خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

تیکه کتاب

  1. SAEEDEH.T

    کتابخانه نیمه شب | مت هیگ

    اگر هدفت رسیدن به چیزی باشه که با ذاتت در تضاده، همیشه شکست می‌خوری. هدفت باید این باشه که خودت باشی که مثل خودت رفتار کنی و به نظر برسی و فکر کنی که حقیقی‌ترین نسخه خودت باشی. از خودت بودن استقبال کنی، تشویقش کنی، دوستش داشته باشی. برای رسیدن بهش سخت تلاش کنی. وقتی هم کسی مسخره‌ش می کنه یا بهش...
  2. SAEEDEH.T

    قدرت بی قدرتان | واتسلاف هاول

    میان اهداف نظام پساتوتالیتر و اهداف زندگی مغاکی عمیق وجود دارد: زندگی در ذات خودش در مسیر تکثر، تنوع، خودساختگی، و خودسامانی و در یک کلام در مسیر تحقق آزادی‌اش به پیش می‌رود، حال آنکه نظام پساتوتالیتر خواهان همرنگی، همسانی، و نظم و انضباط است. زندگی همیشه در جنب و جوش است تا ساختارهای تازه و...
  3. SAEEDEH.T

    سلاخ‌خانه شماره پنج | کورت ونه‌گات جونیر

    تاریخ، با بیان رسمی خاص خود نشان می‌دهد که صلیبیون مردانی وحشی و نادان بودند. انگیزه آنها تعصب مطلق بود و بس و راهشان راه اشک و خون. اما افسانه‌پردازیها، با پرگویی، به پاکدامنی و قهرمانی آنان می‌پردازد و با بیانی بس شیوا و دل‌انگیز، از ایشان تصویری عفیف و بزرگوار رقم می‌زند، از افتخار ابدیی که...
  4. SAEEDEH.T

    آذرخش | لیلا رعیت

    می‌دانست عاشق چرخ‌فلکم و چرخ‌فلک را به خانه آورده بود. البته نه چرخ‌فلکی از جنس آهن مدور؛ چرخ‌فلکی از نوع دیگر، از جنس دست‌های مهربان خودش. دست‌هایش را زیر بـ*ـغلم می‌زد، من را بلند می‌کرد، خودش می‌چرخید و من را می‌چرخاند. ما می‌چرخیدیم و دنیا دورسرمان می‌چرخید. نگاه شاد و پرنشاطمان در هم گره...
  5. SAEEDEH.T

    به دستش بیاور | واینر چاک

    https://forum.roman98.com/threads/22009/ عمل کنید. من افراد زیادی هم نسل خودم دیده ام که درباره ایده های خود صحبت می کنند و می گویند قصد دارند چه کارهایی انجام دهند، من از صحبت کردن درباره این که چه کاری می خواهم بکنم نفرت دارم. انجمن رمان نویسی https://forum.roman98.com https://roman98.com
  6. روشنک.ا

    خرده الماس خوانی *اختصاصی*

    به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد سلام خدمت شما عزیزان، این تاپیک برای به اشتراک گذاشتن تکه‌های کوتاه از نوشته‌هایی هست که شخصاً مطالعه کردم و از نظرم ارزشمند هستند. امید است که درخشش این خرده الماس‌ها ذهن‌هایمان را روشن‌تر و دیدمان به دنیا را وسیع‌تر کنند. با تشکر از همراهی گرم شما
  7. SAEEDEH.T

    ثروتمندترین مرد بابل | جورج کلاسون

    7 اصل ثروتمند شدن 1. کیف پول خود را چاق و چله کنید: حداقل یک دهم (10 درصد) از پول خود را پس انداز کنید 2. هزینه های خود را کنترل کنید: بیش از نیاز خود خرج نکنید 3. پول خود را چند برابر کنید: عاقلانه سرمایه گذاری کنید 4. از سرمایه خود محافظت کنید: از سرمایه گذاری های نامطمئن اجتناب کنید 5. خانه...
  8. SAEEDEH.T

    عشق در روزگار وبا | گابریل گارسیا مارکز

    در دوردست، آن سرِ شهرِ بنا شده در دوران استعماری، ناقوس‌های کلیسای جامع شنیده شدند که مومنان را به مراسم نیایش شامگاهی فرامی‌خواندند. دکتر اوربینو عینک هلالی‌اش با قاب طلایی را به چشم زد، و نیم نگاهی به ساعت جیبی بسته شده به زنجیر انداخت، که چهارگوش و ظریف بود و دریجه‌اش با فشردن یک تکمه باز...
  9. SAEEDEH.T

    شکوفه‌های عناب | رضا جولایی

    بعدها این را فهمیدم. بعدها که همراه عشق، هراس هم آمد. فهمیدم که روی دیگر عشق مرگ است، اندوه است. وقتی اتصال پیدا کردم هراس هم به همراهش آمد. مرگ را هم در نزدیکی‌ها حس می‌کردم. از خواص دل سپردن است در این ملک که فنا و ویرانی بسیار دیده، بالا و نشیب و بدعهدی ایام را. (کتاب شکوفه‌های عناب – صفحه...
  10. SAEEDEH.T

    غروب پروانه | بختیار علی

    فریدون وقتی ویران شدن عشق‌ها را می‌دید، به گووند می‌گفت: «استاد، گنـ*ـاه ما این است که چیز بیشتری از عشق می‌خواهیم. می‌خواهیم عشق پل میان ما و خدا باشد، پل میان ما و میهن… عشق رستگارکننده‌ی ما باشد از بیزاری شهرها، از سردی ادیان، از خستگی درون کشتزارها و کارگاه‌ها، از دربه‌در شدن‌مان در دنیا، از...
  11. SAEEDEH.T

    کوچه ابرهای گمشده | کوروش اسدی

    ناگهان خود را در هیاهوی بیداری گنجشک‌ها دید. داشتند تندتند از درخت سقوط می‌کردند. انگار سردی‌شان شده باشد و گیج بلند شوند ببینند چیزی نمی‌بینند و سقوط کنند بیفتند زمین داشتند می‌افتادند زمین. (کتاب کوچه ابرهای گمشده – صفحه ۹) *** همه‌ی زندگیش همین بود. رفتن دنبال مهره‌های خیال. چرخیدن در گذشته...
  12. SAEEDEH.T

    مردی در تبعید ابدی | نادر ابراهیمی

    “عشق به دیگرى”، ضرورتى ست که از حادثه بر مى خیزد نه از اراده به انتخاب، و همین، کار را مشکل مى کند. در به در که نمى توان به دنبال محبوب خاکى گشت. در هر خانه را که نمى توان کوبید و پرسید: “آیا یار من، اینجا منزل نکرده است؟” سرِ هر گذر، همچو اوباش، نمى توان اِستاد و در انتظار عبور یار، زمان را...
  13. SAEEDEH.T

    هرس | نسیم مرعشی

    شاید نوال راست گفته بود؛ گذشته از زندگی آن ها پاک نمیشد. رسول این همه سال بی خود با آن جنگیده بود. آن جا، زیر آن خاک که داشت دفنش میکرد، دلش خواست تمام آن روزها برگردند و همه شان را طوری که بودند زندگی کند؛ طوری که واقعا بودند. نه آن طور تقلبی که خودش ساخته بود. خواست سال ها برای شرهان عزاداری...
  14. SAEEDEH.T

    ملکوت | بهرام صادقی

    اگر زندگى کلاف نخى باشد… من آن‌را باز کرده مى‌بینم. کاملا گسترده و صاف. پیچ و تابش نمى‌دهم و رشته‌هایش را به دست و پایم نمى‌بندم. براى همین است که عده‌اى را دوست مى‌دارم و عده‌اى را دوست نمى‌دارم. اما به کسى کینه ندارم. آماده‌ام که به دیگران کمک کنم، زیرا دلیلى نمى‌بینم که از این کار سرباز زنم...
  15. SAEEDEH.T

    بینوایان | ویکتور هوگو

    در دنیا به عقیده من هیچ‌کس عاقل نیست مگر زن و شوهری که یکدیگر را به اندازه پرستش دوست بدارند. *** راه‌های سرنوشت آدمی همه سرراست نیستند؛ به صورت خیابانی مستقیم پیش پای صاحب خود منبسط نمی‌شوند؛ بن‌بست‌هایی دارند، و راه‌های کج و معوجی، و پیچ‌های تاریکی، و چهارراه‌های اضطراب‌آوری که چندین راه از...
  16. SAEEDEH.T

    جنگ و صلح | لئون تالستوی

    آزادی، برابری، اینها همه بانگ دهل است که رسواییشان مدتهاست آشکار شده است. کیست که آزادی و برابری را دوست نداشته باشد؟ خود منجی ما آزادی و برابری را تعلیم داده است. خیال می‌کنید بعد از انقلاب مردم خوشبختتر شده‌اند؟ برعکس، ما بودیم که خواهان آزادی بودیم و بناپارت آن را نابود کرد. *** معتقد بود که...
  17. SAEEDEH.T

    پاییز فصل آخر سال است | نسیم مرعشی

    دنبال تو می‌دویدم. روی سرامیک‌های سرد و سفید سالن. در آن سکوت ترسناکِ هزارساله. هن و هنِ نفس‌هایم با هرگام بلندتر در گوشم تکرار می‌شد و گلویم را تلخ می‌کرد. بخش پروازهای خارجی آن طرف بود. امام نه، مهرآباد بود انگار. و سالن پروازش هی دورتر می‌شد. رسیدم به گیت. پشتت به من بود، اما شناختمت. کت...
  18. SAEEDEH.T

    مغازه خودکشی | ژان تولی

    «آلن! آخه چندبار باید به‌ت بگم؟ وقتی مشتری‌هامون از مغازه خرید می‌کنن، به‌شون نمی‌گیم به‌زودی می‌بینمت. ما باهاشون وداع می‌کنیم. چون دیگه هیچ‌وقت برنمی‌گردن. آخه کِی این رو توی کله‌ت فرو می‌کنی؟» لوکریس تواچ با عصبانیت کاغذی را پشت خود در دستان گره کرده‌اش پنهان کرده بود که با تکان‌های عصبیِ او...
  19. SAEEDEH.T

    ملت عشق | الیف شافاک

    " به نام ایزد منان " تیکه‌‌های کتاب از الیف شافاک، با عنوان: " ملت عشق " * اسپم ندهید!
  20. SAEEDEH.T

    قهوه‌ سرد آقای نویسنده | روزبه معین

    " به نام ایزد منان " گفتار روزبه معین تحت عنوان: " قهوه‌ی سرد آقای نویسنده " مروری بر زندگی‌نامه این نویسنده: روزبه معین (زاده ۳ مرداد ۱۳۷۰ تهران)، نویسنده،رمان‌نویس، نمایش نامه نویس، و کارتونیست اهل ایران است. او فعالیت حرفه‌ای خود را با نوشتن نمایشنامه آغاز کرد و سپس به نوشتن رمان روی آورد...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا