•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

amir.h.f · 15/9/20

این ما هستیم که پیر می‌شویم، فرسوده می‌شویم و از بین می‌رویم. ولی رویاها و تخیلاتمان این‌طور نیست. رویاهای ما حتی، مدتها پس از مرگمان هم می‌تواند در درونِ انسان‌های دیگر زنده بماند.

☆راز فال ورق

#یاستین_گوردر

amir.h.f · 15/9/20

پیمودن راه حق کار دل است ، نه کار عقل . راهنمایت همیشه دلت باشد ، نه سری که بالای شانه هایت است . از کسانی باش که به نفس خود آگاهند ، نه از کسانی که نفس خود را نادیده می گیرند.

☆ ملت عشق

#الیف_شافاک

amir.h.f · 15/9/20

وقتی به اتاق رختکن می رفتم به خود گفتم بهتر است شلوار گل و گشاد بپوشم و عصایی نازک به دست بگیرم و یک جفت کفش کت و گنده به پا کنم و کلاه دربی هم بر سر بگذارم.دلم می خواست ظاهری بی قواره و ناجور داشته باشم:شلوار گشاد،کت تنگ،کلاه کوچک و کفش های بسیار بزرگ!

☆سرگذشت من

#چارلی_چاپلین

amir.h.f · 15/9/20

قرآن را می توان در چهار سطح خواند. سطح اول معنای ظاهری است. بعدی معنای باطنی است. سومی بطنِ بطن است. سطح چهارم چنان عمیق است که در وصف نمی گنجد.

☆ ملت عشق

#الیف_شافاک

amir.h.f · 15/9/20

زندگی من هر روز و هر دقیقه عوض میشد . بنظرم میآمد که طول زمان و تغییراتی که ممکن بود آدمها در چندین سال بکنند برای من این سرعت سیر و جریان هزاران بار مضاعف و تندتر شده بود ، درصورتیکه خوشی آن بطور معکوس بطرف صفر میرفت و شاید از صفر هم بی احترامی میکرد - کسانی هستند که از بیست سالگی شرع به جانکندن میکنند در صورتیکه بسیاری از مردم فقط در هنگام مرگشان خیلی آرام و آهسته مثل پیه سوزی که روغنش تمام بشود خاموش میشوند .

☆بوف کور

#صادق_هدایت

amir.h.f · 15/9/20

آدم گاهی آنقدر تنها می شود

وبا خودش حرف میزند

که تبدیل می شود به دو نفر ...

☆ برادران سیسترز
#پاتریک_دوویت

amir.h.f · 15/9/20

از همان بچگي تو انتخاب زنها اشتباه مي كردم! وقتی رفتيم سفيدبرفی رو ببينيم همه دلباخته ی سفيد برفی شده بودن و من عاشق نامادری بد ذاتش ...

☆ مرگ در میزند

#وودی_آلن

amir.h.f · 15/9/20

هنوز

از من روز تولدم را می پرسی

پس آن چه را که نمی دانی،

بنويس ؛

روز عاشق شدنم به تو ،

روز ميلادِ من است ...

#نزار_قبانی

amir.h.f · 15/9/20

مهم نیست جزو کدوم گروه باشی

همیشه توی اون یکی که نیستی

بیشتر خوش می گذره !

☆ مرگ در نمی زند

#وودی_آلن

amir.h.f · 15/9/20

فهمیدم هر کاری هم بکنم یا هرکسی را هم پیدا کنم، من، او، هیچکداممان نمی‌توانیم به خاطرات او از پدرم غلبه کنیم ، خاطراتی که حتی وقتی غمگینش می‌کردند هم تسلی‌اش می‌دادند، چون از آن ها دنیایی ساخته بود که بلد بود در آن دوام بیاورد حتی اگر کس دیگری نمی‌توانست.

☆تاریخ عشق

#نیکول_کراوس

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

عضو تازه وارد انجمن

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین