- عضویت
- 8/8/19
- ارسال ها
- 1,681
- امتیاز واکنش
- 15,266
- امتیاز
- 323
- محل سکونت
- همدان
- زمان حضور
- 62 روز 21 ساعت 12 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگاه سریعی به اطراف اتاقی كه داخلش نشسته بودم انداختم و پیانوی سیاه و گران قیمت گوشه ی اتاق، اولین چیزی بود که نظرم را به خودش جلب كرد. قدم زنان به سمتش رفتم و از اولین شخصی كه حاضر به بازجویی شده بود پرسیدم:
-اسم و وابستگیتون به مقتول؟
-دیوید اوهارای چهارم. من فرزند ارشد بانو اوهارا هستم.
دستم را روی روكش چوب گردوی بدنه ی پیانو کشیدم...
-اسم و وابستگیتون به مقتول؟
-دیوید اوهارای چهارم. من فرزند ارشد بانو اوهارا هستم.
دستم را روی روكش چوب گردوی بدنه ی پیانو کشیدم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
داستان کوتاه جنایت های نیویورکی (دوزنبرگ سیاه) | نگار 1373 کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com