خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,624
امتیاز واکنش
13,279
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی چیزی را دوست ندارید وخواهان تغییر آن هستید باید هنگام دیدن تصویر آن مورد تصویری را که دوست دارید ببینید نه آن چیزی که باچشم میبینید مثلا شما از ماشینتان راضی نیستید وقتی سوارش میشوید یا نگاهش میکنیدآن ماشینی راکه دوست دارید به چشم ببینید همه جزییاتش را واحساس کنید وبه دنبالش شکر گزاری برای ماشینتان وقتی رانندگی میکنید فرمان ماشین مورد علاقه تان را ببینید نه آن چیزی که در حال حاضر در دستان شماست ترکیب تصویر آن چیزی که دوست دارید همراه با شکر گزاری پیشاپیش برای آن چیز معجزه شگفت انگیز برایتان به ارمغان می آورد.​


دل‌نوشته‌‌های زندگی

 
  • تشکر
Reactions: TiNAX007 و Setareh7

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,624
امتیاز واکنش
13,279
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
گرگی استخوانی در گلویش گیر کرده بود، بدنبال کسی می گشت که آن را در آورد تا به لک لک رسید و از او درخواست کرد تا او را نجات دهد و در مقابل گرگ مزدی به لک لک بدهد. لک لک منقارش را داخل دهان گرگ کرد و استخوان را درآورد و طلب پاداش کرد. گرگ به او گفت همین که سرت را سالم از دهانم بیرون آوردی برات کافی است.

وقتی به فرد نالایقی خدمت می کنی تنها انتظارت این باشد که گزندی از او نبینی

دنیا پر از تباهی است نه بخاطر آدمهای بد بلکه بخاطر سکوت آدمهای خوب.​


دل‌نوشته‌‌های زندگی

 
  • تشکر
Reactions: TiNAX007 و Setareh7

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,624
امتیاز واکنش
13,279
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
اسفند آمد...

و در جیب هایش...

بوی بهار بود...

و کمی غم... از گذر ناگزیر عمـــر...

در جیب جلیقه اش،حبه قند هایی بود تا کام سال کهنه را شیرین کند...

که نگیرد دلش...از رفتن که سهم همه است.... آدم ها...ماه ها... سال ها...

در جیب کتش کمی شادی بود...

کمی امید...کمی عشق...

آجیل مخلوط هر سال...

اسفند آمد و بر صورتش لبخند گنگی بود...

طفلکی این اسفند را همه بی محلی میکنند...

آنقدر دلش میگیرد که نگـــو...

اما نجابتی ذاتی دارد...

به رویش نمیاورد و فقط لبخنــد میزند و متواضعانه سفره هفت سین میچیند...!​


دل‌نوشته‌‌های زندگی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: TiNAX007 و Setareh7

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,624
امتیاز واکنش
13,279
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلم میخواست های من زیادند..

بلندند…

طولانیند…

اما مهمترین دلم میخواست ها اینست که :

انسان باشم.

انسان بمانم .

انسان محشور شوم…

چقدر وقت کم است .

تا وقت دارم باید مهرورزی کنم به همین چند نفر که ازتمام مردم دنیا بامن نفس می کشند.

باید مهر بورزم به همین جغرافیایی که سهم من است از جهان.

وقت کم است بایدخوب باشم .

مهربان باشم.

ودوست بدارم همه زیباییها را ……

میگویند انسانهای خوب به بهشت میروند

اما من میگویم انسانهای خوب هر کجا باشند آنجا بهشت است​


دل‌نوشته‌‌های زندگی

 
  • تشکر
Reactions: TiNAX007 و Setareh7

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,624
امتیاز واکنش
13,279
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
اگر در زندگیتان دچار مسائل مالی وسلامتی و یا هر مسئله دیگری شدید لازم است نگاهی به درونتان بیاندازید اگر از کسی رنجش یا کینه ای دارید آن را برطرف سازید شخصی که شما را رنجانده ببخشیدش نه به این صورت، که بگویید خدا جوابش را بدهد من بخشیدمش ولی انشالله......

این بخشش برای شما کاری نمیکند. باید واقعا ببخشید زیرا رنجش ونفرت از کسی درهای برکت فراوانی را برویتان میبندد وشما دچار مشکلات درونی که منجر به بیماری ،ومشکلات بیرونی که منجر به بسته شدن درهای برکت ورحمت الهی است میشوید....

پس به خاطر خودتان وسرازیر شدن خیر وبرکت به سمتتان فرآیند بخشش را شروع کنید....​


دل‌نوشته‌‌های زندگی

 
  • تشکر
Reactions: TiNAX007 و Setareh7

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,624
امتیاز واکنش
13,279
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
خلقت هستی قادر است که تمام خواسته های ما را برآورده کند واین به میزان باور ایمان ما بستگی دارد به اینکه چه قدر باور داشته باشیم و چه قدر توکل کنیم..

توکل یعنی ایمان مطلق به خالق هستی وقوانین شگفت انگیزش...

مثلا شما دلتان می خواهد که در خارج از کشور تحصیل کنید اماباخود می گویید که من پول لازم برای اینکار را ندارم..اگر بنشینید ومدام بگویید آخر چه گونه وچه طور به خواسته ام برسم وپول مورد نیاز برای اینکار را پیدا کنم وشک داشته باشید به طور حتم راهی برایتان گشوده نخواهد شد...

شما باید ارتعاش لازم را بدهید وایمان داشته باشید که چگونگی انجام آن برای شما روشن خواهد شد..زیرا ذهن ما محدود است واما خلقت هستی نامحدود است راههایی دارد شگفت انگیز وفوقاالعاده...وفقط زمانی که به خواسته مان می رسیم از قدرت کائنات شگفت زده می شویم...

پس راهها را به خدا بسپارید تا در زمان خودش به شما بگویید چه کنید وافراد وشرایط را مهیا سازد...​


دل‌نوشته‌‌های زندگی

 
  • تشکر
Reactions: TiNAX007 و Setareh7

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,624
امتیاز واکنش
13,279
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
مسابقه ای در کار نیست !

یکی تو 23 سالگی ازدواج میکنه و اولین بچه شو 10 سال بعد به دنیا میاره،!

اما اون یکی 29 سالگی ازدواج میکنه و اولین بچه شو سال بعدش به دنیا میاره..!

یکی هم 25 سالگی فارغ التحصیل میشه ولی 5 سال بعدش کار پیدا میکنه..!

یکنفر دیگه هم 29 سالگی مدرکشو میگیره و بلافاصله کار مورد علاقه شو پیدا میکنه !

یک نفر هم از خوش اقبالیش ! 30 سالگی رئیس شرکت میشه اما از بخت بد در 40 سالگی فوت میکنه !

اون یکی دیگه 45 سالگی رئیس شرکت شده ولی تا 90 سالگی سالم تندرست عمر کرده

اینارو گفتم که هم به خودم و هم به تو یادآوری کنم ؛

که تو نه از بقیه جلوتری و نه عقب تر !!

تو توی زمان خودت زندگی میکنی!

پس با خودت مهربان و آرام باش .

سعی کن با آرامش از زندگی ت خوشی ببری و هرگز خودت را با دیگری مقایسه نکن !​


دل‌نوشته‌‌های زندگی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: TiNAX007 و Setareh7

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,624
امتیاز واکنش
13,279
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
مردی بوتۀ رُزی کاشت و مرتب به آن آب داد.

او دید که بزودی جوانۀ گل، شکوفه میدهد، اما متوجه خارهایی روی ساقۀ گل شد.

با خود اندیشید:از گیاهی آزاردهنده با خارهای تیز، چطور گلی به این زیبایی می روید؟

از این فکرها ناراحت شد و از آب دادن به گل غفلت کرد و درست قبل از اینکه گیاه گلی بدهد، پژمرده شد و مُرد.

درون هر روحی، گل رزی وجود دارد. ارزشهای الهی (خوبیها) با نفس کشیدن در درون ما در بین خارهای اشتباهات رشد میکنند.

خیلی از ما انسانها به خودمان نگاه

می کنیم و تنها به دنبال اشتباهاتمان هستیم.

با این تفکر که هیچ کار خوبی از ما

برنمی آید، ناامید می شویم.

ما خوبیهای درونمان را نادیده می گیریم و سرانجام آنها می میرند.

ما هرگز نیروهای بالقوه مان را کشف

نمی کنیم.


دل‌نوشته‌‌های زندگی

 
  • تشکر
Reactions: TiNAX007 و Setareh7

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,624
امتیاز واکنش
13,279
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
گاهی برای رهاشدن از زخم های زندگی باید بخشید و گذشت ....

میدانم که بخشیدن کسانی که از آنها زخم خورده ایم، سخت ترین کار دنیاست....

ولی،تا زمانی که هر صبح چشمان خود را با کینه بازکنیم

و آدمهای، خاطرات تلخ را زنده نگه داریم و در ذهن خود هر روز محاکمه شان کنیم....

رنگ آرامش را نخواهیم دید !!

گاه، چشم ها را ، باید بست و از کنار تمام بد بودنها گذشت...


دل‌نوشته‌‌های زندگی

 
  • تشکر
Reactions: TiNAX007 و Setareh7

ASaLi_Nh8ay

مدیر بازنشسته رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
6/2/20
ارسال ها
7,624
امتیاز واکنش
13,279
امتیاز
428
محل سکونت
خیابآن بَهآر | کوچه اُردی‌بهشت | پِلآکِ 1
زمان حضور
82 روز 4 ساعت 42 دقیقه
نویسنده این موضوع
مردی درحالی که به قصرها و خانه های زیبا می نگریست به دوستش گفت:

«وقتی این همه اموال را تقسیم می کردند ما کجا بودیم.»

دوست او دستش را گرفت و به بیمارستان برد و گفت:« وقتی این بیماری ها را تقسیم می کردند ما کجا بودیم ! »

انسان زمانی که پیر میشه تازه میفهمه نعمت واقعی همون سلامتی، خانواده، عشق ، شادی، باهم بودن، انرژی جوانی و ...

"همین چیزای ساده بوده که همیشه داشته ولی هرگز بهشون اهمیت نداده و دنبال نداشته ها بوده "


دل‌نوشته‌‌های زندگی

 
  • تشکر
Reactions: TiNAX007 و Setareh7
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا