مشاعره با اشعار حافظ

moh@mad · 8/9/20

در کوی عشق شوکت شاهی نمیخرند
اقرار بندگی کن و اظهار چاکری
یک حرف صوفیانه بگویم اجازت است
ای نور دیده صلح به از جنگ و داوری

. faRiBa . · 8/9/20

یار دارد سر صید دل حافظ، یاران
شاهبازی به شکار مگسی می‌آید

* رهــــــا * · 10/9/20

دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم

niloofar.H · 10/9/20

من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

Di.ar.an · 11/9/20

دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

Maryam.alef · 11/9/20

Di.ar.an گفت:
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده ام به بد دیدن

Di.ar.an · 11/9/20

نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی
تا در میکده شادان و غـزل خوان بروم

niloofar.H · 11/9/20

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

Di.ar.an · 11/9/20

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست
منزل ان مه عاشق کش عیار کجاست

* رهــــــا * · 13/9/20

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی