خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

SETAREH LOTFI

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/5/20
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
2,776
امتیاز
228
سن
22
محل سکونت
کرمان‌شآه!
زمان حضور
24 روز 14 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
وارد حیاط سرسبز می‌شوم و خود را بر روی چمن‌ها می‌کوبم. تمام تصوراتم، تمام خیال‌بافی‌هایم دود هوا شدند و قلبم شکست خورد؛ حتی روح و روانمم بازیچه شد. نفسم را با سختی بیرون می‌دهم و به بغض لانه کرده در گلویم، لعنتی می‌فرستم. معده‌م پیچ می‌خورد، به گمانم عصبی شده‌است که این‌طور همراه بغضم می‌سوزد. با دستی که بر روی شانه‌ام می‌نشیند،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



شکست منطق ها | ستاره لطفی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: ! ~ ĄŁÎ ~ !، *ELNAZ*، Saghár✿ و 20 نفر دیگر

SETAREH LOTFI

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/5/20
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
2,776
امتیاز
228
سن
22
محل سکونت
کرمان‌شآه!
زمان حضور
24 روز 14 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
سنگ هم باشد می‌ترکد. حال من جای خود دارم. منی که قلبم روز به روز کندتر می‌شود و حال دلم پریشان‌تر. یعنی باید مقصر این گریزانی را سام بدانم؟!
حتی تصورش هم سخت است. چطور به عزیزترین جانم بگویم مقصر بی‌زاری‌هایم، نمی‌شود سخت است!
تا مقصد هیچ نگفتم و به خود لرزیدم. می‌دانستم عسل در حال عذاب کشیدن است. چه کسی با تیمار سهمگین خواهرش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



شکست منطق ها | ستاره لطفی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ! ~ ĄŁÎ ~ !، *ELNAZ*، Saghár✿ و 14 نفر دیگر

SETAREH LOTFI

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/5/20
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
2,776
امتیاز
228
سن
22
محل سکونت
کرمان‌شآه!
زمان حضور
24 روز 14 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
با بی‌حالی کوله‌ی مشکی‌ام را بر روی شانه‌ام می‌اندازم و از در آشپزخانه خارج می‌شوم. عسل را می‌بینم که جلو روی آینه و شمعدان مشغول بررسی چهره‌ی آرایش کرده‌اش است. لبخندی به تصویرش می‌زنم و می‌گویم:
- بدو بریم، بابا منتظره.
چشم‌هایش را می‌بندد و باز می‌کند؛ به طرفم باز می‌گردد. پالتوی زرد کم‌رنگ و شلوار مشکی‌ای پوشیده‌است که هیکل...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



شکست منطق ها | ستاره لطفی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: ! ~ ĄŁÎ ~ !، *ELNAZ*، Saghár✿ و 13 نفر دیگر

SETAREH LOTFI

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/5/20
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
2,776
امتیاز
228
سن
22
محل سکونت
کرمان‌شآه!
زمان حضور
24 روز 14 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
چیزیم نیست، اما حوصله‌ام بدجور سر آمده و دلم می‌خواهد با خواهر دردانه‌ام حرف بزنم.
- هیچی. عسل، می‌گم بیا از گذشته حرف بزنیم.
چشمانش را در حدقه می‌چرخاند و می‌گوید:
- باز دیوونه شدی؟! دارم چت می‌کنم، بذار بعدا.
بق کرده رویم را برمی‌گردنم و جلو رویم را نگاه می‌کنم که نگاهم با نگاه پدر گره می‌خورد. چشم‌‌های مشکی و خوش‌حالتش را با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



شکست منطق ها | ستاره لطفی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ! ~ ĄŁÎ ~ !، *ELNAZ*، *RoRo* و 10 نفر دیگر

SETAREH LOTFI

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/5/20
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
2,776
امتیاز
228
سن
22
محل سکونت
کرمان‌شآه!
زمان حضور
24 روز 14 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
تک خنده‌ی بلندی سر می‌دهم.
- چشم و دلم روشن زن‌عموجان، دیگه این‌جوریاست؟!
با لـ*ـب‌هایی کش آمده و چشمانی خندان، جلو می‌آید و مرا در حصار دستان تپل و نرمش می‌فشارد. در همان حال، می‌گوید:
- عزیزدلم... خوبی دریا جان؟ خیلی وقته خبری از ما نمیگیری بی‌وفا!
شرمنده نوازشی به صورت گرمش می‌کنم و چشم در چشمان قهوه‌ای‌اش می‌دوزم.
- شما خوب باشین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



شکست منطق ها | ستاره لطفی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: ! ~ ĄŁÎ ~ !، *ELNAZ*، Saghár✿ و 10 نفر دیگر

SETAREH LOTFI

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/5/20
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
2,776
امتیاز
228
سن
22
محل سکونت
کرمان‌شآه!
زمان حضور
24 روز 14 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
آه اسف‌بارم را با شتاب بیرون می‌دهم و سرم را به ستون تکیه می‌دهم. پلک‌هایم بر روی هم می‌افتند و نمی‌دانم چه‌قدر در این تاریکی غوطه‌ور می‌شوم و از دنیای حال، غافل. گویی کالبد خسته‌ام در این‌جا نیست. غرق می‌شوم در خاطرات گذشته و آن شیرینی‌هایی که هیچ‌‌وقت به دل نمی‌زند.
***
(گذشته)
چشم غره‌ای به نگار می‌روم و صورتم را به سمت قفسه‌ٔ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



شکست منطق ها | ستاره لطفی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ! ~ ĄŁÎ ~ !، *ELNAZ*، Saghár✿ و 9 نفر دیگر

SETAREH LOTFI

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/5/20
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
2,776
امتیاز
228
سن
22
محل سکونت
کرمان‌شآه!
زمان حضور
24 روز 14 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
هوا تقریباً گرم است و گاهی هم یک باد خنک می‌وزد، ناسلامتی زمستان، فصل یخبندان نزدیک است و گه‌گاهی نسیم خنکش را می‌وزد. آرام‌آرام از کوچه‌ٔ عریض عبور می‌‌کنم و بی‌اعتنا به عابران در حال گذشت، جلو روی خود غر می‌زنم و از رفتارهای این دو دختر؛ یعنی نگار و نیلوفر شکایت می‌کنم. چند روز است مغزم را خورده‌اند و تکه‌پاره کرده‌اند. اوایل به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



شکست منطق ها | ستاره لطفی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ! ~ ĄŁÎ ~ !، *ELNAZ*، Saghár✿ و 8 نفر دیگر

SETAREH LOTFI

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/5/20
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
2,776
امتیاز
228
سن
22
محل سکونت
کرمان‌شآه!
زمان حضور
24 روز 14 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
این‌بار نگار ریز‌ریز می‌خندد و با شوخی دستی به شانه‌ام می‌زند که با در ماشین برخورد می‌کنم. دندان‌هایش را نشان می‌دهد و می‌گوید:
- چی‌کار کنم که راضی نشدی... مجبور شدیم بدزدیمت!
و قاه‌قاه‌ به حرفش می‌خندد و دستانش را در هوا تکان می‌دهد. دو پسر هم لبخندی بر روی لـ*ـب‌هایشان نشسته و گاهی از آینه نگاه می‌کنند. رو به راننده که جوانی خوش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



شکست منطق ها | ستاره لطفی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ! ~ ĄŁÎ ~ !، *ELNAZ*، Saghár✿ و 7 نفر دیگر

SETAREH LOTFI

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/5/20
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
2,776
امتیاز
228
سن
22
محل سکونت
کرمان‌شآه!
زمان حضور
24 روز 14 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
شب می‌شود و حال من و عسل، در اتاق نشسته‌ایم و همه‌جا تاریک است. به باریکه نوری که از فانوس آویزان به دیوار کاهگلی می‌تابد، خیره می‌شوم. اتاق در خاموشی فرو رفته‌است و جز صدای شرشر باران، چیزی به گوش نمی‌رسد. قطرات باران با پنجره‌ی دو تیکه‌ی قدیمی برخورد می‌کنند و طنینی آرامش‌بخش در اتاق پدیدار می‌کنند. بیشتر زیر پتوی پشمی فرو می‌روم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



شکست منطق ها | ستاره لطفی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ! ~ ĄŁÎ ~ !، *ELNAZ*، Saghár✿ و 7 نفر دیگر

SETAREH LOTFI

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
14/5/20
ارسال ها
268
امتیاز واکنش
2,776
امتیاز
228
سن
22
محل سکونت
کرمان‌شآه!
زمان حضور
24 روز 14 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
مادربزرگ هم خوب راه افتاده‌است و می‌دانم این شاهکارِ عسل است!
تسلیمش می‌شوم و کنار تشت آبی رنگی که پر از میگو است می‌نشینم. راستش طرز پاک کردنش را بلدم، اما امان از تنبلی!
چاقویی در دست می‌گیرم و با نام خدا شروع می‌کنم. اول پوست‌ها را جدا می‌کنم و پس از آن برشی ایجاد می‌کنم و رگ‌های مضر درون بدن میگوها را می‌گیرم و میگوها را در تشت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



شکست منطق ها | ستاره لطفی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ! ~ ĄŁÎ ~ !، *ELNAZ*، Saghár✿ و 8 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا