- عضویت
- 7/8/18
- ارسال ها
- 700
- امتیاز واکنش
- 3,333
- امتیاز
- 298
- زمان حضور
- 0
نویسنده این موضوع
با نام و یاد او
سلام خدمت کاربران عزیز انجمن رمان 98؛
در این قسمت شاهد داستان کوتاههای مذهبی هستید.
*لطفا از ارسال داستان کوتاههای تکراری خودداری کنید!
***
نقل کردهاند که: شخصی از اهل تفکّر و مراقبه در گوشهای از صحن حضرت رضا علیه السّلام نشسته و در دریائی از تفکّر فرو رفته بود، یکمرتبه حالی به او دست داد و صورت ملکوتی افرادی را که در صحن مطهّر بودند مشاهده کرد؛ دید خیلی عجیب و غریب است.سلام خدمت کاربران عزیز انجمن رمان 98؛
در این قسمت شاهد داستان کوتاههای مذهبی هستید.
*لطفا از ارسال داستان کوتاههای تکراری خودداری کنید!
***
صورتهای مختلف زننده و ناراحت کننده از اقسام صور حیوانات، و بعضی از آنها صورتهائی بود که از صورت چند حیوان حکایت میکرد. درست مردم را تماشا کرد؛ در بین این جمعیّت کسی نیست که صورتش سیمای انسان باشد، مگر یک نفر سلمانی که در گوشۀ صحن کیف خود را باز کرده و مشغول اصلاح و تراشیدن سر کسی است؛ دید فقط او به شکل و صورت انسان است.
از بین جمعیّت با عجله خود را به او که نزدیک در صحن بود رسانید و سلام کرد و گفت: آقا میدانید چه خبر است؟
سلمانی خندید و گفت: آقا تعجّب مکن، آئینه را بگیر و خودت را نگاه کن!
خودش را در آئینه نگاه کرد؛ دید صورت خود او هم به شکل حیوانی است؛ عصبانی شده آئینه را بر زمین زد.
سلمانی گفت: آقا برو خودت را اصلاح کن، آئینه که گناهی ندارد.
داستان های کوتاه مذهبی
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: