خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,624
امتیاز واکنش
13,279
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
پروانه هایِ رٶیا
رهایِ رها
از تنهاییِ پیله ها
پَر می زنند
تا قصرِ بلندِ آرزوها
و می نشینند
بَر چهره یِ گُلگونِ
سلحشورِ سوار بَر اسبِ سپید یالِ بادپیما.

دَر دشتِ واژه ها،
دروغ را
زمستان زده
و شکوفه هایِ مهربانی
می سرایند چکامه یِ
دوستت دارم را ...


عاشقانه‌های سمیه صباح

 
  • تشکر
Reactions: Setareh7

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,624
امتیاز واکنش
13,279
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
و صبر،
صدای کِشدار جاری دَر
تَک تَکِ ثانیه هایِ بی تشویش
تیک تاکِ مُطَنطَنِ عقربه هایِ ساعتِ دیواری
و جرینگ جرینگِ اَلنگوهایِ مسیِ فیروزه کوبی.

و پرسش از زندگی:
فرشته ها کجا هستند؟
پرستوها کِی برمی گردند؟


عاشقانه‌های سمیه صباح

 
  • تشکر
Reactions: Setareh7

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,624
امتیاز واکنش
13,279
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
سایۀ شب
بر سقف پوسیدۀ شهر
ریخته،
و من،
خسته از
هیاهویِ پوچِ
سیه سایه هایِ شب زده
که، در این زمانِ زنگ زده،
بسان آونگِ ساعتِ دیواریِ قدیمی
از این کوچه و خیابان
به آن کوچه و خیابان
می آمدند، می رفتند،
می آمدند، می رفتند


عاشقانه‌های سمیه صباح

 
  • تشکر
Reactions: Setareh7

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,624
امتیاز واکنش
13,279
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
سَر نهادم
به خلوتِ بیابان،
به کُنجِ کویرِ وجود.
دریایِ تنهایی
موج می زد
در دلم؛
نورِ ماه
فواره می زد
در کویر
و بارانی از پولک هایِ نقره ای
فرومی ریخت بر تَرَک هایِ خاکِ خُشک
و می پاشید بر بیکرانگیِ فضا.
رد شد شهابی.
در تَهِ خاموشیِ شب،
دخترکی روسری قهوه ای،
از نردبانِ آسمان
رفت بالا
و چید
سیبِ ماه را.
-زمان اُفتاد
از تپش -
دلِ کویر از روز پُر
من از هیچ پُر


عاشقانه‌های سمیه صباح

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: Setareh7
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا