♡ عاشقانه ها ♡

Marziyeh · 27/8/18

قدم زدن زیر باران … گرفتن دست های تو … این چیزی است که آرزوی آن را دارم

Marziyeh · 27/8/18

صدا می کنم تو را
این “جانی” که می گویی
جانم را می گیرد
نزن این حرف ها را
دل من جنبه ندارد

Marziyeh · 27/8/18

گرمآی دستآت روی گونم بهتَرین حسه جان جآنآنم

Marziyeh · 27/8/18

دوست خوب را باید روی چشم ها گذشت
کجایى …
چشم هایم بهانه ات را گرفته اند …

Marziyeh · 27/8/18

هزار بار آمدم خطت بزنم از قلبم
خود خودت را
یادت را
اسمت را
اما …
فقط قلبم پر شد از خط خطی های عاشقانه

Marziyeh · 27/8/18

بگذار #لبخندت
حال تمام روزهای مرا خوب کند..

Marziyeh · 27/8/18

اگه یه روز دلمو شکستی فدای سرت
فقط کفش بپوش که شکسته هاش تو پات نره

Marziyeh · 27/8/18

لحظه ای در گذر از خاطره ها
ناخودآگاه دلم یاد تو کرد
خنده آمد به لـ*ـبم شاد شدم
گویی از قید غم آزاد شدم

Marziyeh · 27/8/18

دلم لک میزنه واست زمانی که ازم دوری
ولی در خاطرم هستی دیگه اینجاشو مجبوری

Marziyeh · 27/8/18

نمی توانم نامت را در دهانم
و تو را
در درونم
پنهان کنم
گل با بوی خود چه می کند؟
گندمزار با خوشه اش؟
طاووس با دمش؟
چراغ با روغنش؟
با تو سر به کجا بگذارم؟
کجا پنهانت کنم؟
وقتی مردم، تو را در حرکات دست هایم
موسیقی صدایم
و توازن گام هایم
می بینند

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر بازنشسته تالار ادبیات

مدیر بازنشسته تالار ادبیات

مدیر بازنشسته تالار ادبیات

مدیر بازنشسته تالار ادبیات

مدیر بازنشسته تالار ادبیات

مدیر بازنشسته تالار ادبیات

مدیر بازنشسته تالار ادبیات

مدیر بازنشسته تالار ادبیات

مدیر بازنشسته تالار ادبیات

مدیر بازنشسته تالار ادبیات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین