خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,347
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 15 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرمه خورشید

من مرغ کور جنگل شب بودم
باد غریب، محرم رازم بود
چون بار شب به روی پرم می‌ریخت
تنها به خواب مرگ، نیازم بود

هرگز ز لابلای هزاران برگ
بر من نمی شکفت گل خورشید
هرگز گلابدان بلور ماه
بر من گلاب نور نمی پاشید

من مرغ کور جنگل شب بودم
در قلب من همیشه زمستان بود
رنگ خزان و سایه تابستان
در پیش چشم من همه یکسان بود

می سوختم چو هیزم تر در خویش
دودم به چشم بی هنرم می‌رفت
چون آتش غروب فرو می‌مرد
تنها، سرم به زیر پرم می‌رفت

یک شب که باد، سم به زمین می‌کوفت
و ز یال او شراره فرو می‌ریخت
یک شب که از خروش هزاران رعد
گویی که سنگپاره فرو می‌ریخت

از لابلای توده تاریکی
دستی درون لانه من لغزید
وز لرزه‌ای که در تن من افتاد
بنیاد آشیانه من لرزید

یک دم، فشار گرم سرانگشتش
چون شعله، بال‌های مرا سوزاند
تا پنجه‌اش به روی تنم لغزید
قلب من از تلاش تپیدن ماند

غافل که در سپیده دم این دست

خورشید بود و گرمی آتش بود
با سرمه‌ای دو چشم مرا وا کرد
این دست را خیال نوازش بود

زان پس، شبان تیره بی‌مهتاب
منقار غم به خاک نمالیدم
چون نور آرزو به دلم تابید
در آرزوی صبح، ننالیدم

این دست گرم، دست تو بود ای عشق
دست تو بود و آتش جاویدت
من مرغ کور جنگل شب بودم
بینا شدم به انجمن رمان نویسی

forum.roman98.com
رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸
forum.roman98.com forum.roman98.com

رمان 98 | دانلود رمان جدید

دانلود رمان جدید
roman98.com roman98.com
سرمه ی خورشیدت




اشعار نادر نادرپور

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish و •MaNiA•

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,347
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 15 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع


اشعار نادر نادرپور

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,347
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 15 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع


اشعار نادر نادرپور

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,347
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 15 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
انجمن رمان نویسی
forum.roman98.com

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸
forum.roman98.com
forum.roman98.com
رمان 98 | دانلود رمان جدید

دانلود رمان جدید
roman98.com
roman98.com


اشعار نادر نادرپور

 
  • تشکر
Reactions: MacTavish

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,347
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 15 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع


اشعار نادر نادرپور

 

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,347
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 15 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
آزرده از آنم که مرا زندگی آموخت
آزرده تر از آنکه مرا توش و توان داد

سوداگر پیری که فروشنده ی هستی است
کالای بدش را به من ، افسوس ، گران داد

گفتم که زبان درکشم و دیده ببندم
دیدم که دریغا !‌ نه مرا تاب درنگ است

وه کز پی آن سوز نهان در رگ و خونم
خشمی است که دیوانه تر از خشم پلنگ است

خشمی است که در خنده ی من ، در سخن من
چون آتش سوزنده ی خورشید هویداست

خشمی است که چون کیسه ی زهر از بن هر موی
می جوشد و می ریزد و سرچشمه اش آنجاست

من بندی این طبع برآشفته ی خویشم
طبیعی که در او زندگی از مرگ جدا نیست

هم درغم مرگ است و هم آسوده دل از مرگ
هم رسته ز خویش است و هم از خویش رها نیست

با من چه نشینی که من از خود به هراسم
با من چه ستیزی که من از خود به فغانم

یک روز گرم نرمتر از موم گرفتی
امروز نه آنم ، نه همانم ، نه چنانم

یک روز اگر چنگ دلم ناله ی خوش داشت
امروز به ناخن مخراشش که خموش است

یک روز اگر نغمه گر شادی من بود
امروز پر از لرزه ی خشم است و خروش است

گر زانکه درین خاک بمانم همه ی عمر
یا رخت اقامت ببرم از وطن خویش

تقدیر من اینست که آرام نگیرم
جز در بن تابوت خود و در کفن خویش

نادر نادرپور


انجمن رمان نویسی

forum.roman98.com

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸
forum.roman98.com
forum.roman98.com
رمان 98 | دانلود رمان جدید

دانلود رمان جدید
roman98.com
roman98.com


اشعار نادر نادرپور

 

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,347
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 15 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
بی تو ، ای که در دل منی هنوز
داستان عشق من به ماجرا کشید

بی تو لحظه ها گذشت و روزها گذشت
بی تو کار‌ خنده ها به گریه ها کشید

بی تو ، این دلی که با دل تو می تپید
وه که ناله کرد و ناله کرد و ناله کرد

بی تو ، بی تو دست سرنوشت کور من
اشک و خون به جای باده در پیاله کرد

عمر من شبی سیاه و بی ستاره بود
دیدگان تو ، ستارگان او شدند

لحظه ای ز بام ابرها برآمدند
لحظه ای به کام ابرها فروشدند

در فروغ این ستارگان بی دوام
روزگار شادی و غمم فرا رسید

آن ، به جز دمی نماند و این همیشه ماند
این ، همیشه ماند و آن به انتھا رسید

آسمان حسود بود و بخت من
چون ستارگان چشم تو دمید و مرد

بی تو ، از لبان من ترانه ها گریخت
بی تو ، در نگاه من شراره ها فسرد

آری ای که در منی و با منی مدام
وه که دیگر امید دیدن تو نیست

تو گلی ، گل بھار جاودان من
زین سبب مرا هوای چیدن تو نیست

نادر نادرپور

انجمن رمان نویسی

forum.roman98.com

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸
forum.roman98.com
forum.roman98.com
رمان 98 | دانلود رمان جدید

دانلود رمان جدید
roman98.com
roman98.com


اشعار نادر نادرپور

 

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,347
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 15 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
من آن درخت زمستانی ، بر آستان بهارانم
که جز به طعنه نمی خندد ،‌ شکوفه بر تن عریانم

ز نوشخند سحرگاهان ،‌ خبر چگونه توانم داشت
منی که در شب بی پایان ، گواه گریه ی بارانم

شکوه سبز بهاران را ،‌ برین کرانه نخواهم دید
که رنگ زرد خزان دارد ، همیشه خاطر ویرانم

چنان ز خشم خداوندی ،‌ سرای کودکی ام لرزید
که خاک خفته مبدل شد ، به گاهواره ی جنبانم

درین دیار غریب ای دل ،‌ نشان ره ز چه کس پرسم ؟
که همچو برگ زمین خورده ، اسیر پنجه ی طوفانم

میان نیک و بد ایام ، تفاوتی نتوانم یافت
که روز من به شبم ماند ، ‌بهار من به زمستانم

نه آرزوی سفر دارد ، نه اشتیاق خطر کردن
دلی که می تپد از وحشت ، در اندرون پریشانم

غلام همت خورشیدم ، که چون دریچه فرو بندد
نه از هراس من اندیشد ، نه از سیاهی زندانم

کجاست باد سحرگاهان ،‌ که در صفای پس از باران
کند به یاد تو ، ای ایران ، به بوی خاک تو مهمانم

نادر نادرپور


انجمن رمان نویسی

forum.roman98.com

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸
forum.roman98.com
forum.roman98.com
رمان 98 | دانلود رمان جدید

دانلود رمان جدید
roman98.com
roman98.com


اشعار نادر نادرپور

 

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,347
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 15 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
مرا عشق تو در پیری جوان کرد
دلم را در غریبی شادمان کرد

به آفاق شبم رنگ سحر داد
مرا آیینه دار آسمان کرد

خوشا مھری که چون در من درخشید
جھان را با من از نو مھربان کرد

خوشا نوری که چون در اشک من تافت
نگاهم را پر از رنگین کمان کرد

هزاران یاد ، خودش را در هم آمیخت
مرا گنجینه ی یاد جھان کرد

غم تلخ مرا از دل به در برد
تب شوق تو را در من روان کرد

وزان تب ، آتشی پنھان برافروخت
که شادی را به جانم ارمغان کرد

مرا با چون تویی هم آشیان ساخت
تو را با چون منی همداستان کرد

گواهی بھتر از حافظ ندارم
که قولش این غزل را جاودان کرد

شب تنھایی ام در قصد جان بود
خیالت لطفھای بیکران کرد

نادر نادرپور


انجمن رمان نویسی

forum.roman98.com

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸
forum.roman98.com
forum.roman98.com
رمان 98 | دانلود رمان جدید

دانلود رمان جدید
roman98.com
roman98.com


اشعار نادر نادرپور

 

-ZAℍЯმ-

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
27/8/19
ارسال ها
6,734
امتیاز واکنش
43,347
امتیاز
483
محل سکونت
دنیای خیال
زمان حضور
51 روز 15 ساعت 21 دقیقه
نویسنده این موضوع
من او را دیده بودم
نگاهی مهربان داشت
غمی در دیدگانش موج می زد
که از بخت پریشانش نشان داشت
نمی دانم چرا هر صبح ، هر صبح
که چشمانم به بیرون خیره می شد
میان مردمش می دیدم و باز
غمی تاریک بر من چیره می شد
شبی در کوچه ای دور
از آن شب ها که نور آبی ماه
زمین و آسمان را رنگ می کرد
از آن مهتاب شب های بهاری
که عطر گل فضا را تنگ می کرد
در آنجا ، در خم آن کوچه ی دور
نگاهم با نگاهش آشنا شد
به یک دم آنچه در دل بود ، گفتیم
سپس چشمان ما از هم جدا شد
از آن شب ، دیگرش هرگز ندیدم
تو پنداری که خوابی دلنشین بود
به من گفتند او رفت
نپرسیدم چرا رفت
ولی در آن شب بدرود ، دیدم
که چشمانش هنوز اندوهگین بود

نادر نادرپور

انجمن رمان نویسی

forum.roman98.com

رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

بهترین انجمن رمان نویسی ایران | رمان ۹۸
forum.roman98.com
forum.roman98.com
رمان 98 | دانلود رمان جدید

دانلود رمان جدید
roman98.com
roman98.com


اشعار نادر نادرپور

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا