خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

دلتنگی

  1. گریان

    دل نوشته خون یعنی | گریان کاربر انجمن رمان ۹۸

    نام دلنوشته: خون یعنی نام دلنویس: گریان مقدمه: می‌نویسد پاک می‌کند می‌نویسد پاک می‌کند می‌نویسد پاک می‌کند اورا فریاد می‌زند دلش گواه امدن میدهد و عقلش از رفتن میگوید چاقو را برمیدارد قلبش را در دستش میگیرد ارام ارام جدا میکند دلتنگی را همه جا بوی خون میدهد ااما او میخندد خون یعنی رفتن خون یعنی...
  2. Tabassoum

    دل نوشته حرفِ دل | Tabassoum کاربر انجمن رمان ۹۸

    به نام خدا... حرفِ دل نوشته‌‌هایی از اعماق قلب نوشتۀ: ستایش حسین زاده(تبسم) مقدمه: - سرخ می‌شوی وقتی می‌شنوی دوستت دارم، زرد می‌شوم وقتی ‌می‌شنوم دوستش داری! چهارشنبه سوری راه انداخته‌ایم! سرخی تو از من؛ زردی من از تو. همیشه من می‌سوزم و همیشه تو می‌پری:)
  3. parädox

    یک صفحه، دلتنگی!

  4. Afsa

    دلنوشته سفری به مقصد تو | Afsa کاربر انجمن رمان 98

    بسم اللّه الرحمن الرحیم نام دلنوشته: سفری به مقصد تو نویسنده: آفسا Afsa ژانر: عاشقانه، تراژدی سطح: متوسط ویراستار: زهرا.م مقدمه: فکر می‌کردم که می‌توانم تا ابد با کوله رنگ‌ورورفته‌ام قدم بزنم و به هیچ چیز فکر نکنم از شعر و شاعری و عشق و عاشقی گریزان بودم ولی هنگامی که نسیم تو از شرق وزیدن...
  5. SheRviN DoKhT

    آنلاین شوو !!

    ب نام خدا اونایی که جاشون خیلی خالیه و دوست داری الان انلاین بودن تگ کن
  6. Asal.bjb

    "از من تا ما"

    "موهایم را باد برهم ریخته‌،دلم را تو!" نمی‌دانم از کجا بگویم از چشمانت که ناگهان بی قراری عمیقی در کنج دلم انداخت یا که صدایت آشوب عجیبی بر قرار کرد. من خودم را برایت باختم دلم را،عقلم را،حواسم را.... کاش این بهترین باخت زندگیم باشد.
  7. SAEEDEH.T

    دلنوشته‌های حسین صفا

    در ناهمواری پیاده رو قدمهایت را به صورتم چسباندم پنهان نکردم که این دو نمک را در من تداعی می کنند طعم تو را با خود به خانه آورده ام نیازی به عذرخواهی نیست بی هیچ توضیحی تو را دوست دارم... #حسین_صفا *** هی صبر کردی صبر اما بی علاجه از صبرکردن روحتم بد هاج و واجه بارون حریف شر شر چشم ترت نیست...
  8. *Ghazale*

    حسرتِ بی پایان

    حسرتِ بی پایان نویسنده: منصور شیروانیان دویست سیصد تا پله ی سنگی را که به بالا رفتیم، نفس نفس زنان رسیدیم به یه نیمکتِ چوبی کنار برکه ی مصنوعی بالای پارک، نیکمت رو به جنوب بود و وقتی روش نشستیم آفتابِ دمِ غروب بهاری یه سمتِ صورتامون را نوازش می داد. چشم اندازمون، اون پایین، لابلای برج های...
  9. M.a

    یه جمله واسه کسی ک...

    یه جمله واسه کسی که دلت واسش تنگ شده بنویس
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا