مشاعره با اشعار حافظ

moh@mad · 2/8/21

Alone.wolf گفت:
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش اين چراغي است کزين خانه به آن خانه برند

در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع
شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
روز و شب خوابم نمی‌آید به چشم غم پرست
بس که در بیماری هجر تو گریانم چو شمع

paeez81 · 2/8/21

عشق بازی کاربازی نیست ای دل سربباز

زانکه گوی عشق را نتوان زد به چوگان هـ*ـوس

moh@mad · 2/8/21

paeez81 گفت:
عشق بازی کاربازی نیست ای دل سربباز

زانکه گوی عشق را نتوان زد به چوگان هـ*ـوس

سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین
تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع

paeez81 · 2/8/21

عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست

تنگ چشمم گر نظر بر چشمه یکوثر کنم

moh@mad · 2/8/21

paeez81 گفت:
عاشقان را گر در آتش می پسندد لطف دوست

تنگ چشمم گر نظر بر چشمه یکوثر کنم

ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش

paeez81 · 2/8/21

شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست

جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو

moh@mad · 2/8/21

paeez81 گفت:
شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست

جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو

وقت است کز فراق تو وز سوز اندرون
آتش درافکنم به همه رخت و پخت خویش

paeez81 · 2/8/21

شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

بنده طلعت آن باش که آنی دارد

Alone.wolf · 2/8/21

paeez81 گفت:
شاهد آن نیست که مویی و میانی دارد

بنده طلعت آن باش که آنی دارد

دوش آن صنم چه خوش گفت د رمجلس مغانم

با کافران چه کارت گربت نمی پرستی

paeez81 · 2/8/21

یار دارد سر صید دل حافظ، یاران

شاهبازی به شکار مگسی می آید

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی