خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه

اهل دانشگاهم
رشته ام علافی‌ست
جیب‌هایم خالی‌ست
پدری دارم
حسرتش یک شب خواب!
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب
اهل دانشگاهم
قبله ام استاد است
جانمازم نمره!
خوب می‌فهمم سهم آینده من بی‌کاریست
من نمی‌دانم که چرا می‌گویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار
و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
باید از مردم دانا ترسید!
باید از قیمت دانش نالید!
وبه آن‌ها فهماند
که من ایجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم!


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
تو پارک داشتیم بریک دنس می کردیم یکی اومده بعد نیم ساعت تماشا میگه دارید میرقصید؟گفتم:پـَـَـ نــه پـَـَـــ شربت خاکشیر خوردیم می خوایم ته نشین نشه...
▧▨▧▨
به مامانم میگم: فکر کنم دیگه وقتشه از تنهایی در بیام،هر چی باشه بیست و شش سالمه مامان... میگه: یعنی زن میخوای پدرسوخته؟ میگم پـَـَـ نَ پـَـَــــ یه داداش توپول موپول میخواستم روم نمیشه مستقیم به بابا بگم..
▧▨▧▨
رفتم آسایشگاه برای دیدن سالمندان . مسئول اونجا میگه : اومدی عیادت ؟ میگم : پ نه پ اومدم 2 تا از این پیرمردها رو ببرم بزرگ کنم
▧▨▧▨
میرم نونوایی میگم حاجی بش دانا بربری خاشخاشلری ور. میگه سن ترک سن؟ میگم پ ن پ لرم آپگرید شدم
▧▨▧▨
به داداشم میگم برو عصای آقاجون رو بیار؛
میگه آقاجون میخواد بره مگه؟
پـَـَـ نَ پـَـَــــ؛ میخواد به اذن پروردگار عصا رو تبدیل به اژدها کنه


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و نسترن

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
هفته پیش مریض شدم، رفتم آمپول بزنم ...
آمپولارو دادم به پرستاره ...میگه آمپول بزنم؟
پَ نه پَ توش آب پر کن تفنگ بازی کنیم
▧▨▧▨
نفس نفس زنون خودم رو رسوندم به اتوبوس راننده میگه:می خوای سوار شی؟میگم پَـــ نَ پَـــ اومدم سفر خوشی رو براتون آرزو کنم
خوردم زمین اومده میگه زمین خوردی؟میگم پَـــ نَ پَــــ دارم تمارض میکنم واسه تیممون پنالتی بگیرم
▧▨▧▨
همسایه مون می گم تخم مرغ داری؟ می گه می خوای غذا درست کنی؟ می گم پـَـَـ نــه پـَـَــــ می خوام بخوابم روشون تا جوجه بشن بفهمم مادر بودن چه حسی داره
▧▨▧▨
شمع های ماشینم سوخته,رفتم تعمیرگاه...میپرسه عوضشون کنم؟؟
پـه نــه پـَـَــه
فوتشون کن تا صد سال زنده باشی


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و Kimia_Rh

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
بهش میگم با من ازدواج میکنی؟میگه بهم داری پیشنهاد میدی؟ پَـــ نَ پَـــ می خوام غیر مستقیم حالیت کنم مامانت تصادف کرده بری بیمارستان
▧▨▧▨
به دوستم میگم دارم میرم عينك بگیرم. میگه دودی دیگه ؟ میگم پَـــ نَ پَـــ سوخاری
▧▨▧▨
زنگ زدم اورژانس میگم تصادف شده ... یارو میپرسه کسی هم صدمه دیده؟
پَـــ نَ پَـــ فقط زنگ زدم بگم همه سالمند که از نگرانی درتون بیارم !
▧▨▧▨
دندونم بد جوری درد میکرد ... دستمو گذاشته بودم رو صورتم ...
دوستم دید منو پرسید دندونت درد میکنه؟
پَ نه پَ دارم اذان میگم گذاشتمش رو میوت ،
▧▨▧▨
اومدیم خونه به خواهرم میگم چراغو بزن...میگه یعنی روشن کنم پ ن پ دعواش کن
▧▨▧▨
دستشویی داشتم, رفتم دیدم دوستم تو دستشوییه..... در زدم, میگه چیه دستشویی داری؟ میگم پَ ن پَ اومدم واست سند بذارم بیارمت بیرون


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و Kimia_Rh

M.a

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
24/8/18
ارسال ها
45
امتیاز واکنش
1,059
امتیاز
153
محل سکونت
تودل مردم:/
زمان حضور
0
پسره تو كليسا نشسته بوده، يهو مي‌بينه يه دختر خيلي خوشگل مياد تو. ميدوه ميره پشتِ يه مجسمه قايم ميشه. دختره مياد ميشينه جلوي محراب و ميگه: اي خدا! تو به من همه چي دادي، پول دادي، قيافه دادي، خانواده خوب دادي... فقط ازت يه چيز ديگه ميخوام... اونم يه شوهر خوبه ...يا حضرت مسيح‌! خودت كمكم كن! پسره از پشت مجسمه مياد بيرون ميگه: عيسي هل نده!‌ هل نده زشته ، خودم ميرم!
▧▨▧▨
شکمو داشته نوار روضه گوش میداده میزنه آخر نوار ببینه شام ميدن یا نه
▧▨▧▨
غضنفر ميره رستوران، گارسون ميخواد بزارتش سر كار ميگه: غذاي امروز «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با «ليمو» است! غضنفر ميگه : «كوجی پورو تياپوفو ساخارينو گلاسه» با چي


■مطالب طنز ■

 

پیوست ها

آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و نسترن

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
شعر طنز خانه تکانی:
می تکانم خانه را چون زلزله
چون که خانم، کرده اینک ولوله
گفته پوستت میکنم ای نازنین
یا میشوری، یا میسابی،یا همین
راه دیگر هم جلو پایم نهاد
راه نه، یک چاه در راهم نهاد
گفته است یا آنچه من گویم شود
یا که فردا مهر من اجرا شود
گفتمش: ای نازنین منزلم
هر چه گویی بی کلک،من تابعم
دیگر از این حرف ها با من نزن
چاکرت هستم، زمهرت دم نزن
هر چه باشد، پول مبل و البسه
کمتر از میزان مهر خالصه!
هر چه گویی، هر چه خواهی میکنم
هر کجا را خواستی جمع میکنم
شیشه ها را، پرده ها را ای عزیز
کل منزل بعد از آن گردد تمیز
آخرش هم جای مزد در جیب ما
می تکانی هر چه هست از جیب ما


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
این مقاله فقط جنبه سرگرمی دارد و قصد توهین به شخص خاصی ندارد.
خب: اين کلمه‏اي است که زنان براي پايان دادن به مکالمه‏ هايي استفاده مي‏کنند که در آن حق با آن‏هاست و شما بايد خفه‏ بشويد.‏
پنج دقیقه: اگر مشغول لباس‏پوشيدن است يعني حداقل نيم ساعت. هرچند پنج دقيقه دقيقاً معادل پنج دقيقه است اگر به شما پنج دقيقه بيش‏تر زمان جهت تماشاي فوتبال داده شده باشد.‏
هيچي: اين آرامش قبل از توفان است. معني و مفهوم آن اين است که بايد به شدت گوش‏ به‏ زنگ باشيد. بحث‏هايي که با هيچي شروع مي‏شوند، غالباً با خبٌ تمام مي‏شوند.‏
بفرماييد: اين کلمه اصلاً ربطي به اجازه دادن انجام کاري ندارد. "اگه جرئت داري" در آن مستتر است.
آه بلند: اين در حقيقت يک کلمه محسوب مي‏شود که معمولاً درست فهميده نمي‏شود. آه بلند يعني او فکر مي‏کند شما يک احمق به ‏دردنخور هستيد و او نمي‏داند چرا دارد وقت‏ش را با ماندن و بحث با شما سر هيچٌي تلف مي‏کند.
اشکال نداره: اين يکي از خطرناک‏ترين جملاتي است که زن شما ممکن است به شما بگويد. اشکال نداره يعني اون به زمان طولاني‏تري احتياج دارد که تصميم بگيرد شما چگونه بايد تاوان اين اشتباه‏تان را پس بدهيد.‏
ممنون: از شما تشکر مي‏کند. فقط بگوييد خواهش مي‏کنم. هيچ حرف اضافه‏اي نزنيد. خيلي ممنون مي‏تواند نشان دهنده يک خطر بالقوٌه باشد.
اصلاً هرچي: اين ترکيب براي گفتن دهنت سرويسه يا رو رو برن استفاده مي‏شود.
نگران‏ش نباش عزيزم، خودم انجام مي‏دم: يک جمله بسيار خطرناک ديگر. به معني آن‏که اين کار به دفعات متعدد به شما محول شده و حالا تصميم گرفته خودش دست به کار شود. اين حالت معمولاً منجر به حالتی خواهد شد که شما بپرسيد چي شده؟.


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: آبیش

O.o°"raha¨°o.O

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
298
امتیاز واکنش
3,363
امتیاز
228
محل سکونت
~•° jonub ~•°
زمان حضور
1 ساعت 4 دقیقه
دو تا دانمارکی با هم همسایه بودن ... هر سی ثانیه برق یکیشون می رفت ... تحقیق می کنن می بینن از چراغ راهنمایی برق ميدزدیدن
▧▨▧▨
به غضنفر میگن از قفل فرمونت راضی هستی میگه آره فقط سر پیچ اذیت می کنه!
▧▨▧▨
غضنفر ميره تو صف نونوايي، شاطر نونوائی ميگه: نون تا اينجا بيشتر نمي‌رسه، بقيه برن. غضنفر ميگه: ببخشيد اگه ميشه جمع‌تر وايسين نون به ما هم برسه
▧▨▧▨
دو نفر رفته بودن شكار، اولی از دور يك شير ميبينه، نشونه ميگيره ميزنه... تيرش خطا ميره و ميخوره به دم شيره. شيره هم شاكي ميشه، ميدوه طرفشون كه سرويسش كنه. اولی جنگي ميره بالاي درخت، ميبينه رفیقش همينجور اون پايين واستاده، بهش ميگه: بابا بيا بالا، الان مياد دهنتو سرويس ميكنه. یارو يك نگاهي بهش ميكنه، ميگه: برو گمشو ! مگه من زدم؟!


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM

O.o°"raha¨°o.O

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
298
امتیاز واکنش
3,363
امتیاز
228
محل سکونت
~•° jonub ~•°
زمان حضور
1 ساعت 4 دقیقه
يک روز غضنفر خواب ميبينه بزرگترين نون بربري دنيا را خورده صبح که بلند ميشه ميبينه لاحافش نيست
▧▨▧▨
مادر : پسرم ، من دارم مي رم خريد يه وقت به كبريت دست نزني ها
پسر : نه مامان جون من خودم فندك دارم

▧▨▧▨
يه روز چند تا رفيق ميخواستن برن گردش ، اولی ميگه ماشينش با من ، دومی ميگه نهارش هم با من ، سومی هم ميگه تخمه و چای هم با من ، چهارمی ميگه پس حالا که همتون يه چيز ميارين منم داداشم را ميارم
▧▨▧▨
دکتر نظام وظيفه پسر لاغری را معاينه کرد و در برگه نوشت : معاف، به دليل ضعف جسماني
پسره با خوشحالي گفت : آخ جون فوری ميرم زن ميگيرم
دکتره نوشت : و همچنين ضعف عقلاني

▧▨▧▨
!!! يه دفعه پليس (غضنفر) را ميگيره بهش ميگه کارت ماشين ، گواهينامه ، بيمه ..... غضنفر ميگه بايد با اينها جمله بسازم


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM و نسترن

O.o°"raha¨°o.O

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
298
امتیاز واکنش
3,363
امتیاز
228
محل سکونت
~•° jonub ~•°
زمان حضور
1 ساعت 4 دقیقه
يه دفعه يه آفتاب پرست ميره رو جعبه مداد رنگی " هنگ " ميکنه
▧▨▧▨
به غضنفر ميگن سه تا اسم بگو توش الله داشته باشه .. ميگه شکرالله ، حمدلله ، سيندرلاه
▧▨▧▨
به آسمون نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... به دريا نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... به دشت های سبز نگاه ميکنم تو رو ميبينم و حتی وقتی به قلبم نگاه ميکنم تو رو ميبينم ... بابا بيا برو اونطرف بگذار يه چيز بهتر ببينيم
▧▨▧▨
يارو ماشينش تو برف گير ميکنه زنجير نداشته ، سينه ميزنه
▧▨▧▨
یه روز سه تا خانوم مرغه به هم میرسن اولی میگه چه روزگاری شده ، دیشب تو کیف دخترم یه عکس جوجه خروس پیدا کردم ..... دومی ميگه این که چیزی نیست یه روز دیدم دخترم تو خیابون داره با یه خروسه ميگه و ميخنده .... سومی ميگه اینها که چیزی نیست من دیشب تو کیف دخترم یه تخم مرغ پیدا کردم


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا