خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

عاشقانه

  1. Mahshid Setoodeh

    ~رفیق~

    هی رفیق بدون چتر کنارم قدم نزن، خیس دلتنگی هایم میشوی دنیای من ابری تر از آن است که فکرش را میکنی نفس شروع زندگیست عشق قسمتی از زندگیست اما دوست خوب قلب زندگیست . . من از میان واژه‌های زلال « دوستی » را برگزیده‌ام، آن‌ جا که برف‌ های تنهایی آب می‌ شوند در صدای تابستانی یک دوست…
  2. Leyla

    مادر!

    انسان های عجیبی هستند... انسان های عجیب فوق العاده... مگر می شود با زخم ما ، یک نفر دیگر دردش بگیرد؟! مگر می شود با مشکل و گرفتاری های ما، یک نفر دیگر درگیر شود؟! مگر می شود با بیماری ما، یک نفر دیگر بیمار شود؟! مگر می شود کسی ما را بیشتر از خودش دوست داشته باشد؟! دارم درباره ی کسانی می گویم...
  3. MacTavish

    داستان عاشقانه یک زوج قدیمی ویتنامی

    آقای لی وان سی (۹۶ ساله) و همسرش، خانم نگوین تی لوی (۸۸ ساله) در «هویی آن» در ویتنام زندگی می‌کنند. آن‌ها در دهه ۳۰ میلادی عاشق هم شدند و بعد از ۱۰ سال ازدواج کردند. مدت کوتاهی بعد از ازدواجشان، کشور دوباره گرفتار جنگ شد. آقای سی به ارتش پیوست و اسیر دشمن شد. در این مدت خانم نگوین با عشق و درد...
  4. ASaLi_Nh8ay

    دلنوشته هانیه جان | ASaLi_Nh8ay کاربر انجمن رمان ٩٨

    نام دلنوشته: هآنیه جآن نام نویسنده: ASaLi_Nh8ay سطح دل‌نوشته: منتخب ویراستار: elnaź вαnσσ امشب مهتاب در قلب آسمان می‌درخشد و ستارگان مانند مرواریدهای پراکنده، اما درخشان آسمان را چراغانی کرده‌اند. فصل ها یکی پس از دیگری گذشتند تا به ماه دوم تابستان برسند؛ مرداد را می‌گویم. همان فصلی که...
  5. MacTavish

    مثل آقا مصطفی عاشق شوید!

    این پیرمرد، آقا مصطفی نام دارد و هشتاد و سه ساله است! او پنجاه و یک سال با خدیجه خانم زندگی کرد و خدیجه خانم ۵ سال پیش از دنیا رفت! این صحبت‌های تکان‌دهنده آقا مصطفی راجع به عشق به خدیجه را گوش کنید تا با مفهوم واقعی عشق آشنا شوید! یا عاشق نشوید یا مثل آقا مصطفی عاشق شوید. منبع:برترین‌ها مثل...
  6. حبیب.آ

    دلنوشته‌های مریم حیدرزاده

    مگه ازت چی کم دارم که روز و شب ناز می کنی فکر می کنی ازم سری ، بال داری ، پرواز می کنی ؟ ما رو بگو سپردیمش دل و چشامونو به کی اون که به زندگی می گه ، نمایش عروسکی دارم از تو می نویسم تو یه روز سرد برفی قلمم نمی نویسه ، می گه تو نداری حرفی برو دیگه نبینمت ، خاطر خواهیت دروغ بوده تو خلوتم با گریه...
  7. fatemeh_off

    درخواست سریال کره ای-چینی-تایلندی

    سلام دوستان سریال های مد نظرتون رو درخواست بدین تا براتون بزارم
  8. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های مونا برزویی

    میدونم که جاده ها منتظرن اومدن که دلخوشیمو ببرن رهگذر نبودی تو! ساده نرو! چرا گریه هام برات بی اثرن؟ چشم تو دوباره سوسو میزنه دل من یه بار دیگه رو میزنه بمون اینجا گرچه رویای سفر تو چشات ستاره جارو میزنه.. *** از وقتی یادمه غریبه بودم از بچگی زمین و دوس نداشتم همیشه بین ِ خودمو آدما یکی دو تا خط...
  9. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های دنیا غلامی

    وقتی سکوت چکه می کند ازسقف تاریک شب های بیداری از دورها به تو فکرمی کنم به تو که با سپیده ی صبح نسبتی نزدیک داری و حتّی وقتی نیستی با یادت بر دشت خشک دلتنگی ام پنجره پنجره نور می باری ومهربانی ترجمه ی چشمان مهربان توست ... *** برای روزهای سیاهی که نبودی پا به پای موهایم شعرهای سپید سرودم چه...
  10. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های مریم قهرمانلو

    دلنوشته‌های مریم قهرمانلو دلبستگی طعمِ گَسی دارد با بغض های قصه درگیری دستت که از دستش جـدا باشد دستِ خودت را هم نمیگیری... ما را به جرمِ عاشقی کُشتند با چوبه ای از جنسِ ویرانی حتما تصور میکنی خوبم ! افسوس اصلش را نمیدانی .. *** کاش یکی باشد مسلط به دوست داشتن با پیش فرضِ ماندن آنقدر که اضافه...
  11. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌ های نرگس صرافیان طوفان

    می‌دانم رفیق جان، مسیرها هموار نیستند، هوای خیابان سنگین است و رودخانه ها یخ بسته اند، خورشیدها پشت کوه‌ها جامانده و جوانه‌ها، رویش را به تعویق انداخته‌اند . خبردارم رفیق جان، زمستان است... اما تو به حرمتِ بهار و زایش دوباره‌ی درخت؛ خودت را در تاریکی حبس نکن، که یعنی درد را پذیرفته‌ای ! از حرکت...
  12. Kallinu

    نامه های احمد شاملو به آیدا

    (1) آیدا! عشق و شعر و امید و نشاط و سرود زندگی من! آیدای من! آیدای یگانه، آیدای بی همتای من! نه تنها هیچ چیز نمی تواند میان ما جدایی بیفکند، بلکه هیچ چیز نخواهد توانست میان آنچه من و تو هستیم و وجودی یگانه را تشکیل می دهیم، باعث احداث تویی و منی بشود… من و تویی در میانه نیست، و اگر جسم نباشد...
  13. SAEEDEH.T

    عاشقانه‌های معصومه صابر

    ‍ ناگزیرم از دوست داشتنت! چنان پرنده ای در حصار آسمان یا ریشه های ِ گلی سرخ از خاک. جهان اگر برپاست هنوز کسی ، کسی را دوست دارد اگر چه دیر اگر چه دور... مرا از دوست داشتنت راه گریزی نیست... #معصومه_صابر *** برمیگردی یک روز که خالی از توام از خویش و آنروز هیچ آشنایی را در چشم های من...
  14. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    در ناهمواری پیاده رو قدمهایت را به صورتم چسباندم پنهان نکردم که این دو نمک را در من تداعی می کنند طعم تو را با خود به خانه آورده ام نیازی به عذرخواهی نیست بی هیچ توضیحی تو را دوست دارم... #حسین_صفا *** هی صبر کردی صبر اما بی علاجه از صبرکردن روحتم بد هاج و واجه بارون حریف شر شر چشم ترت نیست...
  15. !mobi!

    عاشقانه خاص

  16. SAEEDEH.T

    مناجات نامه | خواجه عبدالله انصاری

    ~به نام ایزد منان~ گذری بر زندگی نامه خواجه عبدالله انصاری: ابواسماعیل عبدالله بن ابی‌منصور محمد (زادهٔ ۲ شعبان ۳۹۶ ه‍. ق/ ۳۸۵ ه‍.ش / ۱۰۰۶ م. در شهر هرات درگذشتهء ۲۲ ذی الحجه ۴۸۱ ه‍. ق/ ۴۶۷ ه‍.ش / ۱۰۸۸ م) معروف به «پیر هرات» و «پیر انصار» و «خواجه عبدالله انصاری» و «انصاری هروی»، دانشمند و...
  17. SAEEDEH.T

    عاشقانه‌های فریدون مشیری

    دلم غمگین تر از هر شب، دو چشمم باز بی خواب است ببار ای آسمان امشب، که قلبم باز بی تاب است نه روز آرامشی در دل، نه شب در چشم من خواب است *** به دریا شکوهِ بردم از شب ِ دشت، وزین عمری که تلخ تلخ بگذشت به هر موجی که می‌گفتم غم خویش سری می‌زد به سنگ و باز می‌گشت! ‌*** من همین یک نفس از جرعه ی جانم...
  18. SAEEDEH.T

    داستان های کوتاه روزبه معین

    دوست دارم برگردم به چند سال پیش، وقتی که یه دختر لاغر مردنی و دیوونه ی نجوم بودم با یه گروه از بچه های هنری رفتم کویر، بچه های باحال و خون گرمی بودن، دور آتش جمع شده بودیم و چایی می خوردیم و ستاره ها رو تماشا می کردیم، تو اون گروه پسری بود که یه پیرهن چهارخونه قرمز به تن داشت و با کسی زیاد گرم...
  19. SAEEDEH.T

    عاشقانه‌های سجاد سامانی

    دنیای من! تمام جهانم از آن توست جان مرا بگیر، که این نیز جان توست اندوه داستان مرا کاش حس کنی دشمن‌ترین رقیب من از دوستان توست تنها نه از ملامت مردم در آتشم آتش‌بیار معرکه زخم زبان توست مشکن دل مرا که به خود ظلم می‌کنی این شیشه‌ای که می‌شکنی آشیان توست تاثیر اشک‌های مرا روی او ببین این فرق سنگ...
  20. SAEEDEH.T

    دل نوشته‌های سحر رستگار

    فقط خدا میداند بعضی حرف ها اگر به وقتش زده شود چه معجزه ها که نمیکند مثلا وسطِ خلوتِ شبانه یِ من و هندزفری ام پیام دهی: بیداری؟ و من تا خودِ صبح بیدارتر باشم *** اما ترسیدی از خطر کردن از دیوانه شدن، نگو میخواستم و نشد که باور نمیکنم اگر میخواستی حتما میشد...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا