مشاعره با اشعار حافظ

paeez81 · 21/6/21

در آسمان نه عجب گربه گفته حافظ

سرود زهره به رقص اورد مسیحارا

moh@mad · 21/6/21

paeez81 گفت:
در آسمان نه عجب گربه گفته حافظ

سرود زهره به رقص اورد مسیحارا

اشک من رنگ شفق یافت ز بی مهری یار
طالع بی شفقت بین که در این کار چه کرد

paeez81 · 21/6/21

دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

حکم آنچه تو فرمایی لطف آنچه تو بنمایی

moh@mad · 21/6/21

paeez81 گفت:
دردایره قسمت ما نقطه تسلیمیم

حکم آنچه تو فرمایی لطف آنچه تو بنمایی

یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که می شنوم نامکرر است

paeez81 · 21/6/21

یار ما چون گیرد آغاز سماع
قدسیان بر عرش دست افشان کنند

مردم چشمم به خون آغشته شد
در کجا این ستم بر انسان کنند

moh@mad · 21/6/21

paeez81 گفت:
یار ما چون گیرد آغاز سماع
قدسیان بر عرش دست افشان کنند

مردم چشمم به خون آغشته شد
در کجا این ستم بر انسان کنند

در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند
اقرار بندگی کن و اظهار چاکری
یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری

paeez81 · 21/6/21

یار دارد سر صید دل حافظ، یاران

شاهبازی به شکار مگسی می آید

moh@mad · 21/6/21

paeez81 گفت:
یار دارد سر صید دل حافظ، یاران

شاهبازی به شکار مگسی می آید

در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

paeez81 · 21/6/21

دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع

گرچه دربانی میخانه فراوان کردم

درونها تیره شد باشد که از غیب

چراغی برکند خلوت نشینی

moh@mad · 21/6/21

paeez81 گفت:
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع

گرچه دربانی میخانه فراوان کردم

درونها تیره شد باشد که از غیب

چراغی برکند خلوت نشینی

یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
حالیا خانه برانداز دل و دین من است
تا در آ*غو*ش که می‌خسبد و همخانه کیست

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی