خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع

" به نام ایزد منان "

گفتار روزبه معین تحت عنوان:
" قهوه‌ی سرد آقای نویسنده "

مروری بر زندگی‌نامه این نویسنده:
روزبه معین (زاده ۳ مرداد ۱۳۷۰ تهران)، نویسنده،رمان‌نویس، نمایش نامه نویس، و کارتونیست اهل ایران است. او فعالیت حرفه‌ای خود را با نوشتن نمایشنامه آغاز کرد و سپس به نوشتن رمان روی آورد...


قهوه‌ سرد آقای نویسنده | روزبه معین

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، SelmA، Mohadeseh.f و 3 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی زمان از دست رفته ‌
و قابل بازگشت نیست، ‌
بی تفاوت بودن بهترین راه حل ممکنه، ‌
اما تا وقتی راه حل یا راه حل هایی وجود دارن، ‌
بی تفاوت بودن مثل خودکشی می مونه، ‌
یه خودکشی مضحک! ‌‌‌


قهوه‌ سرد آقای نویسنده | روزبه معین

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، SelmA، Mohadeseh.f و 3 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
آدم ها جدا از عطری که به خودشون می زنن،
عطر دیگه ای هم دارن که اتفاقا تاثیر گذارتر هم هست،
عطر چشم هاشون،
عطر حرف هاشون،
عطری که فقط مختص شخصیت اون هاست
و متاسفانه در هیچ مغازه ی عطر فروشی پیدا نمیشه.


قهوه‌ سرد آقای نویسنده | روزبه معین

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، SelmA، Mohadeseh.f و 3 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
من بعد از سال ها زندگی کردن با این مردم فهمیدم که خطرناک تر از آدم هایی که هیچ کتابی نخوندن،
آدم هایی هستن که فقط چندتا کتاب خوندن؛
اون ها دیگه خودشون رو از روشن فکرها می دونن؛
و می خوان در مورد هر چیزی اظهار نظر تخصصی کنن.
هر اتفاق و داستانی رو به اون کتاب ها ربط میدن و از سطر به سطرش نقل قول می کنن.
مطمئن باش اگه اون ها روشن فکر واقعی باشن
در مورد مسائلی که تخصص ندارن حرف نمی زنن و به چند تا کتاب بسنده نمی کنن.


قهوه‌ سرد آقای نویسنده | روزبه معین

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، SelmA، Mohadeseh.f و 4 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
این رو فهمیدم که مردهای هنرمند نه ریش و سبیل متفاوتی دارن،
نه اخلاق عجیبی و نه سعی می کنن حرف های گنده بزنن.
اتفاقا بیشترشون آدم های ساده ای هستن و دست های زمختی هم دارن.
چیزی که یه مرد رو تبدیل به یک هنرمند می کنه دوست داشتن واقعی یک زنه.
به نظر من عشق بزرگترین اثر هنری هست که یه هنرمند می تونه خلق کنه!


قهوه‌ سرد آقای نویسنده | روزبه معین

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، SelmA، Mohadeseh.f و 4 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
من این رو خیلی خوب می دونم که آدم ها وقتی بزرگ میشن اگه کسی رو دوست داشته باشن،
اون دوست داشتن خیلی ارزشمند میشه، منظور من از بزرگ شدن بالا رفتن سن نیست،
این فهمیدن هست که آدم ها رو بزرگ می کنه!
اونی که تنها می مونه و فکر می کنه بزرگ میشه،
اونی که سفر می کنه و از هر جایی چیزی یاد می گیره بزرگ میشه،
اونی که با آدم های مختلف حرف می زنه و سعی می کنه اون ها رو درک کنه بزرگ میشه،
برای همین همیشه به این اعتقاد دارم که کسانی که زیاد کتاب می خونن می تونن آدم های بزرگی بشن،
چون اون ها تنها می مونن و فکر می کنن، با داستان ها به سفر میرن،
چیزهای مختلف یاد میگیرن و سعی می کنن بقیه رو درک کنن.
به نظر من زن ها و مردهایی که کتاب می خونن و روح بزرگی دارن،
دوست داشتن و دل بستن واسشون خیلی با ارزشه.


قهوه‌ سرد آقای نویسنده | روزبه معین

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، SelmA، Mohadeseh.f و 4 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
هر کسی شاید یه آهنگ داشته باشه که مدت هاست نمی تونه اون رو گوش بده!
یه آهنگ که گذشته رو واست تداعی می کنه و دلت نمی آد اون رو پاک کنی،
میذاری اون گوشه کنارها بمونه، گاهی آهنگ ها لبریز از خاطره میشن و حرمت پیدا می کنن.
مثل بعضی از آدم ها، درسته که شاید دیگه نتونی اون ها رو ببینی و باهاشون حرف بزنی،
اما از زندگیت پاک نمیشن، چون فراموش شدنی نیستن.
اون ها همیشه یه جای امن گوشه‌ی دلت دارن...!


قهوه‌ سرد آقای نویسنده | روزبه معین

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، SelmA، Mohadeseh.f و 2 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
من آدولف هیتلر هستم!
اما نه اون هیتلری که جنگ جهانی رو به راه انداخت،
نه اون هیتلری که باعث مرگ هزاران نفر شد، راستش من نه طرفدار فاشیسم هستم، نه نازیسم.
من فقط همونم که یه شب به سرم زد فاتح قلب کسی بشم که همه دنیا می گفتن هیچ وقت نمی تونم این کار رو بکنم، ولی من با تموم قدرت شروع کردم، خوب هم پیش رفتم.
خیلی هم بهش نزدیک شدم، اما درست لحظه ای که خواستم تصاحبش کنم،
اسیر سرما شدم، سرمای نگاهش، مثل هیتلر که اسیر سرمای زمستون شوروی شد!
سرمای نگاه کسی که دوسش داری با سرمای زمستون شوروی هیچ فرقی نداره،
جفتش باعث میشه یه ارتش تلف بشه و یه جنگ جهانی رو ببازی...
می دونی اگه آدولف هیتلر اسیر سرمای وحشتناک شوروی نشده بود چه اتقافی می افتاد؟
اون می تونست کل دنیا رو بگیره...!


قهوه‌ سرد آقای نویسنده | روزبه معین

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، SelmA، Mohadeseh.f و 2 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
برای گم شدن همیشه نباید توی کوچه پس کوچه های غربت باشی!
گاهی وقت ها توی اتاق خودت، میان تک تک خاطراتت گم میشی؛
اون وقت باید خیلی به عقب برگردی تا خودت را پیدا کنی، خیلی


قهوه‌ سرد آقای نویسنده | روزبه معین

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، SelmA، Mohadeseh.f و 2 نفر دیگر

SAEEDEH.T

مدیر بازنشسته رمان۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
21/4/19
ارسال ها
5,684
امتیاز واکنش
25,043
امتیاز
473
زمان حضور
82 روز 12 ساعت 24 دقیقه
نویسنده این موضوع
خیلی خوبه، خیلی خوبه که عقربه های ساعت اینوری می چرخن!
یه لحظه فکر کن عقربه ها بر عکس می چرخیدن، اون وقت ما با یک جر و بحث الکی با هم آشنا می شدیم و
بعدش کلی خاطره دو نفره داشتیم، کلی جاها رو می گشتیم، کلی حرف می زدیم و ناگهان حس می کردیم به هم علاقه مندیم.
آخر سر هم با یه لبخند زیبا از هم جدا می شدیم!
با این که بعد از یه دعوا با هم آشنا بشیم می تونم کنار بیام، اما این که به هم لبخند بزنیم و جدا بشیم خیلی وحشتناکه!
الکی نیست که عقربه های ساعت اینوری می چرخن...


قهوه‌ سرد آقای نویسنده | روزبه معین

 
  • تشکر
Reactions: Tabassoum، SelmA، Mohadeseh.f و 2 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا