خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
ساده است زندگی مطابق نظر دنیا،

ساده است در انزوا زندگی کردن مطابق میل شخصی،

ولی مرد بزرگ کسی است که در میانه ی جمع قادر است از استقلال و تنهایی اش لـ*ـذت ببرد ...



☆جزء از کل

#استیو_تولتز


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
اين نهايت ناشكری است كه آدم بخواهد همه نعمت هايي را كه در اختيارش است فقط به خاطر اين كه آن چيزی را كه ميخواسته به دست نياورده است ناديده بگيرد ...





☆ همسران خوب

#لوئیزا_می_آلکوت


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
"بزرگترین هدیه‌ای که خدا می‌تواند به تو بدهد این است: درک آن‌چه در زندگی‌ات گذشته.تا زندگی‌ات برایت توجیه شود.این همان آرامشی است که دنبالش بودی"





☆ در بهشت پنج نفر منتظر شما هستند

#میچ_البوم


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
بهترین حالت این است که آدم از اتفاقاتِ خوبی که قرار است بیفتد با خبر شود، درست مثلِ موقعی که مردم می دانند قرار است در یک روزِ به خصوص خسوف اتفاق بیفتد یا کسی بداند که قرار است برای کریسمس به او میکروسکوپ هدیه بدهند. و از طرفی بدترین حالت هم این است که آدم از اتفاقِ بدی که قرار است بیفتد با خبر باشد، درست مثلِ موقعی که آدم می داند قرار است در یک روز به خصوص برای پر کردن دندانش به دندان پزشکی برود یا قرار است برای تعطیلات به فرانسه برود. امّا من فکر می کنم از همه بدتر این حالت است که آدم نداند اتفاقی که قرار است بیفتد خوب است یا بد.



☆ ماجرای عجیب سگی در شب

#مارک_هادون


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
عشق آن کلمه‌ای نیست که با آن بتوان همه چیز را بیان کرد، شاید فقط تنها کلمه‌ای باشد که از تمام واژه‌های دیگر به آن نزدیک‌تر باشد.





☆ نان آن سال‌ها

#هانریش_بل


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
دنیا همه را در هم می‌شکند !

ولی پس از آن خیلی‌ها ،

جای شکستگی‌شان قوی‌تر می‌شود ...





☆ وداع با اسلحه

#ارنست_همینگوی


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
#برشی_از_یک_کتاب



یک بار است زندگانی. یک بار.

همان یک بار که نسیم صبح را به سـ*ـینه فرو می دهیم، همان یک بار که عطش خود را با قدحی آب خنک فرو می نشانیم، همان یک بار که سوار بر اسب در دشت تاخت می کنیم، یک بار.. یک بار و نه بیشتر.

بعد از آن دیگر تمام عمر را ما دنبال همان چیزها می دویم، بعد از آن دیگر تمام مدت را به دنبال همان طعم اولینِ زندگانی هستیم. در پی لـ*ـذت اول. سیب را به دندان می کشیم تا طعم بار اول را در آن بیابیم،آب را سر می کشیم تا لـ*ـذت رفع عطش بار اول را پیدا کنیم. در آب غوطه می زنیم تا به شوق بار اول برسیم و نسیم را می بلعیم تا نشانی از آن اولین نسیم بیابیم. زندگانی یک بار است، در هر فصل...

تو چه می پنداری، ستار، تو درباره ی زندگانی چه فکر می کنی؟



شیرینی زندگانی بیش از یک بار به کام آدم نمی نشیند، اما تلخی هایش هر بار تازه اند، هر بار تازه تر.



☆کلیدر
#محمود_دولت_آبادی


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
مطلب این که حرف، باد است. اما فکر، آتش است؛



آتش را باید اول گیراند...



باد خودش به آن دامن می زند...



☆کلیدر

#محمود_دولت_آبادی


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
جذامیان به ناهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند .

حلاج برسفره آنها نشست و چند لقمه بر دهان برد .

جذامیان گفتند :

دیگران بر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند

حلاج گفت:

آنها روزه اند و برخاست.

غروب، هنگام افطار حلاج گفت:

خدایا روزه مرا قبول بفرما.

شاگردان گفتند :

استاد ما دیدیم که تو روزه شکستی.

حلاج گفت :

ما مهمان خدا بودیم. روزه شکستیم، اما دل نشکستیم ...!!



آن شب که دلی بود به میخانه نشستیم

آن توبه صدساله به پیمانه شکستیم



از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب

ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم



☆تذکره_الأوليا

☆ذکر_منصور_حلاج


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 

amir.h.f

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
5/12/19
ارسال ها
65
امتیاز واکنش
1,727
امتیاز
198
سن
25
زمان حضور
4 روز 52 دقیقه
کسانی که زیاد حرف می زنند کاری از دستشان ساخته نیست...!



#ژان_پل_سارتر
☆سایه_انسانها


•~✓جــمـــله‌های به یــاد مانـــدنی✓~•

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا