دل‌نوشته‌های عاشقانه

~ZaHrA~ · 28/5/20

تو تنها ڪسی هستی ڪه

به من جان می گویی

من تنها ڪسی هستم

ڪه به تو جان می دهم

سر و سامان بدهی

یا سر و سامان ببری

قلبِ من سوی شما میلِ تپیدن دارد

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

بدترین نوعِ جان دادن در آب و آتش نیست
نه!
بدترینش
آن زمان است
که تو مُدام صدایم میزنی و من ذره ذره جانم را نثارت میکنم

~ZaHrA~ · 28/5/20

عشق چیزی است که من هر روز در لبخند تو می بینم
عشق چیزی است که با هر لمس تو احساس می کنم
عشق چیزی است که در هر کلمه ای که می گویی می شنوم
عشق چیزی است که ما هر روز در آن زندگی می کنیم

~ZaHrA~ · 28/5/20

هرگاه پیش من هستی، نمی‌خواهم سر هیچ کار دیگری بروم
می‌خواهم تا ابد بنشینم و چشم هایت را نگاه کنم
تا عمق چشم هایت را نگاه کنم تا مطمئن شوم بی‌نهایت دوستم داری

مثلِ نفس هایم دوستت دارم

همانقدر بی اختیار

همانقدر تا پایِ جان

~ZaHrA~ · 28/5/20

شاعر میگه :
لا تقسوا علی أنثی إلا فی عناقها…
به زن سخت نگیرید
مگر به هنگام در حصار کشیدنش :))

عشق یعنی ؛
منی دیگر وجود نداشته باشد
همه و همه
او باشد و او..!

::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::

با تمام مداد رنگی های دنیا
به هر زبانی که بدانی و ندانی
خالی از هر تشبیه و استعاره و ایهام
تنها یک جمله برای تو خواهم نوشت
دوستت دارمــ خاص ترین مخاطب خاص دنیا …

~ZaHrA~ · 28/5/20

کوچه پس کوچه های قلبت
چه جای امنی برای قدم های من است
دوست داشتنت قشنگ،
عشقت پر از امنیت
و خواستنت پر از لطافت است
حالا با این همه خوبی
چرا من هم تو را نخواهم؟
میخواهمت جان دلم
با تمام قلبم…

~ZaHrA~ · 28/5/20

تو مثل باران هستی
بارانی از گل
بارانی از مهر
بارانی از لبخند
بارانی که به زندگی کویری من جان بخشید

::::::::::::::::::::::::::

گرمای مردادیِ تنِ تو
نفس هر کسی را میگیرد
و من چه عاشقانه
گرم میشوم ، میسوزم
و دوباره هر مرداد
عاشقت میشوم انگار

~ZaHrA~ · 28/5/20

اگر تو نبودی
من کاملا بیکار بودم
هیچ کاری
در این دنیا ندارم
جز دوست داشتن تو
:::::::::::::::::::::::::::::::::::
توی قلبم نوشتم
ورود ممنوع
حالا که وارد شدی
خروج ممنوع

~ZaHrA~ · 28/5/20

گر مرا ترک کنی…
من زغمت می سوزم…
آسمان را به زمین…
جان خودت می دوزم…

گر مرا ترک کنی…
ترک نفس خواهم کرد…
بی وجود تو بدان…
خانه قفس خواهم کرد…

:::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
برکه‌ی چشمان من از شوق دیدار تو دریا میشود
شک ندارم با تو در کل جهان غوغا سراپا میشود

شال خود را باز کن، احوال ما آشفته است
چونکه پیچ و تاب موهایت درون باد زیبا میشود

~ZaHrA~ · 28/5/20

لاک پشت های کوچکی که تازه به دنیا آمده اند را دیده ای؟
بی اختیار به سمت دریا می روند
این گـونه دوستت دارم بی اختیار
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
صدا می کنم تو را
این “جانی” که می گویی
جانم را می گیرد
نزن این حرف ها را
دل من جنبه ندارد
::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::::
گرمم کن
به قدر یک احساس
هوای نبودنت عجیب سرد است !

~ZaHrA~ · 28/5/20

شعر ردیف و قافیه نمی خواهد
بوی تو هر دیوانه ای را شاعر می کند …

دوست خوب را باید روی چشم ها گذشت
کجایى …
چشم هایم بهانه ات را گرفته اند …

به من گفتی پر از آینده باشم / تو رفتی همچنان در خنده باشم

تو دریای منی ، من ماهی تو / جدا از تو نباید زنده باشم . . .

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

مدیر بازنشسته رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین