خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

LãdaN.D

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
15/6/20
ارسال ها
57
امتیاز واکنش
321
امتیاز
133
زمان حضور
3 روز 19 ساعت 7 دقیقه
خونه ما اینجوریه که من یه گوشه نشستم کاری به کارِ کسی ندارم یهو میبینم عه همه تقصیرا افتاد گردنِ من و گوشیم :||
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تو تلوزیون واسه تبلیغ روغن غنچه همه خونواده شاعرن و باهم مشاعره میکنن
مثلا همه خونواده های ایرانی اینجورین
ایناییم که مهران مدیری تو دورهمی میاره بالا یه بیت از حافظ بلدنیستن بخونن همشون خانواده منن
همشوووون :))))))!
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
به مامانم میگم موهام میریزه،میگه کمتر برو اینترنت !!!
خواستم بگم اگه دردی،مرضی،سرطانی چیزی دارین بگین از مامانم بپرسم دلیلش چیه !!!


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • خنده
Reactions: Mahshid Setoodeh

سوگل بانو

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
3,823
امتیاز
178
محل سکونت
تو قلب بهترین دوستم♡♡راگل♡♡
زمان حضور
29 روز 21 ساعت 2 دقیقه
مورد داشتیم طرف تو پروفایلش زده بوده فرانسه زندگى مى کنه ،
بعدش همون روز تو دوشنبه بازار دیده شده

▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دانشجوی عزیز،وقتی که شما سر کلاس اس ام اس میفرستی من کاملا متوجه میشم, چون هیچ احمقی به شلوار خودش زل نمیزنه در حالی که لبخند روی لباشه !دوستدار تو, استاد
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ما بچه بودیم یه بازی بود به نام :
«همه ساکت بودند ناگهان خری گفت» …
صد برابر پلی استیشن ۳ لـ*ـذت داشت !

▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بابام اومده تو اتاقم نشسته رو تختم ببینه چیکار میکنم ...
الان دو ساعته دارم زندگی نامه ی دکتر شریعتی رو میخونم
اگه بدونین چه انسان بزرگی بوده !!!


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • قهقهه
  • خنده
  • تشکر
Reactions: نسترن، LãdaN.D و Mahshid Setoodeh

سوگل بانو

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
3,823
امتیاز
178
محل سکونت
تو قلب بهترین دوستم♡♡راگل♡♡
زمان حضور
29 روز 21 ساعت 2 دقیقه
یکی از بدترین لحظه های زندگی وقتیه که فیلم رقصیدنت رو توی جمع نگاه می کنی....
خدا نگذره از كساني كه شير حموم رو روي وضعيت دوش مي‌بندن و از حموم خارج مي‌شن!

▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
عمه ي توماس اديسون مجددا در بيانيه اي به مردم شريف ايران اعلام کرد:
توماس فقط برق را اختراع کرده است لطفا به خاطر قبضش ما را مورد عنايت قرار ندهيد

▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بعد از يک عمر، بالاخره نفهميدم که هنگام روبوسي بايد دو بار صورت طرف مقابل رو ببوسم يا سه بار، تا هر دو نفر ضايع نشيم
لذتی که تو دیدن عکس شناسنامه ی بعضیا هست تو دیدن کارتون شرک نیست...
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ما تو خونمون سـ*ـینه خیز میریم تا سماور که کسی نفهمه چون اگه یکی بفهمه یه سینی چای رفته تو پاچمون!

▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یکی از آشناهام زده تو کار پرورش کرم خاکی. حالا یکی اگه بخواد ازش بخره چی باید بگه؟
سلام آقا، کرم داری ؟؟


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • قهقهه
  • خنده
  • تشکر
Reactions: نسترن، LãdaN.D و Mahshid Setoodeh

سوگل بانو

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
3,823
امتیاز
178
محل سکونت
تو قلب بهترین دوستم♡♡راگل♡♡
زمان حضور
29 روز 21 ساعت 2 دقیقه
آیا می دانستید در چین عکاس وجود ندارد؟ چینی ها چون شبیه هم هستن عکاس ندارن، همینجوری میرن بقالی سر کوچشون میگن 6 تا عکس 3×4 مردونه بدید.
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تمام آرزو هایم را بر روی کاغذی نوشتم و در آب انداختم، تا الان که اتفاق خاصی نیفتاده، خداکنه حداقل دست آشنا نیفته.
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
چند وقت پیش یه جمله از خودم نوشتم گذاشتم تو یه گروه چند وقت بعد: همون جمله برام اومد آخرش نوشته بود کوروش کبیر…!
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
ﺳﻮﺧﺘﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺩﺍﻍ ﯾﮏ ﻋﺰﯾﺰ ﻧﯿﺴﺖ
ﺳﻮﺧﺘﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﯾﮏ ﺭﻓﯿﻖ ﻧﯿﺴﺖ
ﺳﻮﺧﺘﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﯾﮏ ﺷﮑﺴﺖ ﻋﺸﻘﯽ ﻧﯿﺴت....
ﺳﻮﺧﺘﻦ ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﺑﻪ ﺭﻧﮓ ﺁﺑﯽ، ﺷﯿﺮ ﺗﻮﺍﻟﺖ ﺍست!

▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شلوار رنگی میپوشی بپوش …ولی خدایی دیگه کفش زرد و شلوار قرمز و پیراهن سبز و باهم نپوش، اسمارتیز که نیستی لامصب!


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • خنده
  • تشکر
Reactions: نسترن، LãdaN.D و Mahshid Setoodeh

سوگل بانو

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
3,823
امتیاز
178
محل سکونت
تو قلب بهترین دوستم♡♡راگل♡♡
زمان حضور
29 روز 21 ساعت 2 دقیقه
اگه تو خیابون یه فامیل دیدی که حواسش به یک جای دیگه است، بدون که اون تو رو زودتر دیده!
امروز تا چه ساعتی بازین؟
بهترین سوال برای فرار از دست فروشنده ها
۱۰۰% تست شده و تضمینی!

▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
آیا می دانید مورچه ها چقدر می خوابند؟
منم نمی دانم
تا یک نمی دانم دیگر بدرود...
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یه روز بابام یه گلدون با گلش خرید آورد گذاشت رو تاقنچه. آقا من سه روز بهش آب می دادم. روز سوم وقتی از سر کار اومد گلدونو برداشت، یه سینی با چاقو برداشت شروع کرد به قاچ کردن گلدون.
اونجا بود که ما تازه فهمیدیم آناناس چیه!
برگرفته از واقعیت های دهه 60

▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اگه بچه ها لیوان بشکنن: ای دست و پا چلفتی...
اگه مامانه بشکنتش: قضا بلا بود
اگه باباهه بشکنتش: این لیوان اینجا چی کار میکنه


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • خنده
  • تشکر
Reactions: نسترن، LãdaN.D، Mahshid Setoodeh و یک کاربر دیگر

سوگل بانو

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
3,823
امتیاز
178
محل سکونت
تو قلب بهترین دوستم♡♡راگل♡♡
زمان حضور
29 روز 21 ساعت 2 دقیقه
دقت کردین
ثابت کردن اینکه یه نفر تو خواب خر و پف می کنه از اثبات قتل سخت تره

▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
کهنه فروش تو کوچمون داد می زد: چراغ کهنه می خرم، کمد شکسته می خرم... رفتم دم پنجره گفتم: کهنه فروش دل شکسته می خری؟ با یه لبخند تلخی گفت: زر نزن بابا
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دیشب به خواهرم گفتم پاشو برام آب بیار؛ گفت برو بابا من خودم از تشنگی دارم ماست می خورم
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سیب به نیوتن که رسید، شد کشف جاذبه زمین
به استیو جابز که رسید، شد اپل
به ایرانیا هم که رسید، شد تنباکو
دو سیب شفتالو بزن بیچاره...


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • خنده
  • تشکر
Reactions: نسترن، LãdaN.D، Mahshid Setoodeh و یک کاربر دیگر

سوگل بانو

همراه رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/4/20
ارسال ها
107
امتیاز واکنش
3,823
امتیاز
178
محل سکونت
تو قلب بهترین دوستم♡♡راگل♡♡
زمان حضور
29 روز 21 ساعت 2 دقیقه
تفاوت قصه گفتن والدین من با بقیه:
والدین اونا، یکی بود یکی نبود... یه پری کوچولو بود که ...
والدین من: یه روز یه جن از یه قبرستون اومد بیرون و گفت اومدم اون بچه ای که نمیخوابه رو بخورم...
منم هر شب غش میکردم ولی اینا فک می کردن خوابم

▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دو نفر رفتن کافی شاپ یکی شون مِنو رو برداشت.
بعد با کلی مکث سرشو آورد بالا و با یه حالت خاصی گفت: دوتا بام دریت جدید بیارید.
بعد از اینکه گارسونه کل میز رو گاز گرفت
گفت اون بام دریت جدید نیست، «با مدیریت جدیده»!


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • خنده
Reactions: LãdaN.D، Mahshid Setoodeh و Afshin Javan

Ghazaleh.A

کاربر حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
19/5/20
ارسال ها
1,782
امتیاز واکنش
34,190
امتیاز
368
زمان حضور
120 روز 12 ساعت 32 دقیقه
از یکی میپرسن اسم بچت چیه میگه:
- عین الله
میگن عه چه خوب چیکار میکنه؟ میگه:
-تو مدرسه غیر انتفاعی درس میخونه نمیدونم چیکار میکنه ولی یه روز رفتم دیدم اوه مدرسه چهار طبقه اس رفتم طبقه اول نوشته بود:
محل نگه داری دانش آموزان تیزهوش
رفتم هرچی نگاه کردم دیدم بچه ما که نیست پرسیدم گفتن یه طبقه بالا تر رفتم بالا دیدم نوشته:
محل نگه داری دانش آموزان متوسط
نگاه کردم دیدم بچه ما که نیست گفتن یه طبقه بالا تر! رفتم بالا دیدم نوشته:
محل دانش آموزان کودن و ضعیف
هرچی نگاه کردم دیدم بچه من نیست باز پرسیدم دوباره گفتن یه طبقه بالاتر:| رفتم دیدم نوشته:
محل نگه داری عین الله :laughting:
پدرسگ تنها به بالا:laughting:
مسخره ام خودتونید:give_up::roflym:


■مطالب طنز ■

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: نسترن، Mahla_Bagheri و Mahshid Setoodeh

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,130
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
میگم شما که تحصیل کرده اید بیشترتون الان لیسانس دارید ازتون میپرسما
اگه تاریخ انقضای سم تموم بشه، به نظرتون سالم میشه یا سمّی تر؟
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
گفتم بابا یارانه منو ریختن
گفت به من چه؟
گفتم آخه به حساب شما ریختن
گفت پس به تو چه؟
بزرگوار حرفای حکیمانه ای میزنه :l2b:
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یبار واسه ثبت نام تو بسیج رفتم مسجد،
خواستم واسه امام جماعت خود شیرینی کنم که سریع کارمو راه بندازه،
بعد نماز اومدم بگم تکیبر،
هول شدم با صدای بلند گفتم الله اکبر تکتیر...
یهو کل مسجد خالی شد منم به عنوان عامل انتحاری گرفتن :|


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • قهقهه
  • پوکر
  • تشکر
Reactions: نسترن، Ghazaleh.A، Mahla_Bagheri و یک کاربر دیگر

Mahshid Setoodeh

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
29/1/20
ارسال ها
382
امتیاز واکنش
3,130
امتیاز
228
زمان حضور
26 روز 7 ساعت 25 دقیقه
یه سری رفتیم خواستگاری خانواده طرف موافقت کردن بابام گفت نه
دلیلشم این بود که میگفت آدم سالم زن تو نمیشه صددرصد دخترشون یه ایرادی داره‌‌، پاشین بریم :|
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اومدم خونه بابام تعجب کرد گفت مگه قرار نبود نیای،شام خوردی؟
گفتم نه. یه مشکلی پیش اومد برگشتم.
رفت تند تند ۴ تا تخم مرغ نیمرو کرد گذاشت جلوم گفت قشنگ بخور سیرشی پسرم!
ده دقیقه بعدش که غذامو خوردم، پیک زنگ خونه رو زد پیتزا آورد :|
▧▨▧▨‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
تفاوت وصیت ها قدیم ها و حالا
قدیم
باغ قلهک واسه مادرتون
خونه امیریه واسه خسرو
عمارت تجریش هم واسه مینا
الباقی خیرات
جدید:
قسطهای پراید رو مسعود بده
قسطهای مسکن مهر رو هم شراره بده که کارمنده
قسطهای وسایل خونه روهم ماندانا بده
به پول یارانه هم دست نزنید واسه مامانتونه :|


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • قهقهه
Reactions: Ghazaleh.A
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا