- عضویت
- 21/4/19
- ارسال ها
- 5,684
- امتیاز واکنش
- 25,043
- امتیاز
- 473
- زمان حضور
- 82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
ایران دارای هنرهای دستی و بی نظیری است که هرکدام از آنها دارای طرفداران زیادی می باشند. این هنرها که هر کدام در بخشی از ایران رونق دارند، با اصطلاحات و نکاتی صحبت می شود. در این مطلب به تمام این نکات و اصطلاحات می پردازیم.
حصیر
دو گل dugal: دستگاه حصیربافی، چهارپاره چوب که دو شاخهی آن را به فاصلهی معین به ارتفاع تقریبی نیم متر به زمین میکوبند و دو پارهی دیگر چوب را نیز به طور افقی روی دو پایهی عرضی مهار میکنند که در در بالا مربعمستطیل به نظر میآید. یک سر لو lu؛ تارهای حصیر، بند تابیده شده از گالی، را به دور چوب افقی میپیچند و سر دیگر را از سوراخ شانه میگذرانند و به چوب افقی بعدی وصل میکنند تا چندین رشته به موازات هم تشکیل شود.
لوتو lutu: به نخ تاب که دستگاهی چوبی از جنس نی (بامبو) است تارهای گیاهی را تاب میدهد، گفته میشود. برای تابیدن این بند گیاهی، زنی به حالت نشسته و دیگری با پارهای چوب نازک شبیه دوک شروع به تابیدن میکند و با حرکت به عقب تا پس کوچههای محله میرود و با گلوله کردن نخ تابیده آن را به عنوان، تار در بافت حصیر به کار میبرد. به زبان محلی به آن «لُو» هم میگویند.
لو - کن چو lu-kun-ču: چوب کوچکی که کار تابیدن را با آن انجام میدهند.
خارک xârak: اصطلاحی است در شرق گیلان و به پایههای چوبی فرورفته در زمین اطلاق میشود.
کوب میخ:kob-mikh اصطلاحی در غرب گیلان، به معنی پایههای چوبی فرورفته در زمین
فاود fâved: اصطلاحی در غرب گیلان، به معنی پایههای فرو رفته در زمین
وُتهvutə: شانهی حصیربافی (اصطلاح لشتنشایی)
حصیر شُونه hasi-šonə: شانهی حصیر (اصطلاح سیاهکلی)
پَلارpalâr: اصطلاح غرب گیلان (انزلی، آب کنار) به معنی تختهای تراشیده شده به عرض ۱۰ تا ۱۵، به قطر ۳ و به طول تقریبی ۹۰ تا ۱۰۰ سانتیمتر که ۴ سانتیمتر به ۴ سانتیمتر سوراخ شده و تارهای حصیر از داخل آن رد شدهاند.
قاتمه qâtmə: نخ تابیده کنفی است که از آن در میان حصیر استفاده میکنند.
ویریس viris: طنابی مستحکم که از پیچیدن دستههای گلش ساخته میشود و به شیوهی گروهی در شبهای تابستان توسط اهالی روستا تابانده میشود.
سَرکَلِهsar - kallə: آغاز و شروع کار بافتن، ابتدای بافت حصیر
تئنte:n: بافتن، تنیدن
چیه čeyə، حصیر چِیه hasir čeyə: حاشیهی ریشهی دو سوی عرض حصیر که بریدهی سر ساقهی گیاه است.
بئنbe:n: بریدن، جمع کردن و بریدن، جمع شده و بریده، fəbin به بُر و جمع کن.
تن کارtənə - kâr: پایان کار، انتهای بافت حصیر.
پاماله pâ – mâlə: اثر پا، جای پا، نقشی در حصیر.
ختک xatək: بافت زنجیرهای دور حصیر.
حصیر مرزه:hasir-mərzə برجستگی محل برگردان دو طرف عرض حصیر که از te:n تا be:n امتداد دارد.
حصیر وئوجhasir -vaoj: حصیرباف، کسی که حصیر میبافد.
انزلی حصير- hasir:anzəli حصیری که در انزلی بافته میشود.
خَرسوم حصیر xarsum- hasir: حصیر کلفتی که از سوب یا سوم بافته می شود.
حصیر کوف hasir – kuf: حصیری که دورتادور دیوارهای مرطوب اتاق میکوبیدند و به آن دیوار بَند یا دیوار کوب نیز میگفتند.
سومی حصیر- hasir sumi: گیاهی مفتولی شکل نوک تیز به ارتفاع ۱۲۰ سانتیمتر که نوع خشک آن در ساحل دریای خزر فراوان است.
خسته پلار xəstə- pəlâr: نوعی حصير
لاچه حصیر lâčə- hasir: حصیر گیلهمردی که اغلب مردان آن را میبافتند.
حصیری سوفرهhasiri - sufrə: سفرهی حصیری
درگاهی حصیر dərgahi – hasir: حصیر کوچک در اندازههای مختلف برای استان در اطاق یا درگاه
گورکلی حصير- kali - hasir :gurاز نوع گالی (= نوعی نی) ارّه مانند، تیز و برنده که آن را به شکل کیسه میدوختند و در آن خربزه میریختند و از شهری به شهر دیگر میبردند و به آن «بازاری حصیر»bâzâri - hasir: نیز میگفتند.
گالی حصیرgâli - hasir: حصیری بافته شده از لی، نوعی حصیر
گالی gâli: گیاه مردابی، همان لی li که در بافتن حصیر، زنبیل، سبد و در پوشش بام خانهها به کار میرفت.
گالی ترازوgâli - tərâzu: دو کپهی بافته شده از گالی (لی) که به جای ترازوهای فعلی در قدیم کاربرد داشت.
حصیر
دو گل dugal: دستگاه حصیربافی، چهارپاره چوب که دو شاخهی آن را به فاصلهی معین به ارتفاع تقریبی نیم متر به زمین میکوبند و دو پارهی دیگر چوب را نیز به طور افقی روی دو پایهی عرضی مهار میکنند که در در بالا مربعمستطیل به نظر میآید. یک سر لو lu؛ تارهای حصیر، بند تابیده شده از گالی، را به دور چوب افقی میپیچند و سر دیگر را از سوراخ شانه میگذرانند و به چوب افقی بعدی وصل میکنند تا چندین رشته به موازات هم تشکیل شود.
لوتو lutu: به نخ تاب که دستگاهی چوبی از جنس نی (بامبو) است تارهای گیاهی را تاب میدهد، گفته میشود. برای تابیدن این بند گیاهی، زنی به حالت نشسته و دیگری با پارهای چوب نازک شبیه دوک شروع به تابیدن میکند و با حرکت به عقب تا پس کوچههای محله میرود و با گلوله کردن نخ تابیده آن را به عنوان، تار در بافت حصیر به کار میبرد. به زبان محلی به آن «لُو» هم میگویند.
لو - کن چو lu-kun-ču: چوب کوچکی که کار تابیدن را با آن انجام میدهند.
خارک xârak: اصطلاحی است در شرق گیلان و به پایههای چوبی فرورفته در زمین اطلاق میشود.
کوب میخ:kob-mikh اصطلاحی در غرب گیلان، به معنی پایههای چوبی فرورفته در زمین
فاود fâved: اصطلاحی در غرب گیلان، به معنی پایههای فرو رفته در زمین
وُتهvutə: شانهی حصیربافی (اصطلاح لشتنشایی)
حصیر شُونه hasi-šonə: شانهی حصیر (اصطلاح سیاهکلی)
پَلارpalâr: اصطلاح غرب گیلان (انزلی، آب کنار) به معنی تختهای تراشیده شده به عرض ۱۰ تا ۱۵، به قطر ۳ و به طول تقریبی ۹۰ تا ۱۰۰ سانتیمتر که ۴ سانتیمتر به ۴ سانتیمتر سوراخ شده و تارهای حصیر از داخل آن رد شدهاند.
قاتمه qâtmə: نخ تابیده کنفی است که از آن در میان حصیر استفاده میکنند.
ویریس viris: طنابی مستحکم که از پیچیدن دستههای گلش ساخته میشود و به شیوهی گروهی در شبهای تابستان توسط اهالی روستا تابانده میشود.
سَرکَلِهsar - kallə: آغاز و شروع کار بافتن، ابتدای بافت حصیر
تئنte:n: بافتن، تنیدن
چیه čeyə، حصیر چِیه hasir čeyə: حاشیهی ریشهی دو سوی عرض حصیر که بریدهی سر ساقهی گیاه است.
بئنbe:n: بریدن، جمع کردن و بریدن، جمع شده و بریده، fəbin به بُر و جمع کن.
تن کارtənə - kâr: پایان کار، انتهای بافت حصیر.
پاماله pâ – mâlə: اثر پا، جای پا، نقشی در حصیر.
ختک xatək: بافت زنجیرهای دور حصیر.
حصیر مرزه:hasir-mərzə برجستگی محل برگردان دو طرف عرض حصیر که از te:n تا be:n امتداد دارد.
حصیر وئوجhasir -vaoj: حصیرباف، کسی که حصیر میبافد.
انزلی حصير- hasir:anzəli حصیری که در انزلی بافته میشود.
خَرسوم حصیر xarsum- hasir: حصیر کلفتی که از سوب یا سوم بافته می شود.
حصیر کوف hasir – kuf: حصیری که دورتادور دیوارهای مرطوب اتاق میکوبیدند و به آن دیوار بَند یا دیوار کوب نیز میگفتند.
سومی حصیر- hasir sumi: گیاهی مفتولی شکل نوک تیز به ارتفاع ۱۲۰ سانتیمتر که نوع خشک آن در ساحل دریای خزر فراوان است.
خسته پلار xəstə- pəlâr: نوعی حصير
لاچه حصیر lâčə- hasir: حصیر گیلهمردی که اغلب مردان آن را میبافتند.
حصیری سوفرهhasiri - sufrə: سفرهی حصیری
درگاهی حصیر dərgahi – hasir: حصیر کوچک در اندازههای مختلف برای استان در اطاق یا درگاه
گورکلی حصير- kali - hasir :gurاز نوع گالی (= نوعی نی) ارّه مانند، تیز و برنده که آن را به شکل کیسه میدوختند و در آن خربزه میریختند و از شهری به شهر دیگر میبردند و به آن «بازاری حصیر»bâzâri - hasir: نیز میگفتند.
گالی حصیرgâli - hasir: حصیری بافته شده از لی، نوعی حصیر
گالی gâli: گیاه مردابی، همان لی li که در بافتن حصیر، زنبیل، سبد و در پوشش بام خانهها به کار میرفت.
گالی ترازوgâli - tərâzu: دو کپهی بافته شده از گالی (لی) که به جای ترازوهای فعلی در قدیم کاربرد داشت.
اصطلاحات مربوط به هنرهای دستی و محصولات آنها
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com