مشاعره با اشعار علیرضا آذر

Di.ar.an · 17/9/20

دوتا قلب تیره کنار دو آوند
کجا ماشه ات را چکانیده بودم

niloofar.H · 17/9/20

من همون آدم قبلم
با همون عشق قدیمی
با همون زخمای کهنه
با همون لحن صمیمی

Alone.wolf · 17/9/20

niloofar.H گفت:
من همون آدم قبلم
با همون عشق قدیمی
با همون زخمای کهنه
با همون لحن صمیمی

یک مرد که از چشم تو افتاد شکست.
مرد است ولی خانه ات آباد، شکست

Di.ar.an · 17/9/20

تا چشمه تشنه بردی و هی تشنه آوردی
سرخود بریدی دوختی هی گربه رقصوندی

moh@mad · 19/9/20

یک مرد که از چشم تو افتاد شکست.
مرد است ولی خانه ات آباد، شکست
در جاده ی خود یک سگِ پاسوخته بود
لـ*ـب بر لـ*ـب و دندان به زبان دوخته بود

The Black Queen · 19/9/20

در تنم زخم و نخ فراوان است
سر هر نخ برای پرواز است

moh@mad · 19/9/20

تا اخم کنی دست به خنجر بزند
پلکی بزنی به سیم آخر یزند
تا بغض کنی،درهم و بیچاره شود
تا آه کشی،بند دلش پاره شود

The Black Queen · 19/9/20

دوزخ نی شدم و شعله دواندم به تنت
شعله پوشیدم و مشغول پدر سوختنت

Di.ar.an · 19/9/20

توی چشم هم یه بارم
خوب و محترم نبودیم
هر کی کار خودش رو کرد
ما حریف هم نبودیم

The Black Queen · 19/9/20

مجنون تو هستم که فقط گوش کنی
بگذاریم و باز فراموش کنی

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی