنج می برد.



او به هیچ فرصت کاری ای نه نمی گوید و با این کار سعی می کند صدای درونش را خاموش کند. لیدی گاگا در اینباره می گوید: «چیزی که حالا فهمیده ام وضعیت خیلی غیر طبیعیه. من متوجه شدم که چند ثانیه یا چند دقیقه به یه نقطه خیره می مونم و نمی فهمم دور و برم چی میگذره. چیزایی که عذابم داده بودن و تجربه هایی که بایگانی شون کرده بودم مثل برق از جلوی چشمام رد میشن.» این حالت ها «بعدها تبدیل به دردهای جسمی مزمن، فیبرومیالژیا، حمله های پنیک، واکنش های شدید ناشی از آسیب های روانی و نوسانات روانی تضعیف کننده ای مثل فکر کردن به خودکشی و رفتارهای مازوخیستی (خودآزارانه) شد.»



۳- سلنا گومز



این خواننده ی جوان و مشهور منبع الهام افراد زیادی بوده است. گومز به بیماری لوپوس مبتلا است و به خاطر مشکلات ناشی از این بیماری خود ایمنی مزمن، مجبور به پیوند کلیه شد. سلنا گومز در مصاحبه ای اعلام کرد که از افسردگی و اضطراب رنج می برد: «این چیزی نیست که فکر کنم یه روز بهش غلبه می کنم. به نظرم این یه جنگه که باید تا آخر عمرم باهاش رو به رو بشم و مشکلی هم با این مسأله ندارم، چون می دونم که اینطوری خودم رو به هر چیز دیگه ای ترجیح میدم.»



۴- گوئینت پالترو



گوئینت پالترو دو فرزند دارد. او در یکی از مصاحبه هایش بیان کرد که بعد از به دنیا آمدن فرزند دومش، روزهای سختی را از سر گذارند. پالترو دچار افسردگی بعد از زایمان شده بود و این چیزی نبود که انتظارش را داشته باشد: «من فکر می کردم افسردگی بعد از زایمان یعنی هر روز گریه کنی و توان مراقبت از یه بچه را نداشته باشی.»



اما پالترو برخلاف تصوراتش، دچار وضعیتی شد که هیچ وقت دیگری در زندگی اش تجربه نکرده بود. او به طرز دردناکی ضعیف و شکننده شده بود: «احساس می کردم زامبی شدم. نمی تونستم به قلبم دسترسی پیدا کنم. نمی تونستم به احساساتم دسترسی پیدا کنم. نمی تونستم ارتباط برقرار کنم. وحشتناک بود.» پالترو اذعان کرد که سخت ترین قسمت کار این بود که وجود این مشکل را قبول کند و از آن زمان بود که شروع به بهبودی کرد.



۵- ادل



ادل هم مانند پالترو، افسردگی بعد از زایمان را تجربه کرده است. او در مصاحبه ای اذعان کرد که بسیار مستعد افسردگی است. طبق صحبت های ادل، این مشکل از زمانی شروع شد که او پدربزرگش را از دست داد: «گرچه هیچوقت به خودکشی فکر نکردم، اما زیاد پیش روانشناس رفته ام.»



ادل اظهار کرد که افسردگی بعد از زایمانش روزهای بسیار سختی را برایش رقم زد: «با هیچکس درموردش حرف نمی زدم. از همه چیز و همه کس زده شده بودم. اون دوستام که بچه نداشتن از دستم دلخور می شدن.»



6- پرنسس دایانا



متأسفانه هیچکسی از افسردگی در امان نیست. حتی اگر پرنسس هم باشید، به این معنی نیست که از مشکلات روحی مستثنی هستید. پرنسس دایانا، در مصاحبه ای که در سال ۱۹۹۵ ضبط شد، در مورد افسردگی اش بعد از به دنیا آمدن فرزندش، پرنس ویلیام و پرخوری عصبی ای صحبت کرد که متعاقب آن به وجود آمد: «صبح از خواب بیدار میشی و احساس میکنی که نمیخوای از تـ*ـخت بیرون بیای. احساس میکنی درکت نمیکنن و خیلی خیلی به خودت ایراد میگیری.»



دایانا به کمک نیاز داشت، اما به جایش، به او انگ زدند: «دایانا ثبات نداره. دایانا تعادل روحی نداره.»



«از خودم خوشم نمیومد. به خاطر اینکه نمیتونستم از پس این فشارها بربیام، احساس سرشکستگی میکردم.»



منبع:روزیاتو




6چهره مشهوری که شجاعانه به مشکلات روحی خود اقرار کردند!

 
  • تشکر
Reactions: SAEEDEH.T و The unborn
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا