مشاعره با اشعار فروغ فرخزاد

moh@mad · 9/12/19

تو همان به که نیندیشی
به من و درد روانسوزم
که من از درد نیاسایم
که من از شعله نیفروزم

fatemeh_off · 2/1/20

من غریبانه به این خوشبختی مینگرم

من به نومیدی خود معتادم

moh@mad · 4/1/20

من نمی خواهم
سايه ام را لحظه ای از خود جدا سازم
من نمی خواهم
او بلغزد دور از من روی معبرها
يا بيفتد خسته و سنگين
زير پای رهگذرها

* رهــــــا * · 6/1/20

آه اگر باز به سویم آیی
دیگراز کف ندهم آسانت
ترسم این شعله ی سوزنده‌ی عشق
آخر آتش فکند بر جانت

* رهــــــا * · 7/1/20

يا بيفتد خسته و سنگين
زير پای رهگذرها

fatemeh_off · 8/1/20

یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند

moh@mad · 9/1/20

درد تاریکی ست درد خواستن
رفتن و بیهوده از خود کاستن
سر نهادن بر سیه دل سـ*ـینه ها
سـ*ـینه آلودن به چرک کینه ها
در نوازش، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن

fatemeh_off · 9/1/20

نه آرامشت را به چشمى وابسته کن

نه دستت را به دستى دلخوش

چشم ها بسته مى شوند و دست ها مُشت

و تو می مانى و یک دنیا تنهایى...

moh@mad · 11/1/20

من نمی خواهم
سايه ام را لحظه ای از خود جدا سازم
من نمی خواهم
او بلغزد دور از من روی معبرها
يا بيفتد خسته و سنگين
زير پای رهگذرها

* رهــــــا * · 13/1/20

آه اگر راه به دریاییم بود،
از فرو رفتن چه پرواییم بود

گر به مردابی ز جریان ماند آب
از سکونِ خویش، نقصان یابد آب

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر ممتاز

مدير بازنشسته

مدير بازنشسته

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر ممتاز

کاربر نیمه حرفه‌ای

کاربر ممتاز

مدير بازنشسته

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین