خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,896
امتیاز واکنش
17,973
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع


یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ و کتاب مجمع‌الجزایر گولاگ از آلکساندر سولژنیتسین، علیه جنایت‌های استالین و اتفاقاتی که در گولاگ رخ می‌داد نوشته شده است. در آثار ادبی‌اش با بهره‌گیری از تجربه‌های خود، تاریخ سـ*ـیاسی قرن بیستم کشور شوروی، به ویژه سازوکار سرکوب سازمان‌یافته را روایت می‌کند. سولژنیتسین به خاطر نوشتن نامه‌ای در انتقاد از ژوزف استالین سال ۱۹۴۵ توسط سازمان جاسوسی دستگیر و به هشت سال زندان در گولاگ محکوم شد. بنابراین آنچه در این کتاب می‌خوانید، نویسنده خود از نزدیک تجربه کرده است.
حقایق و آگاه‌سازی‌های سولژنیتسین که خود هم در زندان بود در این رمان‌ها به حدی حاکمان روسیه را عصبانی کرده بود که در یک برهه اگر شما این کتاب‌ها را داشتید به زندان محکوم می‌شدید. سولژنیتسین پس از مرگ استالین و تجدیدنظر درباره حکمش همچنان با مشکلات مختلفی روبه‌رو بود و حتی از روسیه اخراج شد اما در پی اصلاحات میخائیل گورباچف دوباره تابعیتش را به او پس دادند. سولژنیتسین در سال ۱۹۷۰ موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات شد و در نهایت در سال ۲۰۰۸ از دنیا رفت.
در پشت جلد کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ آمده است:
در بحبوحه جنگ جهانی دوم سرباز روسی ایوان دنیسویچ شوخوف با اتهام جعلی به ده سال حبس در اردوگاه کار اجباری محکوم می‌شود. سولژنیتسین با نثری زیبا یک روز از زندگی دردناک این مرد را در اردوگاه به تصویر می‌کشد. مردی که تمام سختی‌ها را با صبر و شکیبایی تحمل می‌کند.
این اثر به عنوان اثری برجسته و غیرمعمول در ادبیات شوروی با به تصویر کشیدن بخش تاریکی از دوران استالین و تکریم قدرت روح انسانی به دریافت جایزه نوبل ادبی نایل و به شاهکاری جهانی بدل شد.


انجمن رمان نویسی
رمان98


معرفی کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ | آلکساندر سولژنیتسین

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,896
امتیاز واکنش
17,973
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ
همان‌طور که خواندید این رمان یک روز از زندگی شوخوف را در اردوگاه کار اجباری روایت می‌کند. یک روز کامل از ساعت پنج صبح زمانی که صدای ضربه‌های چکش بر صفحه فلزی شنیده می‌شود تا زمانی که زندانی پتوی نازک و چرک را روی سرش می‌کشد و به خواب می‌رود. رمان به ساده‌ترین شکل ممکن نوشته شده و فضای اردوگاه را بسیار دقیق بیان می‌کند. اردوگاهی که در آن هیچ رحم و مروتی وجود ندارد و همان‌طور که احتمالا حدس می‌زنید قانون جنگل در آن حکم فرماست.

شوخوف به اتهام خیـ*ـانت به وطن محکوم شده است. در رمان می‌خوانیم هنگامی که پرونده شوخوف تحت بررسی بود او را به جاسوسی برای آلمان متهم کرده بودند اما نه شوخوف و نه بازپرس هیچ‌چیزی درباره ماموریت جاسوسی شوخوف نمی‌دانستند بنابراین در حکم او فقط نوشته بودند: «ماموریت» و همین کافی است تا شوخوف به ده سال محکوم شود.

گروه ضدجاسوسی شوخوف را به حد لازم زده بودند و شوخوف انتخاب بسیار ساده‌ای داشت: «امضا نکن و خودت گور خودت را بکن و یا امضا کن و کمی بیشتر زنده بمان.» در نتیجه شوخوف امضا کرده بود. (کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ اثر سولژنیتسین – صفحه ۷۱)

کار زندانی‌ها در اردوگاه این است که در یک محل جدید زندان دیگری برای زندانیان سـ*ـیاسی بسازند. زندانی که ممکن است در آینده جای خود آن‌ها باشد. اما ساختن یک زندان جدید به خودی خود کار سختی نیست، سختی اصلی آن است که باید در هوای منفی سی درجه کار کنند. البته اگر دمای هوا به منفی ۴۲ برسد زندانی‌ها می‌توانند آن روز کار نکنند اما دماسنجی که دما را نشان می‌دهد هرگز منفی ۴۲ را نشان نمی‌دهد. راه دیگر برای کار نکردن درمانگاه است. اما درمانگاه هم برای افرادی که بتوانند رشوه بدهند کارساز است.

سرما و یخ زدن تنها مشکل اردوگاه نیست. گرسنگی دائمی هم از مواردی است که همیشه با شماست. در اردوگاه حق ندارید هیچگاه نان اضافه‌ای را پنهان کنید تا شاید در وعده غذایی بعد سیر شوید چون نان داشتن یعنی شما قصد فرار دارید و همین موضوع ممکن است شما را برای ده روز روانه انفرادی کند و هیچ زندانی‌ای نمی‌خواهد به انفرادی برود. قوانین دیگری هم وجود دارد که یک زندانی باید همه آن‌ها را رعایت کند در غیر این صورت ممکن است جلوی چشم بیفتد و یا تاثیر منفی در ذهن یک نگهبان ایجاد کند که این به هیچ وجه خوب نیست. حتی ممکن است شما را محض سرگرمی به ده سال زندان اضافه محکوم کنند!



انجمن رمان نویسی
رمان98


معرفی کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ | آلکساندر سولژنیتسین

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,896
امتیاز واکنش
17,973
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
اینفوگرافیک رمان یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ
براساس این رمان یک اینفوگرافیک توسط کافه‌بوک ترجمه و بازطراحی شده است که در آن خلاصه کتاب و همچنین جنبه‌های مختلف رمان به خوبی و به شکلی دقیق منعکس شده است. توجه به نکات و موضوعاتی که در این اینفوگرافیک وجود دارد، به درک بهتر رمان کمک می‌کند.
البته باید به این نکته اشاره کنیم که اگر این رمان را نخوانده‌اید و روی افشای داستان حساس هستید، مطالعه اینفوگرافیک برای شما مناسب نیست. چرا که در اینفوگرافیک خلاصه همه قسمت‌های مهم کتاب ارائه شده است و بخش‌هایی از آن بازگو می‌شود.

اینفوگرافیک-یک-روز-از-زندگی-ایوان.jpg

انجمن رمان نویسی
رمان98


معرفی کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ | آلکساندر سولژنیتسین

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

^moon shadow^

مدير بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/3/18
ارسال ها
1,896
امتیاز واکنش
17,973
امتیاز
428
محل سکونت
Tabriz
زمان حضور
38 روز 17 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
جملاتی از کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ

ساعت پنج صبح است، همانند همیشه، صدای ضربه‌های سهمگین چکش بر روی صفحه‌ی فلزی آویزان در نزدیکی خانه‌های چوبی موقت طنین‌انداز می‌شود، صدای ضعیف و بریده‌بریده‌ی زنگ از میان پنجره‌ای که شیشه‌اش به‌اندازه‌ی دو بند انگشت یخ بسته است، عبور می‌کند و به‌سرعت خاموش می‌شود. (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۹)

این سایت جدید زمینی بایر و تا زانو پوشیده از برف است که برای شروع، زندانیان می‌بایست چاله‌هایی حفر و حصارهایی درست کنند و دور تادور آن را سیم بکشند تا مانع فرار خودشان باشد، بعد از آن ساخت‌وساز شروع می‌شود و مهم‌تر از همه این‌که تا یک ماه هیچ وسیله‌ای برای گرم کردن ندارند، حتی به اندازه‌ی یک لانه‌ی سگ هم گرما ندارند. (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۱۱)

در اردوگاه همواره مجبوری که در تمام مدت هوشیار باشی، زیرا می‌بایست تلاش کنی که هیچ نگهبانی تو را تنها نبیند، قانون این است که همیشه باید با جمعیت باشی. (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۲۴)

شوخوف با خود اندیشید پول راحت هیچ ارزشی ندارد، احساس نمی‌کنی که آن را به‌دست آورده‌ای، قدیمی‌ها درست گفته‌اند که چیزی که برایش پول پرداخت نکردی را نمی‌توانی کهنه کنی. شوخوف هنوز دستان پاکی داشت پس برای چه باید آن‌ها را لکه‌دار کند، پس برای چه بیرون به دنبال شغل شایسته و مناسبی نگردد؟ اما مسئله اصلی این بود، آیا اصلا او را آزاد خواهند کرد؟ ممکن است ده سال دیگر هم برای او ببرند، آن هم فقط محض سرگرمی! (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۴۶)

هوا سردتر شد، با وجود این که دستان شوخوف به‌شدت مشغول بودند اما حال از شدت سرما نوک انگشتانش در میان دستکش نازکش بی‌حس شده بود. و همچنین سرما به پای چپش هم نفوذ کرده بود. شوخوف پاهایش را به زمین کوبید تا شاید اندکی گرم شود. (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۱۰۹)

کسانی که تن‌شان گرم است نمی‌توانند تصور کنند یخ زدن یعنی چه. (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۱۲۱)

سوپ شام همیشه رقیق‌تر از سوپ صبحانه بود. به هر حال صبح‌ها زندانیان به انرژی بیشتری برای کار نیاز داشتند، در صورتی که شب‌ها سیر یا گرسنه به هر حال باید بخوابند. (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۱۵۲)

شوخوف نتوانست خودش را کنترل کند و مانند سایر زندانیان چشمانش را بر بساط تسزار که بر روی تـ*ـخت پهن شده بود انداخت. تسزار هنوز تمام پاکت‌ها را باز نکرده بود و برخی بسته‌ها هنوز همان‌طور دست نخورده باقی مانده بودند اما با یک نگاه سریع و بویی که به مشام شوخوف رسید، متوجه شد که چیزهای فرستاده شده برای تسزار، سوسیس، شیر تغلیظ شده، یک ماهی بزرگ دودی، مقداری پیه‌ی خوک، بیسکویتی با رایحه‌ای دلپذیر، کیکی با بوی خوشایند متفاوت، دو کیلو قند و احتمالا مقداری کره و در آخر مانند همیشه سیگار، تنباکو و مقداری خرت‌وپرت‌های دیگر است. (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۱۶۰)

ما دعا نمی‌کنیم که خداوند بسته‌ای یا جیره‌ی سوپ بیشتری برای‌مان بفرستد. آنچه برای انسان‌ها بزرگ و مهم است برای خداوند ناچیز و بی‌اهمیت است! ما باید برای معنویات دعا کنیم و از خداوند بخواهیم تا بدی‌ها را از قلب‌مان بزداید. (یک روز از زندگی ایوان دنیسویج – صفحه ۱۷۵)

انجمن رمان نویسی
رمان98


معرفی کتاب یک روز از زندگی ایوان دنیسویچ | آلکساندر سولژنیتسین

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا