مشاعره با حرف ت

-FãTéMęH- · 6/5/24

moh@mad گفت:
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت به از ما کم نباشد

من از دست تو در عالم نهم روی
ولیکن چون تو در عالم نباشد

تو چه دانی که ما چه مرغانیم

هر نفس زیر لـ*ـب چه می خوانیم

moh@mad · 6/5/24

-FãTéMęH- گفت:
تو چه دانی که ما چه مرغانیم

هر نفس زیر لـ*ـب چه می خوانیم

تو درخت خوب‌منظر همه میوه‌ای ولیکن
چه کنم به دست کوته که نمی‌رسد به سیبت

تو شبی در انتظاری ننشسته‌ای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت

-FãTéMęH- · 6/5/24

moh@mad گفت:
تو درخت خوب‌منظر همه میوه‌ای ولیکن
چه کنم به دست کوته که نمی‌رسد به سیبت

تو شبی در انتظاری ننشسته‌ای چه دانی
که چه شب گذشت بر منتظران ناشکیبت

ترسم که اشک در غمِ ما پرده‌در شود
وین رازِ سر به مُهر به عالَم سَمَر شود

moh@mad · 9/5/24

-FãTéMęH- گفت:
ترسم که اشک در غمِ ما پرده‌در شود
وین رازِ سر به مُهر به عالَم سَمَر شود

ترا من دوست می‌دارم ندانم چیست درمانم
نه روی هجر می‌بینم نه راه وصل می‌دانم

نپرسی هرگز احوالم نسازی چارهٔ کارم
نه بگذاری که با هرکس بگویم راز پنهانم

سعدی